رمان تارگت

رمان تارگت پارت 70 5 (2)

5 دیدگاه
  – باشه عزیزم.. فقط راهنماییت کنم که این قفسه های جلو تازه پر شده.. واسه همین فکر می کنم مطالبی که تو می خوای تو ردیف چهارم یا پنجم باشه.. یکی دو تاشون و نگاه کنی خودت از رو تاریخشون دیگه کم کم می تونی پیدا کنی! این حرفش…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 69 5 (2)

3 دیدگاه
  نگاهی به ساعتم انداختم و با یه حساب سر انگشتی و احتساب ترافیک مسیر.. با خودم فکر کردم که اگه تا نیم ساعت دیگه کارم اینجا طول بکشه می تونم امید داشته باشم به سر وقت رسیدن.. ولی اگه نیم ساعت بشه چهل یا چهل و پنج دقیقه.. دیگه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 68 5 (1)

4 دیدگاه
  – عجب آشغالیه سگ پدر! یعنی چی این کار؟ رفتم برگه همه بچه ها رو خوندم.. تحقیق تو از همه سخت تر بود.. حالا که اعتراض کردی یه خط دیگه هم بهش اضافه کرده؟ که چی بشه؟ اشک تو چشمام جمع شد و لبم و به دندون گرفتم.. خودم…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 67 5 (2)

3 دیدگاه
  هرچند که بعید می دونستم تحقیق بقیه بچه ها به اندازه من احتیاج به اعتراض کردن داشته باشه.. اینو چند دقیقه بعد که استاد مشغول درس دادن یا به قول خودش رفع اشکال و مرور بعضی از درس های قبلی شد فهمیدم.. وقتی یواشکی با بقیه بچه ها برگه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 66 5 (2)

4 دیدگاه
  با دو کلمه آخرش کلاس رفت رو هوا.. صدای اعتراض دانشجوها از گوشه و کنار کلاس بلند شد.. بخش عمده اشون هم اعتراض نسبت به بدقولی استاد بود چون از اول ترم بهمون گفته بود که برای این درس لازم نیست تحقیق ارائه بدیم و حالا داشت می زد…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 65 5 (2)

1 دیدگاه
  با لحن تند و عصبیش یه لحظه سرجام خشک شدم و بعد آروم لب زدم: – سایلنته.. گفتم تا برم برگردم خوابی! با این حرف تازه یادش افتاد سوال دومش مهمتر بود که اینبار ملایم تر پرسید: – کجا رفته بودی؟ کیسه خرید توی دستم و بالا گرفتم و…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 64 5 (2)

بدون دیدگاه
  – معلومه! چرا انقدر تعجب کردی؟ قبلاً بهت گفته بودم دلیل اصلی بهم خوردن روابطم از سمت من.. خیانت بوده و هست! – آره ولی.. بازم خیلی عجیبه برام این مسئله.. به خاطر تو تعجب نمی کنم! تعجبم از اون.. دختراس! خب.. خب یه کم سخته درک کردنشون.. چه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 63 5 (1)

بدون دیدگاه
  درین واقعاً داشت بهم ثابت می کرد که فرق داره و این شاید توی اصل ماجرا.. تغییری ایجاد نکنه ولی.. همیشه یه گوشه ذهنم باقی می مونه که تنها آدم متفاوت زندگیم.. با بدترین شکل ممکن کنارمه جوری که نمی تونم اونطوری که باید و شاید.. اونطوری که همیشه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 62 5 (2)

بدون دیدگاه
  ××××× به محض باز کردن چشمام.. اولین چیزی که از ذهنم رد شد درین بود.. حتی قبل از اینکه موقعیتم و بسنجم یا به ساعت نگاه کنم. شاید چون اون لحظه ای که داشتم می خوابیدم همه حواسم به این بود که واسه دومین بار تو چند روز گذشته…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 61 5 (2)

1 دیدگاه
  یه کم خیره خیره بهم زل زد و گفت: – منظورم این مقایسه نبود! – پس چی؟ – جایگاهی که تو توی زندگیم داری و با جایگاهی که اون داره مقایسه نکن! دلم لرزید از حرفی که به زبون آورد.. ولی باز زبونم راضی نشد که پرسید: – جایگاهی…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 60 5 (2)

1 دیدگاه
  نگاهی به مانتوی کوتاهش انداختم و با توجه به تفاوت سایزمون خواستم بگم پیراهن من همچین فرقی هم با مانتوی خودت نداره.. ولی خب حداقلش این بود که پارچه اش لطیف تر بود و انقدر شق و رق تو تنش واینمیستاد.. حالا که اینجوری احساس راحتی می کرد منم…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 59 5 (2)

بدون دیدگاه
  گوشی و گذاشتم رو میز و سرم و به چپ و راست تکون دادم.. کشیدن ناز این و باید کجای دلم می ذاشتم؟ فقط خدا خدا می کردم اعصابم یاری کنه و نخواد ادا اصول بیخود دربیاره! در که باز شد.. با دیدن سینی توی دستش که فقط توش…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 58 5 (1)

2 دیدگاه
  با اخمای درهم زل زدم بهش.. حرفاش هیچ حسی تو وجودم ایجاد نمی کرد.. ولی خب راضی به اینکه بخواد کل زندگیش و وقف خدمت کردن به داداشاش کنه هم نبودم. با این حال.. کاری هم نمی تونستم براش انجام بدم.. نه الآن که دیگه هم پای نقشه ام…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 57 4.7 (3)

1 دیدگاه
  انگار بهش برخورد با این حرفم که اخماش تو هم فرو رفت و توپید: – شما امرتون؟ – بله؟ – میران کجاست؟ – شما؟ پوف کلافه ای کشید و بدون دعوت شدن از سمت من در و باز کرد و اومد تو.. – من یلدام.. همونطور که داشت گوشه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 56 4.5 (2)

2 دیدگاه
  دلم سوخت براش.. یعنی کی این بلا رو سرش آورده بود؟ خواستم اینم بپرسم که یادم افتاد گفت سرش درد می کنه و چایی لازمه.. – یه کم استراحت کن.. خوب می شی.. فکر نکنم جاییت.. شکسته باشه! سرش و که تکون داد.. راه افتادم سمت در که صدام…