رمان دلارای پارت 197

5
(2)

 

_ مثل گشنه ها با من حرف نزن
فکر کردی از کنار خیابون دختر جمع کردی؟
یادت رفته بذار یادداوری کنم که خانواده من سرشناس تر از خانواده تو نباشن کمترم نیستن

ارسلان بی توجه به او دستی به معنای (بروبابا) در هوا تکان داد و در موبایل غرید

_ چرا مزخرف میگی اونجا بودم فکتو نیاوردم پایین
عقل داری تو؟
دختر فراری ایرانی که به زور آوردنش اونور میتونه واسه من مشتری جذب کنه؟
میتونه کمر بلرزونه و تو صورت مشتریا بخنده؟
نخیر نمیتونه
پِخَِش کنی یا از ترس میشاشه به خودش ، یا بغضش میترکه دلش ننه باباشو میخواد یا تو فکر فراره

دلارای زیرلب همچنان غر میزد
با صدایی لرزان و بغضی بزرگ

_ تقصیر خودمه
اصلا به قول خودت دیدم ازدواج کردیم هوا برم داشت
مگه زن تک پسر ملک‌شاهانا حق داره همچین چیز گرون قیمتی رو از شوهرش بخواد؟!

ارسلان بی توجه به او ادامه داد

_ اومدیم و مشتری خواست ببرش بالا
اونجا وسط کار بزنه تو پر یارو چی؟
دیگه طرف کلاهشم بیفته اونورا نمیاد

دلارای دستش را روی شکمش گذاشت و شانه بالا انداخت

_ البته تک پسرم نه
پسر رسمی وگرنه هومنم هست!
هومن شاید به اندازه شماها مال و اموال نداشته باشه ولی حداقل بخاطر یک بستنی شخصیت زنش رو نابود نمیکنه

ارسلان پوف کشید
صدای ویز ویز دخترک کم کم به جنون میکشاندش!

این روزها دلارای عجیب تر از هر زمان دیگری بود

بهانه گیر ، لجباز ، افسرده و بعضی اوقات هم زیادی شاد!

در میان دغدغه هایش او هم اضافه شده بود

جواب فرد پشت خط را بلند داد

_ من نمیدونم
کارارو ردیف کنید تا چندماه دیگه خودم بیام سر بزنم ، خاک برسرتون که ده نفری نمیتونید یک دیسکو بگردونید
بیام تکلیف همتونو روشن میکنم

دلارای بینی اش را بالا کشید

_ نه اینکه من برای پولت زنت شدم برای همون تو…..

جمله اش تمام نشده ارسلان پایش را روی ترمز گذاشت و با چشمان سرخ شده نگاهش کرد

بدون اینکه ماشین را کنار بزند چشم غره ای رفت و پیاده شد

دلارای لبش را میان دندان هایش کشید و خدارا شکر کرد که خیابان خلوت است

چنددقیقه بعد که ارسلان با ظرف های بستنی شاتوتی برگشت همچنان مشغول صحبت کردن بود

ماشین را کنار کشید و خاموش کرد

_ هیچ کسو نذار فعلا بره
بگو بمونن سرکارشون
شده حقوق رو زیاد کن با پول دهنشون بسته بمونه
خودم بیام نیرو جدید میارم قدیمی هارو رد کنیم برن

دلارای بی توجه به او با لذت قاشق بستنی را در دهانش فرو برد و چشمانش را بست

ارسلان چند جمله دیگر گفت و تماس را قطع کرد

با خشم خیره دلارای شد

_ نمیبینی دارم زر میزنم؟
هی ونگ و ونگ رو مخ من میری برای چهار تا بستنی؟

دلارای خیره به فروشگاه کنارشان تلخ لبخند زد

_ ارسلان؟

ارسلان بی اعصاب سر تکان داد

_ باز خانم هوس چی کردن؟

دلارای با سر به فروشگاه اشاره زد

_ اونجارو ببین

ارسلان به کالسکه و کریر های داخل ویترین خیره شد و بی تفاوت گفت

_ که چی؟

_ چه قدر گوگولیه…

پوزخند زد

_ تا دو ساعت پیش داشتی اشک میریختی الان بستنی میخوری به کالسکه ها نگاه میکنی؟

دلارای غمگین خندید

_ خیلی پوست کلفتم نه؟
روز عقدم کتک میخورم ، دکتر زنان میرم ، تحقیر میشم ، بخاطر یک بستنی بد و بیراه میشنوم بعد واسه کالسکه و لباسای نوزاد تو ویترین ذوق میکنم…

ارسلان با فکری مشغول غرید

_ هندی‌اش نکن!

_ میای بریم پایین ببینیمشون؟

_ نخیر بیکاریم مگه؟

دلارای مثل خودش با تمسخر پرسید

_ کاری داریم مگه؟!

انتظار داشت ارسلان عصبی شود اما او تنها با جدیت گفت

_ قراره باهام بیای یک جایی

دلارای ترسیده نگاهش کرد

دیگر طاقت نداشت‌…

ارسلان با دیدن چشمانش پوزخند زد

_ نترس دکتر زنان نیست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۹ ۲۱۱۶۴۸ scaled

دانلود رمان قصه مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان…
IMG 20230127 015557 9102 scaled

دانلود رمان نقطه کور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۵۵۲۰۶۸۰

دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن،…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۲۲۱۱۲۰۷۸۶

دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۰۷۱۸۶

دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار…
اشتراک در
اطلاع از
guest

86 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
(رویا)
(رویا)
1 سال قبل

اره اره تو که از دخترای کنار خیابون بدتری کی میاد خودشو تقدیم به یک پسر میرسه حقته
هه خانوادت سرشناسن ههه مهم خودتی بدبخت خوب گفتی ارس واقعا که برو بابا

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عجب مارموزیه این ارسلان قاچاقچی دختر

بچه دلارای و ارسلان هستم
بچه دلارای و ارسلان هستم
1 سال قبل

به جون خودم این ورنیکا خود نویسنده هس اومده بود کامنت هارو بپوکونه وگرنه همه میدکنیم این رمان تخیلی هست😂😂

بچه دلارای و ارسلان هستم
بچه دلارای و ارسلان هستم
1 سال قبل

خداییش ورنبگا ملک شاهان اگه راس میگی عمه منی بگو اخر این رمان چی میشه ؟😂😂عمه تهرونی

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

خب دوستان خوبی بدی دیدید حلال کنید با تشکر خدافظ❤️

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

حیف نمیشه رفت😐🤣اون رگ چیزه نمیزاره لامصب

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

ماااااائددددددددهههههههه نرووووووو خاعشششش میکنم😭😭😭💔

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

نمیرممممم خاعشششش نکننننن🤣🤣🤣نمیرم بابا
من پسرمو بین یه مشت گرگ ول کنم برم؟عمراااااا عبدااا

soniya babaii
soniya babaii
1 سال قبل

من دهن این ارسلانو جرررر بدم خوبه به نظرم دلم پرههههههه درک کنید عااح فراوان
دلی هی با اون پدسگ تو شکمش حرف میزنه نویسنده ام کصخله خاک تو سرش انتر بیشور
تابستون تموم شد این رمان تموم نشد
درس شروع میشع من بدبخت باید خر بزنم نمیتونم بیام بخونم
فک کنم ۳۰۰ تا پارتم تو ماشینن اون موقع باید بیام با نوه هام بخونم رمانو بعدا بگن مامان بزرگمون چقدر کخله از این رمانای اوسکلی میخونه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط soniya babaii
Maedeh
Maedeh
پاسخ به  soniya babaii
1 سال قبل

من دیگه حرفی نمی‌زنم😂😂😂😂😂راحت باشید
چون اگر چیزی بگیم عقده ای به حساب میایم😂😂😂❤️

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

زر نزن😐😐😐

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  soniya babaii
1 سال قبل

هوووو با ارس درس صحبت کنااا😐

بچه دلارای و ارسلان هستم
بچه دلارای و ارسلان هستم
پاسخ به  soniya babaii
1 سال قبل

وای نگوایشالا تا قبل مدرسه این رمان تموم شههههه وگرنه داریم‌زیست میخونیم یاد این رمان‌میوفتم

یلدا
یلدا
پاسخ به  بچه دلارای و ارسلان هستم
1 سال قبل

عه بچشون ب دنیا اومد مث اینکه😐😂

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  soniya babaii
1 سال قبل

حققققققققققق

یلدا
یلدا
پاسخ به  soniya babaii
1 سال قبل

😂😂😂😂

هعی!
هعی!
1 سال قبل

اگه کم پارت دادن و حرص دادن ما توسط نویسنده رو کنار بزاریم، این پارت خداییش گشنگ بود🥲
هم اینکه ارسلان به حرف دلی گوش کرد هم اینکه اون قسمت سیسمونی رو خیلی دوس داشتم باحال و کیوت بود🙂🥲

یه نفر
یه نفر
1 سال قبل

من از ۸ شهریور نخوندم یکم زیاذ بشه ولی باز ۵ دیقه هم نشد😐

یا ارسلان مشکل مغزی داره که متوجه نمیشه دلارای حامله س یا دلارای یه کرمی داره که نمیگه

نفس
نفس
1 سال قبل

سکوتی میکنم درحد فریاد…./:😂💔

Tamana
Tamana
1 سال قبل

الهی بگم خدد چیکارت کنه دلی😶😐😐
منم بستنی میخاممم🥺😋😂😂

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

پیرشدیم کور شدیم مدرسمون شروع شد
دوماه دیگ تموم مدرسه😐🤣
میریم تو تحصیلات سال ها میگذره و میگذره ما هنوز تو ماشین در بستنی فروشی دعوا بین ارس و دلی سر بستنی و کار ارس شروع شده
داریم شوهر میکنیم دوماه دیگ سر سفره عقد بعدش عروسی اونوقت هنوووز اینا نرسیدن خونه ما سه تا بچه زاییدیم!!!!
بچه اینا نیومده ب دنیا در بطن دلی چسبیده این پدددسگ مادر ج😐

یلدا
یلدا
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

😂😂😂😂😂دلت پره ها😂👌

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  یلدا
1 سال قبل

بدددددد پره

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣
نویسندس دیگه

هستیشونم
هستیشونم
1 سال قبل

من اخر این دلی میکشم😐 د لامصب زبون وا کن دیه،بمیر بگو حاملم،یا لشتو ببر خونه یکم کتک بخور از داراب😐

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

کالسکه فروش😝😂
کالسکه فروش😝😂
1 سال قبل

ارس بیارش دلی رو بازار ما کساده حداقل ی کوفتی بخر مام ی سودی ببریم داش

نمیدونین من کیم پس الکی حرص نخورین🙃

هستیشونم
هستیشونم
پاسخ به  کالسکه فروش😝😂
1 سال قبل

رویا؟

کالسکه فروش😝😂
کالسکه فروش😝😂
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

ن از بچه های قدیمیم

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

😂😂😂ن

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  کالسکه فروش😝😂
1 سال قبل

نفس رویا آزاده😐😂ورنیکا

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

با مح چیکا داااری😐🤣🤣

مبی
مبی
1 سال قبل

این فاطمه اخر من نفمیدم چکارس تنها زحمتی که به خودش میده اینه که سه تا ایموجی خنده در جواب نظرات بده اگه نویسنده ای موظفی به نظرات خواننده های رمانت توجه کنی اگه نیستی باید این نظرارو به نویسنده برسونی واقعا متوجهیییی؟

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
پاسخ به  مبی
1 سال قبل

شما متوجهی که ایشون فقط ادمین سایته؟
متوجهی کارش این نیس که حرفای مارو به نویسنده برسونه؟
نویسنده اگه شعور داشته باشه خودش میاد تو سایت کامنتا رو میخونه
رو فاطمه غیرت دارما دفعه اخر بود😂

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

قربونت💋😂

مبی
مبی
پاسخ به  Fate_meh_m_
1 سال قبل

کنار اسمشون زده نویسنده اوکی؟ من از کجا بدونم ادمینه؟
وقتی اینهمه دارن اعتراض میکنن به این نویسنده ایشون میتونن یکاری کنن دیگه ضمنا کامنت سایت برای نقد و .. بازه دیگه چرا وقتی چیزی میگه ادم گارد میگیرین؟
تا باشه از این غیرتا😂

مبی
مبی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

من رمانو از سایت تو نمیخوندم از روبیکا میخوندم گفتم شاید پی دی افش اومده سرچ کردم گوگل سایت تورو اورد و تازه از اینجا پارتو خوندم !!!!!

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  مبی
1 سال قبل

هیچی غشقم فاطی ما ادمین سایته نه جواب گوی ما که فقط منتظریم یکی یه چی بگه جرش بدیم😂😂😂

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

وای اره یهو حمله میکنیم قشنگ بدبخت پشیمون میشه از حرفش😂😂😂😂😂

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

Maedeh
پاسخ به
خواهر ارسلان ملک شاهان هنگاامه دلبر جذاب ارسلان😏
۴ ساعت قبل
😐ورونیکا بیا تا برگام نریخته قانم کن

چیکار کنم براات😂🤣🤣
بمولاا دورووووغ میگ اصن بابام هچنین کارمندیییی ندااااره😐🤣🤣
چطور قانت کنم😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Veronika Malek Shahan
Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

پیر آمدی برگام ریخت😐

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

😂😂😂🫀

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

من بودم جای ارسلان بودم چیکار میکردم؟!
(ی چند تا فحش آبدار به بی شخصیت بودن دلارای میدادم که بفهمه وقتی ارس حرف میزنه نپره وسط حرفش؛بعد برای دلخوشی خودم و خالی شدن حرسم ی سیلی میخوابوندم زیر گوشش،حالا ام ی بستنی براش میگرفتم چون خیلییی دست و دلبازم(😁)

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

صبا قر بده بیااااااا
عشقمییی به مولاااا حرف دلممممم

بهاره
بهاره
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

اتفاقااین تویی که اینقدگه خوردی که گه شدی همه رومثل خودت میبینی با بی شخصیتی وحرف مفت زدنم تاحالا کسی دیده نشده محض اطلاع عقده ای درضمن بهتره خودت خسته نکنی جواب بدی چون نمیخونم بیشعور

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
پاسخ به  بهاره
1 سال قبل

و تویی که خودتو با شخصیت و بدون عقده میبینی!

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  بهاره
1 سال قبل

واسم مهم نیست اگر قرارع به حرفهای تو زندگی کنم که زندگی نمیشه
پس بیخیال رد میشم
اشکال ندارع آدما زیاد اشتباه میکنم و سرشونو میکنم تو زندگی بقیه
من با شما مشکل ندارم بهار جون برای همین جوابی نمیدم که ناراحت بشی🌼❤️

بهاره
بهاره
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

توبهتره بری ابنباتت بسابی بی شعور

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
پاسخ به  بهاره
1 سال قبل

من عقده هرچیو عقده چند تا کامنت گذاشتن تو یک پارتو ندارم

بهاره
بهاره
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

معلومه پرازعقده ای

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
پاسخ به  بهاره
1 سال قبل

🙃🖕 گوه خوردی باز جلو جمع مثل سری قبل؟!

Eda
Eda
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

بچها اروم باشین
چرا یهو اوضاع کیشمیشی شد🤔

Nahar
Nahar
1 سال قبل

هعییی مدرسه ها شروع شد ولی این تموم نشد😐😐

طاها
طاها
1 سال قبل

بد تایپ شد ابلیس نجس لقمه چطور میشه عقده ی عشق یه جانی حنسی را داشت؟؟؟؟

طاها
طاها
1 سال قبل

ارسلان ابلاغیه ک نون تو کثافت ِ شهوت ِ زنان و مردا میزنه و میخوره بهتر از این نمیتونه باشه
دلارای هم خودشو انداخته تو دام عقده و حقارت و بی رگی هه! !!
اصلا هم منظوری نداره ک خانوادهدشونو سنتی و ظاهر ساز نشون داده !!!!

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  طاها
1 سال قبل

😐آقا طاها الان من پریودم اعصاب ندارم😐جلو دستم نیستی چطوری حرصمو خالی کنم تا نترکیدم؟

Veronika Malek Shahan
Veronika Malek Shahan
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

خجااالت ک نمیکشی مقدااری😐🤣
ولی چ جالب منم پریودم😔💔هم دردیم گلبم😔🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

نه خجالت نمیکشم
دیگه تو که تو تهران زندگی میکنیم چرا وری جون
یه چیز طبیعیه خجالت دازه؟

(رویا)
(رویا)
پاسخ به  Veronika Malek Shahan
1 سال قبل

خدایی چقدر هم درد ولی خجالت هیچچچچ

Eda
Eda
پاسخ به  طاها
1 سال قبل

جدا راس میگی👏👏👏

زلال
زلال
1 سال قبل

فاطی لااقل رمان رو حذف کن دا اونطوری خیالمون راحت میشه بخدا عصابمون نمیکشه😶😶😶

دسته‌ها

86
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x