رمان رسپینا پارت 65

0
(0)

 

بعد کلی فکر تصمیم گرفتم یه استخاره بگیرم از فردی که خیلی استخاره هاشو قبول داشتم و یکبار هم غلط نبوده و هرچی که بهتر درومد اونو انجام میدادم قاعدتاً .
پس بیخیال کاغذ رو کنار گذاشتم گوشیمو چک کردم
_سلام ، به چندتا فروشنده نیاز داریم فردا بیا تا ببینیم چی میشه ، همون پاساژ قبلی
_باشه ، مرسی خداحافظ.
سعی میکردم یه جوری با تایم کاری کنار بیام فعلا نیاز به شغل داشتم و نباید جا میزدم .
نگاهم افتاد به آرام که خواب بود و یه نگاه به در ، تا بیدار شه وقت داشتم برم بیرون ، حاضر شدم و قبل رفتن روی کاغذ نوشتم که میرم قدم بزنم و زود میام ، اگه بیدار میشد میخوندش اگه هم که بیدار نمیشد وقتی اومدم پارش میکردم .
لباسایی که صبحی پوشیده بودم رو دوباره پوشیدم یه ماسک زدم که زیادی بیحال بودنم تو چشم نباشه چون قصد آرایش کردن نداشتم
گوشیم و هندزفریمو برداشتم و زدم بیرون، برای احتیاط کیف هم بردم شاید به کارتی پولی چیزی نیاز پیدا میکردم ، موقع اومدن یه فضای سبز دیده بودم و میخواستم برم اونجا.
به طرز احمقانه ای هوس تاب بازی کرده بودم و نمیتونستم بگذرم از همچین چیزی.
نسبتا شلوغ بود اما خب یا باید قید تابو میزدم یا باید میرفتم سوار میشدم آخرم تصمیم گرفتم برم سوار شم .
تاب سبدی های پارکا واقعا حال میداد ، سوار شده بودم اما یه عده با تعجب نگاه میکردن ولی خب برام مهم نبود ، با دیدن یه سری بچه که دورم جمع شدن ، کمی خجالت کشیدم و بلند شدم تا اونا بازی کنن همزمان که ماسکمو میذاشتم تو کیفم با صدای یکی کنار گوشم ترسیدم
_عاشق تابی ؟
ترسیده برگشتم که با رادان موجه شدم و تعجب کردم از بودنش
یه شاخ گل رز آبی که دستش بود گرفت سمتم
_خدمت شما خانوم
خندیدم ، اون روز تو بیمارستان بهش گفته بودم عاشق رز آبی ام
_مرسی آقا ، اما شما کجا اینجا کجا ؟ احیانا اخراج شدین که انقدر بیکارید ؟
همونطور که دستشو انداخت دور شونم جوابمو داد
_اومده بودم هتل سراغت دیدم زدی بیرون گفتم بیام پشت سرت ولی خلوتتو بهم نزنم اما نشد ، اخراج هم به زودی میشم با این سرکار رفتنم
_پس بگو تعقیبم کردی به به چشمم روشن ….
_بده بفکرتم ؟ بده انقدر عاشقتم ؟
اداشو درآوردم
_نگفتم بده که جناب
همراه من خندید و دوتایی شروع کردیم قدم زدن ، یاده اونشب افتادم که اومد سراغم و تو دلم آرزو کرده بودم یه بار باهم باشیم و قدم بزنیم
_کلا دوبار تو پارک قدم زدیم هربارش تو فکر رفتی و لبخند زدی ، چه فکریه که انقدر راحت لبخند میاره رو لبت ؟
_دفعه قبلی آرزو کرده بودم دفعه بعدی اعتراف کرده باشیم و رابطمونو شروع کرده بودیم .
_پس خوش بحالته که خدا آرزوتو برآورده کرده
چپ چپ نگاهش کردم
_میخوای بگی خوش بحال تو نشده ؟
با شیطنت که کم پیش میومد تپ اخلاق و رفتارش ظاهر شه جواب داد
_معلومه که نه
چشمامو ریز کردم نگاهش کردم
_بله؟
ابرو بالا انداخت ، نگاهی به اطراف انداختم زیرزیرکی کمتر کسی حواسش سمت ما بود ، سرمو بردم جلو که نمیدونم چی تو ذهنش بود گونه اش رو آورد پایین اما من گردنشو گاز گرفتم
با صدای آخش با موفقیت خندیدم
_عه گردنت خورده به در کابینت ؟
همونطور که دستش رو گردنش بود جوابمو داد
_آره ، در کابینتمون زیادی تیز بوده حتی زخم شده .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4.1 (12)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
(@hastie
(@hastie
1 سال قبل

سلام عزیزم میشه خواهش کنم عکس رادان رو دوباره بزاری پاک شده از پارت 11مرسیییی و اینکه رمانت خیلی عالیههههه

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x