رمان رسپینا پارت 77

0
(0)

 

با باز شدن در آسانسور سریع خودمو عقب کشیدم اما دیر شده بود و همچنین رادان دستمو ول نکرده بود ، با دیدن دختر رو به روم تازه پی بردم که یه آدم چقدر میتونه جذاب و خوشگل و لوند باشه ، با دیدن ما توی اون شرایط اول تعجب کرد اما بعد لبخند زد
_سلام آقای شمس خوب هستید ؟
با کنجکاوی نگاهم کرد
_معرفی نمیکنید؟
_سلام خانوم زمانی ، مرسی از احوال پرسیتون ، نامزدم خانوم امیری
بعد کمی احوال پرسی ظاهری ما پیاده شدیم و اون سوار شد ، نگاه رادان کردم
_مجرد بود؟ تو شرکتتونه دیگه؟ چندسالشه؟
خیلی یهویی حساس شده بودم ، البته بماند که بخاطر زیبایی خیلی زیادش بود ، من که دختر بودم دلم براش رفت ، پوست سفید چشمای خیلی درشت مشکی دماغ کوچولو و عملی لباس معمولی اما ترکیبشون انقدر جذابش کرده بود که …
_مجرده ، شرکت ماست ، سنشو نمیدونم ، میگم یه بویی میاد حس میکنی؟
_چه بویی ؟
_یه چیزی مثله ….. حسادت
منظورشو فهمیدم
_حسادت؟ نه …. اشتباه فهمیدی اصلا ، چیزی هس برای حسادت مگه؟
نگهبان نگاهش رو ما بود اما خب اهمیتی ندادیم
_والا من اینطور حس کردم اما اگه میگی نیست یعنی نیست
_خوبه حرفمو قبول داری
_فقط اینو میخوام بدونی که قبل از تو این بوده بیشتر از این هم بوده خوشگلتر هم بوده اما هیچکس جز تو به چشمم نیومد و نمیاد ، از نظر من زیبایی توی خودت خلاصه میشه ، برای من خوشگلتر از تو وجود نداره ، گونمو لمس کرد
_میگم …. اینجا جای لاو ترکوندن نیستا …. بهتره که بریم
خوشم میومد از ضدحال زدن و این حرکتم بشدت واضح بود چقدر رو مخش رفته و به خونم تشنه اس
_میتونیم بریم …. قبلش یاد بگیر ضدحال نزنی ، کلا دوست داری اذیتم کنی
_از ویژگی های بارزمه عزیزدلم ، عادت کنی خوبه ، چون با من یه زندگی معمولی و عادی رو طی نمیکنی
_زندگی با تو همه جوره اش قشنگه
_امیدوارم حرفتو پس نگیری
_نمیگیرم
دوتایی زدیم بیرون ، رفتیم سمت شرکت
_یه رستوران نزدیک شرکته و الانم که موقع ناهار … وقت داری بریم برای ناهار هم باهم باشیم ؟
_اینطور پیش بره من از هیچ دری رد نمیشم ، میخوای چاقم کنیاااا
_عیبی نداره مجبوریم با چاقیت هم بسازیم
_مجبور ؟ نههه مجبور؟
با نیشخند ابرو بالا انداخت
_آره دیگه مجبوریم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
wicked girl
wicked girl
1 سال قبل

پارت طولانی موخوام 😢😢😢😭😭😭حوصلم سره😢😢😢

Mobina
1 سال قبل

رمانت خیلییی قشنگه و مثل همیشه عالیییییی بود عزیزم😍♥
فقط میشه پارت هارو طولانی کنی 🥺
مرسی♥❤️‍🔥

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x