زن عادی سر تکان داد
_ برای تایید بکارت؟ معمولا عروس خانم با مادر خودشون یا همسرشون تشریف میارن
در ضمن شما بیرون تشریف داشته باشید
این کار چیپ و احمقانه خیلی وقته دورهاش تموم شده
نه هیچ منطقی پشتش هست و نه حتی قابل اعتماده که جواب درست باشه
پس تا خودشون قلبا راضی نباشن من هیچ گواهی بهتون نمیدم
ارسلان پوزخند زد
_ برای تایید باکره نبودن!
برای اونم این داستایی که گفتید صدق میکنه؟!
زن با اخم هایی درهم از لحن طلبکارش خیره صورت دخترک شد
گونه سمت راستش سرخ بود
بعید نبود با کتک راضی به آمدن شده باشد
_ بیرون باشید شما
ارسلان خونسرد روی کاناپه نشست و پاهایش را روی هم انداخت
_ من جایی نمیرم
عجله داریم
هرچه سریع تر انجام بشه ممنون میشیم
زن با تاسف سر تکان داد و اشاره زد
_ برو پشت پرده عزیزم
دلارای بدون هیچ حسی سمت پرده رفت
با پوزخند گوشه تخت نشست و چشمانش را بست
جمله اش را تصحیح کرد
بلاهایی که بخاطر حماقت و سادگی خودش سرش آمده بود قابل شمارش نبود!
شلوار و لباس زیرش را بیرون آورد و دراز کشید
زن با دیدنش ابرو بالا انداخت
از او نخواسته بود برهنه شود!
کنارش ایستاد و صدایش را پایین آورد
_ چرا لباساتو درآوردی؟
دلارای بی حوصله خیره صورتش شد
حدود سی و پنج شش ساله میزد و عینک شیکی به چشم داشت
آرام زمزمه کرد
_ از رو لباس قراره معاینهکنید؟!
_ من بدون رضایت خودت دست بهت نمیزنم
قبل ازینکه بتواند جوابی دهد پرده با شدت عقب کشیده شد
آلپارسلان با تمسخر و خشم خیره صورت زن بود
دلارای چشمانش را بست و بغض کرده پاهای برهنه اش را بهم نزدیک کرد و ملافه سفید تا شده را روی پاهایش کشید
قسمت به قسمت بدنش را دیده بود؟
اهمیتی نداشت…
ذره ای از حس حقارت و بدبختی که داشت کم نمیکرد
_ خودش راضیه که لخت رو اون تخت پاهاشو باز کرده
اگر قرار نیست گواهی بدی ببرمش پزشک قانونی
زن بدون ترس تشر زد
_ کی بهتون اجازه داد وارد حریم بیمار من بشید؟
_ بیمارت چندماهه تو تخت منه پس پیش من حریم نداره
جمع کن این مسخره بازیارو
گفت و پوزخندی به ملحفه ردی پاهای دلارای زد
با خشم عقب رفت و منتظر ماند
حال دخترک را درک نمیکرد
تا چندماه پیش در خواب هم نمیدید همسر آلپارسلان شود و حال ناز میکرد
اگر حاجی و نقشه هایی که در سر داشت نبود درس خوبی به او میداد
نگاهی به ساعتش انداخت و پوف کشید
علیرضا و هنگامه چندین بار تماس گرفته بودند
چشمانش سمت پرده برگشت
هیچ صدایی از ان ها نمیشنید
سعی کرد تصویر برهنه دخترک را زمان ورود به اتاق فراموش کند
چند وقت شده بود که حتی دستش به هیچ دختری هم نخورده بود؟
نمیدانست
حسابش از دستش در رفته بود
تنها میدانست در زندگی اش بی سابقه بود
زیرلب ناسزایی به دلارای گفت و خواست صدایش را بالا ببرد که پرده کنار زده شد و دکتر با اخم وارد شد
آلپارسلان پوزخند زد و زن با ناراحتی برگه ای را مهر و امضا زد
دلارای با صورتی رنگ پریده کنارش نشست
پاهایش میلرزید و دیگر توان ایستادن نداشت
ارسلان کلافه پوف کشید
بازویش را گرفت و بی توجه به سوزش زخم های پشت خودش بلندش کرد
نگاهی به صورت خسته و غمگینش انداخت
رد انگشت هایش روی گونه اش مانده بود
ناخواسته چانه اش را گرفت و با دقت تر خیره شد
_ تقصیر خودت بود
نمیخواستم بزنمت
اخیییی چه سرش اومده
خانماااااا چادر بپوشید
آقا زیاد شده….
😂😂😂😂حیا کنید
درباره خیلی چیزا حرف نزنید زشته😐😂😂😂😂😂😂😂دخترا روسریا جلو
یه تار مو نباید بیرون باشه گناهههههه(مثلا)😂
نخندید زشته فوشم ندید آقا زیاده
تنها آقایی که محرمه ارس بندس پسرم که اون دلی میرینه به اعصابش😂😂😂آقایان اینجا هم مثل اون اعصاب ندارن
خانمهای مجرد حمله کنید
هرکی یکی برداره به همه برسه😂😂😂😂تند زود سریع🤧
من آقا نمیبینم😶🙄
ن من قصد ازدواج ندارم😂
سوما شکر خوردی داری میترشی😐🤣🤣
خجالت نکشید تو رو خدا اگه میخاید بگید🤣
ن خجالت چیه بدع بیاد
جنسم دارماااا
جووون من خراب این جنسام🤤
کسی رنگ مو نمیخاد🤣
من میخاام
سلام دخملای گلم
من اومدم با یه عالمه رنگ مو🤣
من رنگ استخونیش و میخام🤣🤣
بیا پیش خودم ، سپیده جنساش اصل نی😂 میدم بهت که رنگ موهات جوری سفید استخونی بشه که تا صد سال یعد بگی بیخیال میخوام رنگ موهام برگرده حالت طبیعیش😂
بگیر گلم🎁 ما اینجا بهش میگیم سفید شیری 🥛
مرسی اگر دوسش نداشتم بازم میام پیش خودت یه رنگ خوب میزنم😂
برینم دهنت نویسنده (در این جمله خیلی حرف هاست)
میفهممت😐🤣
شکر
تا میای بری تو فاض تموم میشع
چقدر طولانی بود اصن چشمام باز نمیشن از بس خوندم
فک کنم تا پارت ۲۰۰ تو اتاق دکتر باشن
دلی هم که هی با اون پدسگ تو شکمش حرف میزنه
ارسلانم که یه دفعه دیدی گرف دکترو برد تو تخت*ش یه افعه دلی هم با همون پدسگ داخل شکمش گروشونو گم میکنم بعد۴ سال دلارای پیدا میشه یا پولدار شدع رو پای خودشه یا وعضش خرابه گدا شده ارسلانم یا ادم شده یا هنوزم عنه خلاصه بعدا خیلی کصخلانه تموم میشه رمان
سلام بچه ها.میگم این رمان تحفه رووللش هرکی رمان خدمتکارعمارت ونخونده حتمابخونه ازاین رمان دلارای خیلی خیلی خییییییییلی بهتروجذاب ترومثبت ۱۸تره
بله🤣
من بعد از خوندن این پارت :
دیگه این رمان لعنتی و دنبال نمیکنم
فردا همین موقع :
اوف کی پارت بعدی و میزاره تو خماریش موندم 💔🤣
.
.
.
فک کنم همه همینن نه؟ 💔🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
هعییی بلی بلی😂💔
ولی من خیلی رمانا رو دنبال نمیکنم تا زیاد شن مثلا الان گریز از تو رو از پارت ۲۸ و اینا نخوندم
یا مثلا تاوان دل و خیلیییییی وقته نخوندم😂💔
ای دهنت سرویس نویسندگانی نمیفهمه این میمون؟
صد در صد
تو دیگه چرا نیومدی؟
هم اسمیت سراغت و گرفت😂
گوشبم گم شده بود 🤒😂✋🏻
اخی😂💔
پارتای دیگه رو از کجا بیارم؟؟؟؟
آی ریدم تو نویسنده
خاک تو سرت کنن خوبه خودت دختری و اینقدر یه دختر و خار و خفیف نشون میدی الان دلارای عاشق چیه این دیوثه هرزه است ؟ هان نویسنده ! خاک عالم تو سرت
هوووو درس صحبت کن با ارسلان😐😐😐
حق
۲۰۰ پارت گذشته این میمون هنوز نفهمیده دلی حامله اس ای ریدم
رویااااااا😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐عشقمممممم
با بچه من چیکار داری تغصیر نویسندس
آقا مبین😐واقعا دارم اعصبی میشم
دم دستمم نیستی بکشمت چیکار کنم؟😂😐
عاقا من حوصلم تر زد تا کی میخوان مطب باشن :/
نویسنده میخوام یه چیزی بگم بهت مث یه خواهر🙂🥀
پددددددددددددددددددددددسگگگگگگگگگگگگگگگگگ
الهییییی ب حققق پنججججججج تنننننن بری زیر تریلی 18چرررررخ رااااحتتتتتت شیییییییییییییییم الهیییییییی شب توخواااااااب سکته کننننننی فردااااااااااا بعداز ظهر بیاااااااام بزارمت تووقبرررررر بعد باااااا تمام وجودددددد بیایم بشینیم باااااالااااااا قبرتتتتت برینیممممم تو سرتتت😐🖕🖕🖕🖕🖕🖕
خو درس پارت بنوییییسی میمیری یا میگاننننت
😐😐
کثاافتتت الوااااااتتتتت پفیوووووووذ خودمممم با یه ماشینی میاام لهت میکنمممم خودم با تفنگ میکشمتتت پدسگ مااااااا….😐😐😐😐😐😐😐😐🤌
ببین نویسنده نمیدونم کجاااییی ولی ب والله علی اگ بفهمم کاری میکنم بهت برا اینکه بخوای تا سر کوچه بری
بیای ک….. همه اینا رو بمالی تا بزارم😐🖕
کاریی میکنم ک بری جلو پای مردم پااااس کنی مث سگگگگگ حیف ک نمیدنمممممم😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
ک…….کشششششششش🖕🖕🖕🖕
دختر خانم اینجام بفرمایید ببینم چه گوهی میخوای بخوری☺
اقا فکر کنم دیگه کم کم قراره ماجرا عاشقانه بشه که ای کاش بشه😑💔
واقعا نمی فهمم به دنبال چی هستین؟
چه خبره اینجا؟
این تهش عشقم بشه که عشق به ظاهر عشق ناجوری میشه
میدونین احساس میکنم ارسلان شبیهه چ حیوونیه؟…..شبیهه ببر ک دندوناش زدن بیرون از تو دهنش و خون تو دندوناشه بخدا تو تصوراتم ارسلان اینجوریه😐
😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐فاطی جون🥺
جونم
با پیسل من شیکار دالی🥺🥺🥺🥺💔💔💔💔
ای بچه ها ……ویار کردم
یکی یه کاری کنه🤣🤣🤣🤣ویارم اینه…..فقط ارسم بفهمههههههههههه
بفههممم بفهممممممممم
به خدا…..دکترم فهمید هیچی نگفت
همتون در به در شید غیر پسرم 😐ک…….کشا
اقد حرص میخوری نمیگی اون بیصاحب میخشکهههههه؟؟؟😠
اره دکتر فهمید ولی فکنم دلی گفته بهش به رو خودش نیاره
میخشکههه آخر
خدا لعنت کنه جفتشونو
چرا نمیزارن پسرم بفهمه داره بابا میشه
شاید عوض شد
شوهررر مائده ام پیدااا شد🤣🤌
دوباره عنتر شدی🤣🤣🤣🤣
🤣🤣🤣🤣ارهههه
بیشور🤧🤣🤣🤣
خب بابا توام پسرم پسرم میاد میرینه برا تو بعد من 😐😐
کاری نکن بگم ب پسرت بیاد ببرت بری زیرخوابش شب😐🤣🤣
تا حامله شی خودتو جررر ندی اون قشنگ جرت بده😃🤣
این لطفو میتونم بکنم فقط درد داره خیلی😂😂تحمل اندر تحمل لازمه😃🤣♥️
الهو اکبرررررررر😐🤣🤣🤣🤣🤣خیلی خری
پسمل خودمه….
🥺🤣
پسر من….محبت کردن بلد نی
چون محبت ندیده
همینم یه نشونه خوبه
مگر نه ارسلان اگه منظم بمیره محل نامیده🥺❤️
پسر تو محبت بلده فقط چون همه هیترش در اومدن اینطور شدع دلیلشم اینکه ک هزار برابر اونا سطحش بالا تره حسادت میکنن بهش بچه مایه داره😏😏😂
😐میاماااااا این چرا کلا بر علیهه پسر منههههه 😐🤣🤣🤣🤣۱۷سال عمرمو جونیمو
نزاشتم به پاس که تو بیای برینی روش😐🤣
من برعلیه پسرتم😐🤣
دارمتوضییح میدمم توضییییح😂🤌🤌🤣🤣
اره تو😐🤣🤣🤣ندههههههههههه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😐