رمان دلارای پارت 200
95 دیدگاه
ارسلان زیرچشمی نگاهشان کرد _ اگر نیمه جون از زیر دست داراب خان بیرون نمیکشیدمت الان شک میکردم حامله باشی! دلارای وارفته نگاهش کرد چشمانش جدی نبود معلوم بود درصدی احتمال نمیدهد! حقم داشت… آنطور که داراب تا مرز مردن کشانده بودش حاملگی غیرممکن بود لبش را گزید و…