رمان دلارای پارت 198

5
(2)

 

دلارای ارام زمزمه کرد

_ میدونم. دیگه هیچ وقت نمیذارم مجبورم کنی همچین حقارتی رو تجربه کنم
حالا بگو کجا میریم

ارسلان سرش را سمتش برگرداند تا کامل زیر نظرش بگیرد

_ حجره حاجی!

دلارای بهت زده لب زد

_ چی؟!

_ یک بحث ناتموم داشتیم باهاش!

_ چی داری میگی؟! دیوونه شدی؟

ارسلان لبخند زد
دیوانه بود ، دیوانه تر شده بود!

در این راه هیچ کس جلودارش نبود

_ قراره یک تلافی کوچیک سرش بیاریم
البته سر خودش نه
سر آبروش!
همونی که بخاطرش من و تو رو فرستاد پشت میله های زندان

دلارای وحشت زده بستنی را روی داشبورد گذاشت

دیگر هوس بستنی شاتوتی نداشت
ترسیده بود…

_ چی تو سرته آلپ‌ارسلان؟
با آبروش بازی کنیم دیگه رحم نمیکنه

_ الان رحم کرده؟

قبل ازینکه دلارای حرفی بزند با تحکم ادامه داد

_ بسه من منصرف نمیشم خودتم میدونی پس الکی دست و پا نزن
قرار نیست بفرستمت میدون جنگ دخترجون
فقط کنار من باشی حرصش برای حاجی بیشتره همین

با پوزخند زمزمه کرد

_ بذار تا الان هرچی دروغ بافته که کلیپ تو عروسیت ساختگی بوده دودشه بره هوا!

دلارای مضطرب سر تکان داد

_ من نمیام ارس

_ تو جایی میای که شوهرت میگه مفهومه؟

بغ کرده بستنی هارا کنار زد و نگاهش را پایین انداخت

چرا هرچه سعی در فاصله گرفتن میکرد بدتر میشد؟

آرامش به او نیامده بود؟!

ارسلان نگاهی به چهره گرفته اش انداخت
با این روحیه نمیخواستش!

شک نداشت اگر کمی انعطاف نشان نمیداد دخترک دوباره در برابر حاجی به التماس و گریه می‌افتاد

در را باز کرد و بی میل به فروشگاه سیسمونی که از نظرش مسخره می‌امد اشاره زد

_ حالام اگر میخوای اونارو ببینی بپر پایین

دلارای آرام پیاده شد و آلپ‌ارسلان بخاطر حرص دادنش زیر لب طوری که بشنود ادامه داد

_ کاش دوتا خیابون اونور تر پارک میکردم تا اینجا بدو بدو میکردی بستنیا هضم شن

دلارای با ذوق به کلاه پسرانه نوزادی خیره شد

_به جای گیر دادن به وزن من اینارو نگاه کن
چه قد بانمکن خدایا

ارسلان بی تفاوت نگاهش را از ویترین گرفت و غر زد

_ من دوست دخترام دو کیلو اضافه وزن داشتن کات میکردم
حالا زنم داره کم کم تبدیل میشه به بوفالو

دلارای وارفته دندان روی هم فشرد و نفس عمیقی کشید

زیرلب بیشعوری زمزمه کرد و سعی کرد توجه نشان ندهد

در عوض با شوق وارد فروشگاه شد و ناخواسته دست ارسلان را هم همراهش کشید

ارسلان چشمانش را در حدقه گرداند
شنیده بود دختر ها حتی در زمان مجردی هم عاشق این چیز ها هستند اما باورش نمیشد

از نظر او مسخره و حوصله سر بر بود

زن فروشنده با دیدنشان لبخند زد

_ خوش اومدید
کوچولوتون دنیا اومده یا نه؟
اگر دنیا اومده بگید چندوقتشه تا راهنماییتون کنم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۰ ۱۰۰۰۵۶۶۱۵

دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه ……
InShot ۲۰۲۳۰۵۳۱ ۲۳۲۰۰۷۹۷۴

دانلود رمان ناژاهی pdf از آذر اول 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       کسی از من نپرسید که آیا حاضرم همبستر مردی باشم که نفرت و کینه جزئی از وجودش بود !   کسی نگفت که از او می ترسی یا نه !   کسی نپرسید که دوستش داری یا نه !   طناب دار از…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۲۰۰۷۰

دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه…
IMG 20211208 091030 865 scaled

دانلود رمان اسیر مشت بسته 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان اسیر مشت بسته 🤍خلاصه: قصه دوتا راوی داره مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسربیمارش مراقبت کرده….   هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و…
عاشقانه بدون متن e1638795564620

دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد…
پروفایل عاشقانه بدون متن برای استوری 1 323x533 1

دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی 5 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
IMG 20230128 233728 3512

دانلود رمان سمفونی مردگان 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد…
دانلود رمان اکو

دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته 4.3 (12)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته خلاصه رمان:   نازنین ، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و…
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4.1 (12)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
اشتراک در
اطلاع از
guest

47 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zahra Ashk
Zahra Ashk
1 سال قبل

چرا نمیتونم از پارت ۲۳۷به بعد رو پیدا کنم؟ 😥 

یلدا
یلدا
1 سال قبل

بوفالو🤣وای ارسلان با همه بد بودن رو مخ بودنش خیلی باحاله بعضی وقتا😂

mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خدا

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
1 سال قبل

خداوندا این ارسلان چشه؟چرا نمیفهمههههههههههههههه چرا هعی میگه چاق شدیییییییییییی
من اخر سکته میکنم سر این رمان

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Fate_meh_m_
1 سال قبل

ارسلان من هیچیش نیست
این هزار بار 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😠
ارسلان من تا حالا زن حامله ندیده
عهههههههههه ای بچم
ای بچم

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

قربون پسرم برم که تفصیر کردنشم به ننش رفته🤣🤣🤣موضوع من اینجوریه که نوه یکی از فامیلا به دنیا آمده بود ……
سفید بود…ولی پیشونیش سیاه….
گفت شبیه کیه ؟گفتم گاو😂😐🖖

Roya1388
Roya1388
1 سال قبل

اسمم چرا عوض نمیشه ایشششش

Roya1388
Roya1388
1 سال قبل

ثبت نام کردم تو رمان دونی خ

تو گور این رمان صلوات
تو گور این رمان صلوات
1 سال قبل

چرا اختشااش ایجاد میکنی این ارسلان حتی به مغزشم خطور نمیکنه این دلی با اون همه کتکی که زدتش قرص هارو نخورده باشا و حامله شده باشه یه زرم به اینجا فک کنین دلی چقد خره
😂😂😂😂ولی خوب این موضوع از فوش هایی که قراره بخورین هیچی‌کم نمیکنه ایشالت برین زیر تریلی سقط بشین راحت بشم اووووف

...
...
1 سال قبل

چه عجب، به عنوان زنش قبولش کرد
هه فک کنین، ارسلانی که هر شب با یکی بود الان خیلی وقته دیگه با کسی نبوده و الان دلی و زنش خطاب میکنه🥲🤣😂

Tamana
1 سال قبل

چه جالب امشب منم رفتم سیسمونی بخرم😐🤣

Tamana
1 سال قبل

بابا انقد حرص نزنین
این ارسلاااان میدونه این حاملس

اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
1 سال قبل

ارسلان جان داداش بوفالو اصلی خود نفهمتی که نفهمیدی زنت حاملس:|

هستیشونم
هستیشونم

شاید اقتصاد کشور خوب شد :/
هرچند تو کشورمون صبح جمعه از همه چی باخبر میشیم😐💔

اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

😂😬

Maedeh
Maedeh

شاید میدونه؟به خدا اگه بدونه من شمارو میکشم😐😂

هستیشونم
هستیشونم
1 سال قبل

بچم افتاد ایقد حرص خوردم 😐💔
جواب باباشو بیاید بدید🤣😔

هستیشونم
هستیشونم
1 سال قبل

وایییییی ارسلان تو دیه کییی😐داداش نمیفهمی یا خودتو زدی ب نفهمی😐 سید دو سه ماه دیه بچت دنیا میاد باز نمیفهی دلی تغیر کردع😐
دلم میخاد بچه دلی دنیا بیاد دلی یکم کتک بخوره ک چرا نکفته ب ارس ک حاملس،خو لامصب جون بکن دیه دهن وا کن بگو

Rasha
Rasha
1 سال قبل

الان احساسات من قاطی پاتی شده اینم یجوری با حسرت از حسای دلارای میگه که بشینم مفصل بی دلیل عر بزنم

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

بوفالو وارد میشود😐🤣به خدا شوهر من در آینده از این گورها بخوره جرش میدم
دلی رحم نکن بهش😐😂⚜️

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

حققققققققققققق

ارزو
ارزو
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

والااااا
حق داری با تبر جرش بده دیگه نتونه روی دوپا وایسه😂😂😂😐😐😐
انگار زنا واسه چی بوفالو نیشن ده کیلو شرینی هم بخوری باد نمیکنی کهههه😂😂😐😐😐💣💣💣💣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  ارزو
1 سال قبل

والااا خب دست گل خودشه😐

ارزو
ارزو
1 سال قبل

اررسلان الهی بمیری که کوریییییی
نه کور نیست دیده شکم دلی رو یه جو منطق نایجه گیری نداره
یا شتیدم فکر میکنه عقیمه😐😐😐💔💔💔💔💣💣💣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  ارزو
1 سال قبل

ارزو🥺با پیشل من شیکار داری
چه بدی در حقت کرده که آرزو مرگشو میکنی🥺💔پسرم خوبه
ولی بی اعصابه

ارزو
ارزو
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

پسرت الاغه فرزندم😂😐😐برو یه خورده شعور بهش یاد بده😂😑بی اعصاب منم که این پسرت اعصاب واسم نذاشته😐😐😐😂😂💔💔💔

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  ارزو
1 سال قبل

همش تغصیر باشه😐😂😂😂مگر نه من داشتم آدم تحویل جامعه میدادم نه 🐄

هیچکی
هیچکی
1 سال قبل

اول کوچولو من دنیا میاد بعدمال دلارای
فاک بت نویسنده

Nahar
Nahar
1 سال قبل

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
هیچی/:
ولی خااک ت سر نویسنده خودش سمه رمانش عفونت/:
اههه خدافظ اییش😮‍💨

fati
fati
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

خدافظ؟؟اگه دیدی فردا نیومدی پارت جدیدو بخونی بببن من کی گفتم

ارزو
ارزو
پاسخ به  fati
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

درم ببند افسون،😂❤️

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

پسرم داره کم کم نرم میشه
اگه بلد نیستی دلی جون بیا خودم بهت یاد میدم😐😂😂😂😂😂
هی بگید ارس بده انتقامش و بگیره آروم میشه😂😂😂😂

دسته‌ها

47
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x