رمان دونی

 

 

 

 

 

انگار نمی دونم زودتر زنگ نزد تا یه وقت خرج مراسم روی دوشش نیفته! چرا داییم نمی خواست بفهمه که من خط به خط افکارش و حفظم و انقدر خودش و پیشم کوچیک نمی کرد.

– مردمی که راضی می شن من تو این وضعیت.. ده بیست میلیون خرج کنم واسه گرفتن یه مراسم آبرومند که فقط پشتم حرف نزنن.. برای من دو زار اهمیت ندارن دایی.. منم راضی نیستم پولم و خرج یه عده مفت خور حرف درار کنم.. اصلاً پولم ندارم که خرج کنم. پس بذارید.. مراسم چهلمم همون جوری که تا الآن همه چیز رو دوش خودم بوده.. برگزار کنم. شما هم لازم نیست خودت و دخالت بدی که یه وقت آبروت پیش بقیه بره.. هرکی هم حرفی زد خودت و بکش کنار و بگو درین این جوری خواست.

سکوتش نشون می داد که به هدف زدم و دایی دقیقاً از همین می ترسید.. که بقیه بفهمن اون هیچ دخالتی تو خرج این مراسما نداشته و همه چیز رو دوش من بوده.

ولی دیگه بس بود هرچقدر برای حفظ آبرو پشت من قایم شده بود و تو گوش همه خونده بود ولی و قیم منه و هوای خواهرزاده بی کس و کارش و داره.

دیگه تمایلی به ادامه دادن اون مکالمه مسخره نداشتم و خواستم به یه بهونه ای قطع کنم.. که با صدای کوبیده شدن در ورودی شرکت بهونه ام جور شد و سریع گفتم:

– باید برم دایی کار دارم.. خدافظ!

تماس و قطع کردم و پام و از آبدارخونه بیرون گذاشتم که دیدم کوروش حین گرفتن شماره ای با گوشیش.. با عصبانیت رفت تو اتاقش و در اون جا هم کوبوند.

با این که عجیب بود این عصبانیتش اونم وقتی.. سعی می کرد همه چیز و از راه صلح آمیز و بی دردسر حل کنه و خیلی وقتا کوتاه می اومد که کار به دعوا و داد و بیداد نکشه.. اهمیتی ندادم و خواستم برگردم سراغ قهوه ام.. که صدای بلندش از تو اتاق به گوشم رسید و حواسم جمع شد:

– یعنی تو هم می دونستی و به من هیچی نگفتـــــــــی؟

 

 

 

 

 

 

نمی فهمیدم با کی داره حرف می زنه.. منتها مشخص بود که بعد از هر حرفش کوروش عصبانی تر می شه:

– من از کجا آخه باید می دونستم عوضــــــــــــی.. من که گفتم به خون اون آدم تشنه ام.. نمی تونستی یه ندا به من بدی تا یه خاک دیگه تو سرم بریـــــــــــزم؟

– حالا من چه گهی باید بخــــــــــورم؟

– صد سال سیــــــــــاه! اون لاشی فقط کافیه بفهمه شرکت من محتاجشه.. فکر می کنی دیگه خدا رو بنده اس؟ دیگه می شه جمعش کــــــــــــرد؟

– من چه می دونم.. پدرسگ صد تا جون داره! معلوم نیست چه گهی داشته می خورده تو این مدت که حالا اومده واسه من شاخ شده!

– کی؟ من بترسم ازش؟! من حقم و گرفتم و کشیدم کنار! حق یه عمر حمالی کردنم و.. فهمیـــــدی؟ الآن فقط به خاطر یه سری مشکلات شخصی که هیچ ربطی به کار و شرکت نداره.. انقدر ازش متنفرم که حتی دلم نمی خواد باهاش چشم تو چشم بشم.. همین!

دیگه داد نزد و صداشم به گوش من نرسید.. واسه همین کنجکاوانه تا جلوی اتاقش پیش رفتم و گوشم و به در چسبوندم تا ببینم چی می گه.. چون حالا دیگه مطمئن بودم که کوروش هم از برگشتن میران خبردار شده و داره با یکی دیگه درباره اش حرف می زنه!

یه کم که گذشت و دیگه صدایی نشنیدم خواستم برگردم که همون لحظه در با صدای بدی باز شد و من وحشتزده تو جام پریدم..

دیدن چهره برزخی و آشفته کوروش.. دلیل بعدی ترسیدنم بود که ناخودآگاه یکی دو قدم عقب رفتم.. اونم با چشمای ریز شده بهم زل زد و پرسید:

– تو خبر داشتی نه؟

خودم و زدم به اون راه و سعی کردم با اعتماد به نفس جواب بدم:

– از چی؟

– از برگشتن اون میران بی پدر مــــــــــــادر!

صدای نعره اش انقدر بلند بود که چند لحظه چشمام و محکم بستم و تو خودم مچاله شدم.. ولی با فشرده شدن بازوهام تو دست کوروش و تکون شدیدی که بهم داد.. مجبور شدم بازشون کنم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی شهرزاد

    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای جانم کوروش از میران ترسیده

Tamana
1 سال قبل

احتمالا حالامیران از درِ شرکت میاد تو 🤔🤨

یه رهگذر
یه رهگذر
1 سال قبل

و عشق من یه حرکتی زد

Ghazal
Ghazal
1 سال قبل

این کوروش نمیدونه میران شخصیت محبوب این رمانه که اینجوری بهش فوش میده؟😐😂

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

اره داداش میران برگشته حقشو از حلقومت بکشه بیرون
عجبی این رمان یه حرکتی کرد

علوی
علوی
1 سال قبل

کوروش مثل سگ ترسیده،وگرنه خودش هم خوب می‌دونه هیچ حقی نداشته و نداره، و الان میران برای نابود کردنش پیداش شده. میران رو می‌شناسه که تا ته همه‌چیز می‌ره. فقط برام جالبه که چطور میران به خاکستر نشسته ظرف یک‌سال و نیم تا 2 سال جوری دوباره تو بازار گنده شده که انگار کوروش برای خرید قطعه یا قرارداد باید بره دست‌بوسش

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط علوی
حدیثه
حدیثه
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

شاید به یکی از اون بالا بالا ها وصله ،🤷

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x