رمان دونی

 

 

 

 

برگه رو که به سمتم دراز کرد.. دست از برانداز کردنش برداشتم و ازش گرفتم. نگاهی به لیست قطعاتشون انداختم و پرسیدم:

– این کم نیست؟

– بله؟

– تعدادش و می گم.. کم نیست؟ قرارداداتون و پوشش می ده؟

لحنم کاملاً دوستانه بود و نمی خواستم هیچ کینه و متلکی پشتش باشه.. ولی بازم درین و مضطرب کرد و دیدم که دسته کیفش و محکم تو مشتش چلوند و من توضیح دادم:

– با توجه به تورم و بالا رفتن لحظه ای قیمت ها.. اگه بخواید هر دفعه انقدر کم سفارش بدید تو سفارش بعدیتون قیمت می شه دو برابر و شما ضرر می کنید. پس چرا بیشتر نمی خرید؟

می دونستم سفارش بیشترشون.. یعنی دیدار کمتر من و درین و یه جورایی به نفع من بود که دم به دقیقه برای سفارش قطعات پاش به این جا باز بشه..

ولی دست خودم نبود و حتی یه جورایی برای خودمم جای تعجب داشت که چرا داشتم بر اساس تجربیاتم راهنماییش می کردم.. اونم وقتی می دونستم اون شرکت.. با پولای من تاسیس شده!

مطمئناً دلیلی که توی دلم برای خودم داشتم.. هیچ ربطی به کوروش و نامردی کردنش نداشت و من اون شرکت و سودش و برای درین می دونستم که دلم.. ورشکسته شدنش و نمی خواست!

– فعلاً.. همین قدر کافیه!

– اگه بحث بودجه اس.. می تونید وام بگیرید.. شاید قسطاش سنگین باشه.. ولی مطمئن باش ضرر خورد خورد خرید کردن خیلی بیشتره!

حالا اونم داشت با تعجب بهم نگاه می کرد و احتمالاً تو باورش نمی گنجید این راهنمایی کردن من.. هیچ نیت شومی پشتش نباشه.

– باشه.. حالا شاید.. توی قراردادهای بعدی!

سرم و براش تکون دادم و دیگه چیزی نگفتم که پرسید:

– می تونم برم؟

فکر این که برای دیدن اون مرتیکه الدنگ عجله داره دوباره مثل خوره به جونم افتاد و با جدیت گفتم:

– کجا؟ مگه نمی خوای قرارداد ببندی؟

– الآن؟

– پس کی؟

 

 

 

 

 

– آخه.. آقای مرتضوی اول.. لیست و بر اساس موجودی و قطعات وارداتی چک می کرد.. بعد بر اساس قطعات موجود باهامون قرارداد می بست.. شما که هنوز چک نکردید..

– اون آقای مرتضوی بود.. نه دوست پسر سابق تو!

خودمم نفهمیدم چرا یهو این و به زبون آوردم و چشمای گرد شده درین هم نشون می داد که انتظار شنیدنش و نداشته..

ولی من دیگه حوصله نقش بازی کردن و تظاهر به این که هیچ گذشته ای بینمون نبوده رو نداشتم و با چشمکی که به روش زدم ادامه دادم:

– قطعاتم اگه موجود نباشه موجودش می کنم.. یه دونه درین که بیشتر نداریم!

می دونستم با این کارام لحظه به لحظه گیج تر می شه و لابد به دنبالش ازم توقع داره که منظور اصلیم و از این کارا و حرفا بهش بفهمونم..

ولی من فعلاً سعی داشتم همین جوری جلو برم تا ببینم چی پیش میاد.. الآنم از همین گیجی و سکوتش استفاده کردم و راه افتادم سمت کشوی میزم برای آوردن برگه قرارداد..

تا حد امکان سعی می کردم کارام و آروم انجام بدم.. با این که می دونستم فایده ای نداره و اون دیداری که قرارش و پای تلفن گذاشت اول و آخر انجام می شه. تو تمام مدت هم درین سکوت کرده بود و انگار دنبال حرفی می گشت تا در جواب حرف من به زبون بیاره.

آخر سر وقتی فرم کامل شده قرارداد و امضا کردم و برگه رو با خودکار روش به سمت درین هل دادم.. قبل از این که نگاهی بهش بندازه گفت:

– من.. الآن چک همراهم ندارم که بابت پیش پرداخت بدم..

– لازم نیست.. همه رو با یه جا بده!

– لطفاً همون جوری که با بقیه شرکت ها قرارداد می بندید.. عمل کنید.. لزومی نداره که به خاطر من.. یا به خاطر هر چیز دیگه ای.. خودتون و تو دردسرِ.. جور کردن این قطعات بندازید!

– دردسری نیست.. امضا کن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sama
Sama
1 سال قبل

چرا امروز پارت جدبد نیستتتت😭💔

علوی
علوی
1 سال قبل

فکر کنم پارت‌های موجود تمام شد

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

از صبح هر ۲۰ دقیقه چک کردم، ساعت ۲ دیگه وب کردم

Nazila
Nazila
1 سال قبل

ایدی اون کانالی که ازش پارت می‌گیری رو میشه بدی؟؟؟لطفاااا.
من بدجور نسخ این رمانم😭😭

الهه
الهه
1 سال قبل

رمان کوپید و ۱۴۱۱ گیسوخزانو بزارید لطفننننن😭💗

علوی
علوی
1 سال قبل

از میران خوشم میاد، بی‌کله می‌ره تو دل هدفش، اما بی برنامه نیست.
حدس می‌زنم می‌خواد کوروش رو با خاک یکسان کنه، اما نه از راه شرکت و قراردادها و نه از طرف درین. بلکه به احتمال قوی از سمت اون پرستش نکبت،😉😉🤔

Sama
Sama
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

منم ازش خوشم میاد خیلی شخصیت مبهم و جالبی داره ولی فکر نکنم بخواد کوروش و از طرف پرستش شکست بده یعنی ممکنه هم بده چون میران غیر قابل پیش بینی

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دلم میخواهد کوروش ورشکست بشه مردک خائن

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x