رمان گرداب پارت 196

5
(2)

 

 

***************************************

 

چرخی دور خودم زدم و با لذت مشغول تماشای وسایلی شدم که تماما با سلیقه ی خودم خریده شده بود….

 

بعد از مدت ها گشتن و جست و جو، بالاخره تونسته بودیم داخل یک ساختمان پزشکان بزرگ یک واحد برای سورن پیدا کنیم….

 

واحدی که طبقه ی سوم قرار داشت و تشکیل شده بود از یک اتاق انتظار، یک اتاق برای خوده سورن و یک ابدارخونه ی خیلی کوچک….

 

داخل اتاق انتظار یک میز برای منشی قرار داده بودیم به همراه یک دست مبل راحتی و یشمی رنگ که من انتخاب کرده بودم….

 

دوتا تابلو از طبیعت و یک تلویزیون بزرگ هم به دیوار نصب کرده بودیم…

 

سمت راست ابدارخونه بود که چندتا کابینت داخلش بود به همراه یک سینک…

 

چند تا لیوان و ماگ، یک چایی ساز و یک قهوه ساز هم برای داخش خریده بودیم…

 

واحدش دوتا سرویس بهداشتی داشت که یکی داخل سالن بود و اون یکی داخل اتاق سورن…

 

کنار میز منشی هم اتاق سورن بود..

 

وارد اتاق که میشدیم، روبرو میز و صندلیش قرار داشت که جلوش هم دوتا صندلی برای مراجعه کننده هاش بود….

 

سمت راست با پارتیشن به دوتا قسمت تقسیم شده بود و داخل هر قسمت یک یونیت قرار داشت به همراه بقیه وسایل کارش….

 

سمت چپ اتاق هم سرویس بهداشتی بود..

 

 

فضا بسیار دلباز و شیک شده بود و من واقعا دوستش داشتم…

 

خودش هم خیلی از همه چی راضی و بسیار خوشحال بود…

 

دل تو دلش نبود تا زودتر کارها تموم بشه و بتونه مطب رو باز کنه…

 

از دیدن خوشحالیش شاد بودم و با دیدن ذوقش منم ذوق می کردم…

 

از اتاق سورن رفتم بیرون و وارد اتاق انتظار شدم و با ندیدن سورن بلند صداش کردم:

-سورن کجایی؟!..

 

صداش از داخل ابدارخونه اومد و منم راه افتادم و رفتم همونجا…

 

با لبخند به چهارچوب در تکیه دادم و نگاهش کردم..

 

مشغول درست کردن چایی بود و با حس حضورم سرش رو چرخوند طرفم و لبخند زد:

-دارم اولین چایی اینجا رو درست میکنم..

 

مثل بچه ها شده بود و کودکانه برای هرچیزی که مربوط به کارش میشد ذوق می کرد…

 

خندیدم و گفتم:

-چرا صدام نکردی من درست کنم؟..

 

-نه دیگه..بذار درست کنم راه بیوفتم کم کم..

 

لبخند زنان و با لذت نگاهش کردم و اون هم مشغول کارش شد…

 

در یکی از کابینت های بالا رو باز کرد و دوتا ماگ تپل که یکیش سفید و اون یکیش مشکی بود رو دراورد و گفت:

-سفیده مال تو، مشکیه هم مال من..

 

 

با خنده سرم رو تکون دادم و سورن داخل ماگ ها چایی ریخت و گذاشت داخل سینی کوچکی و یک قندون هم کنارشون گذاشت….

 

سینی رو برداشت و اومد طرفم..

 

دوتایی رفتم داخل سالن و روی مبل دو نفره کنار هم نشستیم و سورن سینی رو روی میز وسط مبل ها گذاشت….

 

ماگ من رو برداشت و به دستم داد و از خودش رو هم به دست گرفت و با لذت نگاهش رو به اطراف چرخوند و گفت:

-بالاخره تموم شد..

 

ماگ رو بین دوتا دستم گرفتم و سرم رو تکون دادم:

-اوهوم..خیلی خوب شده..

 

-حسابی خسته شدی این مدت..

 

-من که کاری نکردم..بیشتر کارها گردن خودت بود..

 

-اگه تو نبودی اینقدر سریع کارها پیش نمیرفت..اینقدرم همه چی تکمیل و زیبا نمیشد…

 

خم شدم از روی میز قند برداشتم و گفتم:

-خوشحالم که راضی هستی..فک کردم شاید بعضی چیزارو نپسندی…

 

سرش رو به منفی تکون داد و با اطمینان گفت:

-همه چیز حتی بهتر از چیزی که فکر می کردم شده..

 

لبخند زدم و دوتایی مشغول خوردن چایی شدیم..

 

تو سکوت چاییمون رو خوردیم و نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم و گفتم:

-بچه ها دیر کردن..

 

-کم کم دیگه پیداشون میشه..

 

سرم رو به تایید تکون دادم و گفتم:

-سوگل بهم پیام داد، گفت از اینجا عکس بگیرم براش بفرستم..دوست داشت ببینه..خیلی هم ناراحت بود که نمی تونست بیاد….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maman arya
Maman arya
8 ماه قبل

ممنون ک تو کل پارت ی مطب دندون پزشکی رو توصیف کردی😐 تاحالا دندون پزشکی نرفتیم و ندیدیم

سارا
سارا
8 ماه قبل

نویسنده جون چرا مدیریتت کامل نیست یا میری طرف پرنداینا سوگل اینا کلا”فراموش میشن یا میری طرف سوگل اینا خبری از پرنداینانیست لطفا”درهرپارت دوطرف قضیه مدنظرت باشه به شعورمخاطبات احترام بزاروقت میزارن میخونن ،زنده باشی

Mahsa
Mahsa
8 ماه قبل

حالا میخوای اگه دوس داشتی یه کمم از سامیار و سوگل بگو کلا فقط یه ور داستانو میگیری😕شاید زاییده بود‌ تو خبر نداشتی😂

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x