IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 89 0 (0)

بدون دیدگاه
  با حس نوازش دستی بیدار شدم ، گیج به اطراف نگاه کردم ، با یادآوری اتفاقای دیشب آروم گرفتم _ظهرت بخیر خانوم ، خوب خوابیدی؟ ظهر ؟ _ساعت چنده که میگی ظهر؟ _ساعت ۲ ظهره چشمام گرد شد ، وای کارم چی ؟ ، چرا انقدر اشتباه میکردم ،…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 88 0 (0)

2 دیدگاه
  یه نفس پله هارو رفتم بالا و زنگ خونشو زدم ، انقدر تعداد پله ها زیاد بود و تند تند اومده بودم به نفس نفس افتاده بودم ، همش حس میکردم یکی دنبالمه ، نمیدونم این چه ترس مسخره ای بود در که باز شد ، رادان مبهوت نگاهم…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 87 0 (0)

بدون دیدگاه
  با حرفای بابام ذهنم درگیر شده بود و ترجیح میدادم فعلا با رادان حرف نزنم، همون پیام فعلا کافی بود ، من باید اول درگیری ذهنی خودمو آروم میکردم و حل میکردم. حتی نمیدونستم این درگیری ها چی هست ، یه حس ناشناخته داشتم ، حرف بابام کاملا درست…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 86 0 (0)

4 دیدگاه
  _بگو‌ باباجان ، ببینم چیشده دخترم زنگ زده بهم. نمیدونستم چطور بگم ماجرا رو و بابام از سکوتم متوجه شده بود _بگو عزیز دردونه انقدر لقمه رو نپیچون کمی لحنش شوخ شد پیشت نیستم که بزنمت راحتی صدای خندم بلند شد _آخه خیلی دست بزن داری بابا ! یه…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 85 0 (0)

11 دیدگاه
  یه هفته از اون شب گذشت و تو این هفته تمام برنامه هام اجرایی شد ، رفتم بهزیستی و اموال رو بخشیدم ، دلم واسه ی مظلومیت اون بچه ها کباب بود ، کمبود محبت موج میزد اونجا و حیف اونایی که از بچشون گذشتن و گذاشتنشون بهزیستی ،…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 84 0 (0)

6 دیدگاه
  _من ؟ نه اصلا ، شاید تو خسته شی اما من نه _منم باور کردم بلند شدم و ادامه دادم _اتاقو بچینیم کافیه چیزی نیاز نیست دیگه بلند شد که نگاهم به سر و وضعش افتاد و دوباره زدم زیر خنده ، با اون لباسا و قسمتایی از صورتش…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 83 0 (0)

2 دیدگاه
  با چشمای گرد شده از تعجب به رو به روم زل زدم رادان با یه شلوار فوق پاره و یه تیشرت بدتر از شلوار با رنگ و رو رفته و علاوه بر اون یه روسری کهنه بالای سرش بسته بود آنالیز کردنم به دو دقیقه نرسید که صدای قهقه…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 82 0 (0)

4 دیدگاه
  پلاستیکای وسیله رو من گرفتم و غذاهارو رادان گرفته بود ، وارد آسانسور شدیم و زدیم طبقه ای که واحد من اونجا بود ، امروز ساعت پنج غروب وسیله هام اومده بودن ، قاعدتاً رادان میدید تعجب میکرد چون من فقط وسیله برای اتاق گرفته بودم با کمی ظرف…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 81 0 (0)

3 دیدگاه
  رسیدیم نزدیک ماشین که گذاشتم پایین _وای رادان خیلی زشت بود اینطوری ، الان همه انقدر نگاه کردن ، تصویری پخش نشه ؟ _اونقدر شلوغ نبود که ، مشکلی هم نیس پخش شه _آره قطعا مشکلی نیست بخصوص وقتی بابای من ببینه اخم کرد _مگه اطلاع ندادی؟ گفته بودم…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 80 0 (0)

بدون دیدگاه
  در اتاق رو بستم ، باید وسایلمو جمع میکردم که فردا از سر کار اومدم راحت باشم ، بعد کار که میومدم فقط اتاقو تحویل میدادم و وسایلمو میبردم بعدش دوباره برمیگشتم آموزشگاه برای مشاوره ، و در نهایت آخرشب کارای خونه رو نظم و مرتبی و چیدمانو انجام…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 79 0 (0)

7 دیدگاه
  برنامم تکمیل شده بود ، این هفته تا ظهر بوتیک بودم تا غروب میرفتم دفتر مشاوره ای و از غروب تا شب هم درگیر کارای طراحی دکوراسیون. ساعت هشت شب بود که به محضر رسیدم ، هوا تاریک بود اما باید کار تموم میشد ، با دیدن آوا نگاهمو…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 78 0 (0)

1 دیدگاه
  بعد ناهار خداحافظی کردم و یه راست رفتم سمت آموزشگاه برای گرفتن دوباره ی کار مشاوره ، و کار سختم در واقع از فردا شروع میشد و من تصمیم داشتم قبل از این برم وسایل ضروری بگیرم برای خونه … قرار بود خونه رو رهن کنم و مقداری پول…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 77 0 (0)

2 دیدگاه
  با باز شدن در آسانسور سریع خودمو عقب کشیدم اما دیر شده بود و همچنین رادان دستمو ول نکرده بود ، با دیدن دختر رو به روم تازه پی بردم که یه آدم چقدر میتونه جذاب و خوشگل و لوند باشه ، با دیدن ما توی اون شرایط اول…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 76 0 (0)

بدون دیدگاه
  یه جوری سرخ شده بود و کلافگی تو چشماش موج میزد و دست میکشید تو موهاش که نمیتونستم جلو خندمو بگیرم با دیدن خندم با کلافگی زل زد تو چشمام _من چه گناهی کردم که گیر شیطنتات افتادم انقدر بانمک و بامزه شده بود که من خودم بدتر از…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 75 0 (0)

بدون دیدگاه
  یه واحد ۷۰ متری تک اتاقه آشپزخونه کوچولو و جمع و جور ، نوع ساخت خونه واقعا قشنگ بود و راضی بودم ولی یه مشکلی وجود داشت که اگه میخریدمش سختم میشد برای گرفتن وسایل ، هرچند پولم به خرید نمیرسید _رهن و کرایه و اینا چقدره از الان…