رمان دونی

 

 

 

 

 

– حرف بزن درین.. می دونستی نـــــــــه؟

یه لحظه به خودم اومدم و منم عصبانی شدم.. با خشم کوبیدم تخت سینه اش و ازش فاصله گرفتم..

– ولم کـــــن.. این کارا چیه می کنی؟ دیوونه شدی؟

خیره به صورتش مشغول ماساژ دادن بازوهام شدم که پوزخندی زد و سرش و با تاسف به چپ و راست تکون داد..

– حتی یه درصد هم تعجب نکردی! پس.. پس می دونستی!

این بار با صدای بلند خندید و بعد از قطع شدنش گفت:

– معلومه که می دونستی! می دونستی و داشتی به یاد عشق دوباره زنده شده توی قلبت اون آهنگ و گوش می دادی.. من چقدر احمق و ساده ام.. که فکر کردم دلت پیش اون امیرعلی بدبخته! نگو هنوز داری واسه کسی که بهت تجاوز کرد و قاتل روح و روانت شد بال بال می زنی!

– صدات و بیار پایین کوروش.. تو حق نداری خصوصی ترین مسائل زندگی من و این شکلی جار بزنــــی! حد خودت و بـــــدون!

– تو حد خودت و می دونی؟ تویی که دوباره دست و دلت براش لرزیده.. حد خودت و می دونی؟

سعی کردم با چند تا نفس عمیق خودم و آروم کنم. مطمئناً اگه با گفتن به تو ربطی نداره.. دهن کوروش و می بستم.. می خواست با خودش فکر کنه که درست حدس زده و من بازم می خوام مسیر زندگیم و جوری تغییر بدم که یه سرش به میران برسه..

ولی همچین چیزی محال بود و برای این که این و به کوروش هم بفهمونم گفتم:

– همچین چیزی نیست! این فکرای پوچت و مثل ازدواج من و امیرعلی از سرت بیرون کن! اصلاً کاری به کار زندگی من نداشته باش.. انقدر سعی نکن تو هر کاری که به تو مربوط نیست دخالت کنی. من خودم می دونم باید با آدم های دور و برم چه رفتاری داشته باشم و انقدر احمق نیستم که یه بار دیگه.. اون رابطه از ریشه غلط و ادامه بدم!

روم و برگردوندم برم سمت اتاقم که صداش قدم هام و شل کرد..

– ولی اون برای همین کار برگشته.. شک نکن!

 

 

 

 

 

 

یه نیم چرخ به سمتش زدم و منتظر موندم ببینم چه دلیلی داره که انقدر با قطعیت حرف می زنه که گفت:

– وگرنه اونم بی سر و صدا برمی گشت سر زندگی خودش.. می تونست دوباره شرکتش و با همون فعالیت قبلیش ادامه بده.. چه لزومی داشت بیاد دست بذاره رو نقطه ای که بخواد.. دم به دقیقه.. با تویی که کارمند این شرکتی رو در رو بشه؟

ناباورانه بهش نزدیک شدم و سرم و به چپ و راست تکون دادم:

– یعنی چی؟

– بهت که گفتم مرتضوی داره می ره؟

منتظر تایید من نموند و خودش ادامه داد:

– فکر می کردم داره می ره مسافرت. ولی واسه همیشه رفت و کسی که تو اون شرکت جاش و گرفت.. میرانه!

دستم و جلوی دهنم که همین جوری از تعجب باز مونده بود گرفتم و نگاهم و به زمین دوختم.. انگار مغزم تازه داشت به کار می افتاد و یادم می آورد که من میران و درست جلوی شرکت مرتضوی دیدم..

اونم قصدش رد شدن از اون خیابون نبود و به راننده اش گفت که همون جا پارک کنه.. پس.. پس همون روز رفته بود که مرتضوی شرکت و همه مسئولیت هاش و بهش واگذار کنه؟!

یعنی.. یعنی به قول کوروش.. از قصد این کار و کرده بود؟ از کی انقدر دقیق ما و فعالیتمون و زیر نظر داشت که انقدر به موقع عمل کرد؟ اصلاً.. با بلایی که ما سرش آوردیم.. سرمایه همچین کاری رو از کجا آورده بود؟

سرم و بلند کردم و خیره تو چشمای کلافه و عصبی کوروش.. لب زدم:

– پس.. پس یعنی از این به بعد…

قبل از این که جمله ام تموم بشه سرش و با حرص به تایید تکون داد..

– برای گرفتن قطعاتمون.. باید محتاج اون بی پدر مادر بشیم!

چشمام و محکم بستم و روم و برگردوندم.. احساس می کردم دوباره همه چیز از اول شروع شده.. همه بدبختی ها و دردسرا و استرس هایی که تو رابطه ام با میران داشتم.. یه جا به وجودم برگشت..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

اخه گیرم که میران برگشته دیگه انتقامی در کار نیست

black girl
black girl
1 سال قبل

ممنون بابت پارت گذاری مسخره و پارتای دو خطی😐😐😐

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

امان از این دو خط نوشته

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x