رمان گرداب پارت 202

5
(2)

 

 

 

زبونش رو روی لبش کشید و باز هم نگاهم نکرد:

-دلیلم کاملا معلوم بود..چون اینجا راحت تر و خوشحال تر بودم اومدم…

 

-یعنی دلیلت فقط همین بود؟..بخاطره شخص خاصی نیومدی؟…

 

سرش رو چرخوند و نگاهش توی صورتم گشت و جدی گفت:

-حرفتو رک و راست بزن پرند..

 

این دفعه من نگاهم رو ازش گرفتم و دوباره مشغول بازی با انگشت هام شدم و لب زدم:

-دیگه رک و راست تر از این؟..

 

-منظورت چیه..اونو بگو..

 

نگاهم رو دور اتاق چرخوندم و با لحن اروم تری گفتم:

-فکر میکنم دلیلت این نبوده..

 

-چطور؟!..

 

شونه بالا انداختم و تلخندی زدم:

-بخاطره یکی اومدی اینجا و اینا همش بهونه اس..

 

مات و مبهوت و یکه خورده گفت:

-بخاطره یکی اومدم؟..اون یکی کیه؟..

 

-نمی دونم..اینو تو باید بگی..

 

دستش رو دوباره اورد سمت صورتم و چونه ام رو گرفت و سرم رو چرخوند سمت خودش…

 

مجبورم کرد تو چشم هاش نگاه کنم و با اخم هایی درهم گفت:

-من بخاطره شما اومدم..چون کنار شما خوشحال تر بودم و نمی تونستم ازتون دور باشم..مگه من اینجا کسی رو جز شما می شناسم که بخاطرش از شهرم و تنها کسی که داشتم دل بکنم و بیام؟…..

 

 

 

بغض دوباره برگشت توی گلوم و نگاه لرزونم رو توی چشم هاش قفل کردم و اهسته گفتم:

-پس چرا میخواهی جدا بشی و تنها زندگی کنی؟..

 

دستش از چونه ام جدا شد و ابروهاش رو انداخت بالا و متعجب گفت:

-فکر میکنی چون میخوام مستقل بشم حتما یکی رو زیر سر دارم؟..تو منو اینجوری شناختی که شمارو بهونه کنم و بخاطره یکی دیگه بیام اینجا؟..پرند چی میگی..چی میگی اخه تو…..

 

بی حرف و با بغض نگاهش می کردم که موهاش رو چنگ زد و سرش رو تکون داد…

 

خودم رو کمی کشیدم سمتش و بی اختیار با التماس گفتم:

-پس چرا می خواهی بری؟!..

 

لبخنده کمرنگی روی لب هاش نشست و نیم نگاهی بهم انداخت:

-چون درست نیست بیشتر از این اینجا بمونم..خدا خودش شاهده که من چقدر توی این خونه راحتم اما اینجوری برای هممون بهتره..نمی خوام دو روز دیگه حرفی پیش بیاد…..

 

-چه حرفی سورن؟..این فکرها چیه میکنی..

 

کامل برگشت طرفم و دستش رو اورد جلو و دستم رو توی دستش گرفت و ملایم فشرد و با لبخند گفت:

-جلوی زبون مردمو نمی تونیم بگیریم پرند..نمی خوام بخاطره من حرف و حدیثی پشت سر شما در بیاد عزیزم….

 

-اخه کی حرف بزنه؟..مگه کسی جرات داره چیزی بگه؟..

 

-عزیزم منطقی به موضوع نگاه کن..ما خودمون به همه چیز این خونه اگاهیم اما بقیه نه..باور کن اولین کسایی که شروع به حرف زدن میکنن، خانواده پدریته..مگه توی اون یک سال کم حرف و کنایه زدن……

 

 

 

اخم هام دوباره گره خورد و با حرص گفتم:

-به اونا هیچ ربطی نداره ما چیکار میکنیم..هرچی میخوان بگن..اصلا برام مهم نیست…

 

-برای منم مهم نیست اما دوست ندارم با اینجا موندنم، بهونه دستشون بیاد که شمارو اذیت کنن…

 

-سورن..

 

پرید تو حرفم و با همون لحن مهربون و ملایم گفت:

-قبول کن اینجوری بهتره پرند جان..

 

غمگین نگاهش کردم و لب زدم:

-تو تصمیمتو گرفتی..من هرچیم بگم نظرت عوض نمیشه..

 

-اگه تو بگی نرو، نمیرم اما به حرفام فکر کن و ببین چه تصمیمی برای هممون بهتره…

 

درحالی که توی دلم حال عجیبی داشتم، ملتمسانه نگاهش کردم و گفتم:

-واقعا دلیلت همینه که گفتی؟!..

 

خنده ش گرفت و گفت:

-به جون جفتمون همینه..بهت قول میدم هرروز ببینمت و اصلا جدا شدنمو احساس نکنی…

 

سرم رو پایین انداختم و اروم لب زدم:

-قول میدی ازمون دور نشی؟..

 

دوباره دستش رو زیر چونه ام زد و سرم رو بلند کرد و با لبخند تو چشم هام خیره شد:

-قول میدم..

 

-هرروز میایی دیدنمون؟..

 

-میام..

 

نفس عمیقی کشیدم و با چشم هایی که پر اشک شده بود، غمگین گفتم:

-باشه..هرجور راحتی همون کارو بکن..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x