رمان دلارای پارت 196

5
(2)

 

گونه اش را به پنجره چسبانده و شناسنامه هایشان را میان دستانش می‌فشرد

اسم آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان در قسمت نام همسر ثبت شده

غمگین پوزخند زد
رویای گذشته هایش عجیب به نظر می‌رسید

آلپ‌ارسلان بی توجه به مشغول فریاد کشیدن سر فرد پشت خط بود

_ من میام پدر شماهارو به عزاتون مینشونم بی مصرفا که به درد هیچی نمیخورید

پشت چراغ قرمز ایستاد و روی فرمان کوبید

_ زر نزن بابا هی علی علی
علی اگر عرضه داشت بعد از پنج سال هنوز تو اون جهنم نمونده بود
خودت برو دخترارو تحویل بگیر

دلارای خیره به بستنی فروشی بزرگ ان سمت خیابان لب گزید

دلش بستنی میخواست

دلِ بچه بستنی میخواست!

آرام گفت

_ ارسلان؟

ارسلان بی توجه به او غرید

_ نخیر چی چیو به زور؟
هرکدوم راضی‌ان بردار بیار
اونایی که به اجبار از ایران آوردنو دست نزن
من دنبال دردسر نیستم

پسربچه ای همراه بستنی قرمز رنگی از خیابان رد شد

نگاه دلارای سمتش کشیده شد و آب دهنش را فرو داد

احساس میکرد در عمرش هیچ چیز را به اندازه بستنی شاتوتی نخواسته است!

_ ارس؟

_ من میاردم که می‌آوردم!
من ، من بودم شماها از این عرضه ها ندارید
بعدم من به زور نگهشون نمیداشتم
یاد داشتم چطوری وعده بدم که دختره خودش با میل خودش بیاد

دلارای پوف کشید و صدایش را بالا برد

_ ارسلان میشنوی؟ ای بابا

ارسلان با اخم نگاهش کرد و آرام سر تکان داد

_ چته؟

_ یک چیزی میخوام!

_ نمیبینی دارم حرف میزنم؟ گل که لگد میکنم دوساعته هی ارسلان ارسلان میکنی

دلارای نالید

_ همین الان میخوام آخه

ارسلان کلافه دندان قروچه کرد

_ چند لحظه زبون به دهن بگیر عایشه

بعد موبایل را فاصله داد و بدخلق به دلارای خیره شد

_ چیه؟

_ میری اونور خیابون بستنی بخری؟ شاتوتی باشه
دوتا بگیر
نه ، هفت هشت تا بگیر بذاریم تو فریزر

ارسلان عصبی خودش را جلو کشید

_ همین الان که ریده شده تو کار و بار من خانم باید ویار کنن؟
جمع کن خودتو که اعصاب ندارم دلی
حواست هست شبیه فیل شدی؟
هی هیچی نمیگم ولی انگار تو هم تو آینه نگاه نمی‌کنی نه؟

دلارای بغ کرده دهان باز کرد حرفی بزند که ارسلان خشمش را سر او خالی کرد

_ ساکت
ده دقیقه صداتو نشنوم ببین اونور چه خبره اوکی؟
بعد اگر تونستی زبونتو کنترل کنی جایزه میریم بستنی میدم بهت چاق ترشی!

موبایل را کنار گوشش برگرداند و زیرلب غر زد

_ خوش اشتها هفت هشت تام میخواد

دلارای پر حرص خودش را جلو کشید

این بهم ریختگی هورمون ها و فشارهای روانی امروز کم کم از پا درش می‌آورد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۶ ۱۴۳۳۳۳۳۳۳

دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۷ ۱۰۵۶۲۹۵۹۵

دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
IMG 20230123 123948 944

دانلود رمان ضماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.3 (15)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
عاشقانه بدون متن 6

دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۵۳۷۱۸۵

دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از…
سکوت scaled

رمان سدسکوت 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار…
اشتراک در
اطلاع از
guest

74 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

سلام چرا اینقدر هر پارت طول می‌کشه تا بگذارید پارت 262هنوز نگذاشتین

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
1 سال قبل

ینی گاو تر از ارسلان خودشه بابا حامله اسسس
فیل چیه😐😂

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

هی ارس تنهاای من

هیچ کسی درکت نمیکنه
خیلی بده میدونم
بچه گیت اون بلا هارو اون بیشرف سر مروارید آورد
بدون هیچ محبتی بزرگ شدی همه فکر میکنن قلبت از سننگه خب تو محبت کردن بلد نیستی چون محبت ندیدی
مطمعنم دلی رو هم دوست داری ولی نمیدونی اسم حست چیه
الآنم که همه دارن غضاوتت میکنن
🥺اما من با همه کارای ارس
دلم بیشتر برای ارس میسوزه
شاید دلیل بیشتری برای همین کاراش داشته باشه
خب ماهم بودیم همین می‌شدیم
من بودم بدتر از ارس میشدم
پدرم بره به مامانم خیانت کنه
اگه نتونم دم بزنم میزارم میرم
بعدا میام بابامو جر میدم
فرض کن……جلوی چشات باشه…..بچه اون زنی که بابات با اون ب مادرت خیانت کرد
جاتو گرفته باشه….کسی که تو پردشو زدی بخاد با اون پسره عقد کنه
خواهر نا تنیت مادر خواهر ناتنی…. همه اینا روی دوشت باشه بابات پس فترت باشه
و با پرویی با عث بشه شلاق بخوری یا بیوفتی زندان
شاید حاجی کارای دیگه ای کرده که ارس این همه ازش متنفره
شاید ارس عاشق دلیع شاید می‌دونه حاملس مگر نه ارس کسی نبود که ماه ها با یه دختر رابطه جنسی نداشته باشه
هیس پسر بیچارم🤧🥺💔🖤

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Maedeh
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یاخدا ارسلان توکار قاچاق دختره؟

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
پاسخ به  mehr58
1 سال قبل

تازه فمیدی؟😂😂
اون پارت که گف دخیا فرار کردن من فمیدم
و خب چیز عجیبیم نیستا تو ۹۰ درصد رمانا پسره دختر قاچاق میکنه🤣🤣🤣🤣🤣

خواهر ارسلان ملک شاهان هنگاامه دلبر جذاب ارسلان😏
خواهر ارسلان ملک شاهان هنگاامه دلبر جذاب ارسلان😏
1 سال قبل

خب خب سلام ب همه من هنگامم خواهر ارسلان و تنها عشق زندگیش در کنار هم زندگی میکنیم میبنم که همتون شیفتش شدین
ورونیکا خاانم به به تو ک اصن دیوووونش شدی!

#شوخی_در_کنار_هم

ورونیکا خانم عزیز ناراحت نشین فقط جهت شوخی بود وگرنه من غلط بکنم با خانم ملک شاهان شوخی بکنم! اونم شوخی با یکی از اصیل زادگان تهراان تحصیل کرده در آمریکا و نیویورک!
خانم ملک شاهان منم مریم دختر اقای عبدالمالکی پدرتون بزرگترین شرکت تهران ب نامشونه ب لطف برادرتون پدرم تو اون شرکت بزرگ و با افتخار کار میکنه🥺♥️♥️

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط خواهر ارسلان ملک شاهان هنگاامه دلبر جذاب ارسلان😏
Maedeh
Maedeh

😐ورونیکا بیا تا برگام نریخته قانم کن

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan

سلام گلم خوبی🥲
حقیقت بزرگترین شرکت تهران ب نام پدرم هست! ولی خب همچین کسی اونجا نیست😂😂

یلدا
یلدا

چیشد😐👌

زلزله‌زده:))))
زلزله‌زده:))))
1 سال قبل

ناموصن دهنت سرویس ارس

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  زلزله‌زده:))))
1 سال قبل

الااااهوووو اکبر🥺آنقدر حرصم بده بچم بیوفته🤧🤣

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

سکووت میکنم!|:

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

ببین ارسلان اگه الان پیاده نشی براش نخری شیرمو حلالت نمیکنم 😐پیااده شو برا منم کاکائویی بگیر ابجیت حوص کرده😐🤣

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Maedeh
Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

اجییش الان با کیههه😐🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

ایش😐🤧🤣🤣🤣🤣نینیم بستنی شکلاتی میقاد🥺💔🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

سوما😐حوص نکردی؟😐🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

خب اشکال ندارع من میخورم😐🤣🖖

Fateme
Fateme
1 سال قبل

کلللل چیزی که تو این پارت بود بستنی خواستن دلی بود اخه این چه وضعشه این رمان کی میخواد تموم شه😐

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

مائدهه،آزادهه،فاطمهه،دلمممم تنگگگ شده براتون کجاااایین🥲🥲

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

من قهرم یادت رفته🥺

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

من قهرم یادت رفته،؟🥺🤧

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

فاااطمهههههههههههههه کجاایی🥺😂

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

من ورونیکا ملک شاهان از تهران😐🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

یعنی من مامانی؟🤣

اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
اسم من الان چه دردی رو دوا می‌کنه؟!
1 سال قبل

زهر بخور احمق مثلا تا کی میخوادحامله بودنشو مخفی کنه آخرش که باید اون لعنتی به دنیا بیاد
حتما وقتی به دنیا اومد به دکتر میگه
تروخدا نگو این بچه منه
بگو بچه حاج اصغر همسایمونه!
نویسنده ما رو چی فرض کرده اخه؟
مگه این لعنتی ۶ماهش نیست؟!
ارسلان احمق آخه چقدر کاوه!!!!
مگه کوره؟
خیر سرش پسره!
چرا نمیفهمههههه

Maedeh
Maedeh

الالللللهووووو اکبرررررررررر
آنقدر حرصم بدین تولم بیوفته😐پسر مننن سالمه اون حاجی نمیزارن این مگر نه داشت مثل آدم زندگی میکرد

یلدا
یلدا

جرررر خوردمم😂😂😂😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

آخیییی💔
دلم سوخ واسش💔🤣🥺
خب ویارهه🥺🤣

....
....
1 سال قبل

تنها نکته مثبت این رمان اینه که وقتی دلارای از گذشته های ( اول رمان ) حرف میزنم قشنگ گذر زمان و حس میکنم چون من قبل از سایت تو کانال تلگرام دنبالش میگردم و الان تقریبا نزدیک به ۲ سال شده تو ایام کرونا پیداش کردم .،😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬

....
....
1 سال قبل

خدارو شاکرم که از تو محضر دراومدن انتظار داشتم تو آسانسور بودن الان.😑😑😑😑😑

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  ....
1 سال قبل

راست میگی

Mehra
Mehra
1 سال قبل

یعنی………. پوففففف فوشم کار ساز نیس🤦‍♀️😐🤣
باید فیزیکی باشه 😐
فاطمه بی زحمت آدرس این نویسنده رو بده 💔🤣

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  Mehra
1 سال قبل

حف حق تنها نری ها باهام بریم خخ

حامله پرومکس
حامله پرومکس
1 سال قبل

ارسلان فهمید دلارای ویار داره ولی نفهمید حاملس😐

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط حامله پرومکس
(رویا)
(رویا)
پاسخ به  حامله پرومکس
1 سال قبل

پرومکس حامله میشی بابا دمت گرم بیا برا من حامله شو😂😂😂😂💔

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  (رویا)
1 سال قبل

🤣

اسم**
اسم**
1 سال قبل

وای خدا الان سگش می کنه این ارسلان بی اعصاب هم همین دلی رو بر میداره می بره کلاب برقصه🤦🏻‍♀️😂🥲

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط اسم**
Maedeh
Maedeh
پاسخ به  اسم**
1 سال قبل

😐 ارسلان؟نه بابا

Fatmagol
Fatmagol
1 سال قبل

خوب شدحداقل دیگ ازمحضرباشناسنامه هاشون درامدن حالاکی برسن خونه خدامیدونه

Nahar
Nahar
پاسخ به  Fatmagol
1 سال قبل

قرن بیست و چهارم😎😂

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  Fatmagol
1 سال قبل

یکسال بعد که ما شوهر کردیم تاریخ بدنیا اومدن بچه دلی همزمان با بچه ما میشه خخ😂💔

Nahar
Nahar
1 سال قبل

ارسلااان ااوون بارداره نکنن😒

دسته‌ها

74
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x