رمان دل دیوانه پسندم

رمان گرداب پارت 1 4.3 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: سوگل، دختری تنها و بی نهایت ساده و مهربونه که بخاطره همین صاف و ساده بودنش اسیر میشه.. اسیر ادمایی که هیچ بویی از انسانیت نبردن و با تهدید و زور اونو مجبور به کاری میکنن که هیچکس تا حالا از پسش برنیومده.. اونو به خونه ی پسری…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 72 1 (1)

17 دیدگاه
  گندم نگاه به بازوی سیاه شده اش انداخت ………. انگار درد بازویش رفته رفته بیشتر و بیشتر می شد . ـ صدای داد ضعیف یکی رو شنیدم …….. مطمئنم یکی کمک می خواست ………. اما اون مرتیکه احمق اومد من و سفت چسبید و این بلا رو سرم درآورد…
InShot 20220618 131458773 1

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۳ 3.5 (2)

1 دیدگاه
.         هر لحظه که بهمون نزدیکتر میشد ضربان قلب من بالا تر میرفت رسید کنار ماشین زد رو شیشه ی طرف مائده مائده شیشه رو داد پایین + سلام دخترم حالت خوبه؟ شما اینجا کاری دارین از صبح تا حالا اینجا نشستین؟ مائده نمیدونست چی بگه…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 65 0 (0)

1 دیدگاه
  بعد کلی فکر تصمیم گرفتم یه استخاره بگیرم از فردی که خیلی استخاره هاشو قبول داشتم و یکبار هم غلط نبوده و هرچی که بهتر درومد اونو انجام میدادم قاعدتاً . پس بیخیال کاغذ رو کنار گذاشتم گوشیمو چک کردم _سلام ، به چندتا فروشنده نیاز داریم فردا بیا…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 138 5 (2)

12 دیدگاه
  حتی ذره ای مکث نکرد و حرفم و رو هوا زد: – واقعاً؟! سرم و ربات وار به تایید تکون دادم.. در حالیکه فقط تو سرم این سوال رد می شد که «چرا؟» چرا درین این پیشنهاد و داد یا اینکه چرا من انقدر سریع و بدون فکر قبول…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 17 5 (1)

3 دیدگاه
  -باادب باش پسر پسر کی هستی که این همه بی ادب و‌ شری!!! ببین بااین بنده خدا چکار کردی.. قصد داشتی بکشیش پس جون توی عصبانیت باید خودت رو کنترل کنی.. درسته جوونی و قدرت و زور داری ولی حق نداری به بقیه زور بگی این کارتم به خان…
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 90 3.7 (3)

3 دیدگاه
  اون روز مامانت به بهونه اینکه مامانم آشپزی نشونش بده اومده بودخونه ی ما! بعدها بهم گفت از مادرم شنیده بوده من دارم میرم! وقتی داشت میرفت جلوی در باخجالت بهم گفت: _خیلی مواظب خودتون باشید.. دلم ریخت.. اولین بارش بود مستقیم باخودم حرف میزد و این کارش باعث…
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 1 1 (1)

36 دیدگاه
  مقنعه ام رو روی موهام مرتب کردم و تقه ای به در زدم.. باصدای بفرمایید استاد وارداتاقش شدم وبا لبخند سلام کردم… بادیدنم مثل همیشه لبخندی زد منم از اون بدتر با نیش باز گفتم؛ +صبحتون بخیر استاد.. خوب هستید؟ گفته بودید بعداز کلاس برم خدمتتون.. _علیک سلام دخترم..…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 64 0 (0)

2 دیدگاه
  اما محض اطمینان به رادان اس ام اس دادم و گفتم که هتل گرفتم و آدرس هتل رو هم براش فرستادم آرام رفت سمت چمدونم _لپتاپتو گذاشتم تو این ، تا آرایشتو بشوری و لباساتو عوض کنی و ناهار سفارش بدی منم یکی از فیلمارو انتخاب میکنم باهم ببینیم…
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 17 5 (1)

8 دیدگاه
  _که همه حرفات و یادم بیاد و تمرین کنم تا آخرین روزی که اینجام لال بمونم. دیگر نگفتم همه ی حرف ها و نصیحت هایت را امروز هزار بار مرور کردم تا یادم نرود که از یک قدمی پرتگاه عقب کشیده شدم و زنده ماندم. ماهرخ انگار هنوز توی…
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 158 5 (1)

81 دیدگاه
  همزمان با باز شدن در صدای گریه ی زنانه ای در خانه اش پیچیده شد صدا را به خوبی می شناخت تمام دوران کودکی اش این آوا را شنیده بود گریه های مادرش! دو دکمه اول پیراهنش را باز کرد و گفت : _بذار پات واشه تو خونه بعد…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۷۲ 0 (0)

1 دیدگاه
.       + نفس عمیق بکش دلوین آروم باش چرا اینطوری نفس میکشی؟ حالم داشت بد میشد قلبم به شدت درد اومده بود مائده نباید میفهمید که حالم بده وگرنه منو نمی برد پیش آریا! نفس عمیقی گرفتم تا صدامو صاف کنم _ هیچی نیست یکمی بغض دارم…
Pic 16568729903886439

رمان دل زده پارت 24 1 (1)

23 دیدگاه
آرمین در حالی که نایلون سفید رنگی به دست داشت به میوه ها نگریست ، میوه ها را در نایلون دانه دانه چیده به دسته موز نارس نگریست نمیشد که بدون میوه ، قیمت ها هم که نجومی اما مهمانشان ویژه بود و آرمین هم که خسیس و بخیل نبود…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 71 2 (1)

8 دیدگاه
  گندم با همان چشمان خیس و مرطوبش ، چهره درهم کشید : ـ من بلا در نیاوردم ……….. اون نگهبان دیوونت تا تونست بازوم و فشار داد ……….. انگار قصد داشت از وسط نصفش کنه . یزدان نگاه جدی اش را بالا آورد ……… پشت عمارت منطقه قرنطینه شده…
InShot 20220618 131458773 1

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۱ 5 (1)

5 دیدگاه
.         + محمد علی پسر خیلی خوبیه می‌تونه خوشبختت کنه از همه مهمتر عاشقانه دوست داره مگه تو این سه چهارماه بدی ازش دیدی؟ گریه نکن قربونت برم _ نمیتونم مائده‌..من چیکار کنم؟ من که دوسش ندارم چیکار کنم؟ حس میکنم دارم خیانت میکنم مائده حس…