با باز شدن در آسانسور سریع خودمو عقب کشیدم اما دیر شده بود و همچنین رادان دستمو ول نکرده بود ، با دیدن دختر رو به روم تازه پی بردم که یه آدم چقدر میتونه جذاب و خوشگل و لوند باشه ، با دیدن ما توی اون شرایط اول تعجب کرد اما بعد لبخند زد
_سلام آقای شمس خوب هستید ؟
با کنجکاوی نگاهم کرد
_معرفی نمیکنید؟
_سلام خانوم زمانی ، مرسی از احوال پرسیتون ، نامزدم خانوم امیری
بعد کمی احوال پرسی ظاهری ما پیاده شدیم و اون سوار شد ، نگاه رادان کردم
_مجرد بود؟ تو شرکتتونه دیگه؟ چندسالشه؟
خیلی یهویی حساس شده بودم ، البته بماند که بخاطر زیبایی خیلی زیادش بود ، من که دختر بودم دلم براش رفت ، پوست سفید چشمای خیلی درشت مشکی دماغ کوچولو و عملی لباس معمولی اما ترکیبشون انقدر جذابش کرده بود که …
_مجرده ، شرکت ماست ، سنشو نمیدونم ، میگم یه بویی میاد حس میکنی؟
_چه بویی ؟
_یه چیزی مثله ….. حسادت
منظورشو فهمیدم
_حسادت؟ نه …. اشتباه فهمیدی اصلا ، چیزی هس برای حسادت مگه؟
نگهبان نگاهش رو ما بود اما خب اهمیتی ندادیم
_والا من اینطور حس کردم اما اگه میگی نیست یعنی نیست
_خوبه حرفمو قبول داری
_فقط اینو میخوام بدونی که قبل از تو این بوده بیشتر از این هم بوده خوشگلتر هم بوده اما هیچکس جز تو به چشمم نیومد و نمیاد ، از نظر من زیبایی توی خودت خلاصه میشه ، برای من خوشگلتر از تو وجود نداره ، گونمو لمس کرد
_میگم …. اینجا جای لاو ترکوندن نیستا …. بهتره که بریم
خوشم میومد از ضدحال زدن و این حرکتم بشدت واضح بود چقدر رو مخش رفته و به خونم تشنه اس
_میتونیم بریم …. قبلش یاد بگیر ضدحال نزنی ، کلا دوست داری اذیتم کنی
_از ویژگی های بارزمه عزیزدلم ، عادت کنی خوبه ، چون با من یه زندگی معمولی و عادی رو طی نمیکنی
_زندگی با تو همه جوره اش قشنگه
_امیدوارم حرفتو پس نگیری
_نمیگیرم
دوتایی زدیم بیرون ، رفتیم سمت شرکت
_یه رستوران نزدیک شرکته و الانم که موقع ناهار … وقت داری بریم برای ناهار هم باهم باشیم ؟
_اینطور پیش بره من از هیچ دری رد نمیشم ، میخوای چاقم کنیاااا
_عیبی نداره مجبوریم با چاقیت هم بسازیم
_مجبور ؟ نههه مجبور؟
با نیشخند ابرو بالا انداخت
_آره دیگه مجبوریم
پارت طولانی موخوام 😢😢😢😭😭😭حوصلم سره😢😢😢
رمانت خیلییی قشنگه و مثل همیشه عالیییییی بود عزیزم😍♥
فقط میشه پارت هارو طولانی کنی 🥺
مرسی♥❤️🔥