رمان دلارای پارت 185
35 دیدگاه
بدون آنکه معطل کند دست بهکار شد و زیادطول نکشید که توانست آنچیزی که میخواهد را درست کند. لبخندی از سر ذوق روی لبانش نقش بست سری به ماکارانی روی گازش زد و سمت اتاق رفت انتظار رفتار خوبی از ارسلان نداشت اما با این حال دلش را به…