رمان تاوان پارت 62 - رمان دونی

 

 

 

 

نمیدونم خودمو چطور رسوندم اینجا

و پرسون پرسون به این اتاق

 

_ من همسر……خانم معینی هستم چی شده جناب سروان؟

 

_آقای پیشرو؟؟

 

سرمو تکون دادم……

 

_حالش خوبه؟

 

لعنتی..‌.حالم از این وضعم به هم میخورد

 

نگرانی برای اون

مَرَضیه که افتاده تو جونم و تو اون لحظه میخواستم بشنوم….خوبه

 

_خوبه ایشون…. شما بفرمایید…..مرادی بگو ناخدا بیاد

 

ترسی که داشتم رفت و بالاخره یه ذره خیالم شد و یه نفس راحت کشیدم

 

_خب میگید چی شده یا نه؟؟

 

_به خدا روم نمیشه تو چشمای شما نگاه کنم شما مهمان من بودین‌…..

 

با صداش برگشتم عقب و اون مرد اونقدر شرمنده بود که حد نداشت…..چی شده مگه؟

 

با تمام حرصم برگشتم سمت اون مامور و صدامو بردم بالا

 

_جمع میکنید این مسخره بازیا رو به من میگید چی شده یا برم خودشو پیدا کنم ازش……….اصلا کجاس الان؟اگه حالش خوبه پس چرا نیست؟

 

بلند شد و دستاشو کوبید رو زمین

 

_اگه همین الان نمیندازمتون بیرون به خاطره احترام به این پیرمردِ……خانومتونم خوبه و الانم بازداشتگاهه…..پس شلوغش نکنید

 

اون بازداشتگاهه و من شلوغش نکنم؟؟

 

_اونجا چیکار میکنه ؟؟

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۶۴

 

 

_بشینید توضیح میدم

 

_با نشستن من همه چی درست میشه؟ بفرما حالا بگید….

 

با حرص بهم نگاه کرد

 

ناخدا_اون از خدا بی خبر شرف و حیثیت من و برد که خدا لعنتش کنه

 

باورم نمیشد

رو صندلی خودمو کشیدم جلوی ناخدا

 

_خانم من؟؟

 

صدای ناله ش بلند شد

 

_نه نه اون مُسَیب بی همه چیز و میگم….خانم توام…..

 

_خانم من چی؟اصلا مسیب…کیه؟

 

یادمه یکی از مهموناشون بود و چند بار اسمشو شنیدم ولی چه ربطی داره به اون

 

_من اصلا نمیفهمم….واضح بگید ببینم چه خبره؟

 

سروان_واضحش اینه به جرم رابطه ی نامشروع ازشون شکایت شده.‌.‌…

 

برگشتم سمتش

صورتم جمع شد و سینه م سنگین

مغزم انگار کلمات و گم کرده بود و به چیزای خوبی فکر نمیکرد

 

آخه….امکان نداره همچین چیزی…..دختری که قبل از عقد نمیذاشت حتی دستشو بگیرم اینکارو نمیکنه دیگه نه؟

 

تو همون چندثانیه ی کوتاه تو چنان جهنمی بودم که فقط خدا میدونه

تا اینکه ادامه ی حرفش انگار روحمو برگردوند تو تنم

 

_البته اون فقط یه اتهام بود

 

_ی….یعنی چی؟چرا درست حرف نمیرنید…..

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۶۵

 

 

_ظاهرا خانم شما برای کاری میره آشپزخونه اون آقا هم پشت سرش و وقتی……سعی داشته بهش نزدیک بشه خانم اون آقا سرمیرسه

از اونجایی ام که آقا سابقه ی خیانت داشته…… وقتی اون دو تا رو تو کشمکش میبینه با داد و فریاد همه رو میکشونه اونجا…..

ماشین گشتم که اون اطراف بود متوجه هیاهو میشه و مداخله میکنه…..اونجا قضیه رو از زبون اون خانم میشنون که از خانم شما لفظی شکایت میکنه به جرمه رابطه با شوهرش…..

 

حروم…..کثافت

 

_پس خانم من چرا بازداشتگاهِ

 

_بالاخره باید ادعا و شکایت اون خانم بررسی میشد الانم جای نگرانی نیست چون یه نفر دیگه که از اول حرفاشونو شنیده به اصرار ناخدا و دخترشون راضی شدن و اومدن شهادت دادن که اون آقا قصد تعرض داشت ولی همسر شما مقاومت کرده

الانم تا چند دقیقه دیگه آزادن و میتونن ببرن……..

بفرمایید تشریف آوردن…..

 

من چرا مضطرب بودم؟؟

سرمو برگردوندم به طرف در……

 

همین طور که میومد جلو از جام بلند شدم

قلبم یه جوری میزد

هم پر خشم و هم….آروم که

نگاه خیس و قرمزش برای یه لحظه تو چشمام نشست و رو گرفت

جای چنگ ریزی که حتما به خاطره وحشی بازی های اون زنیکه رو صورتش بود رو اعصابم میرفت ولی بازم غم چشماش جلوتر بود

 

میدونستم طاقت نداره حتما چند ساعت تو خودش جمع شده و گریه کرده

 

دقیقا کنار من که روبه روی میز رسید

ولی دوست نداشتم نگاهشو ازم گرفت…..

 

_بفرمایید اینجا رو امضا کنید…..

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 29

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خانوم خلافکار من به صورت pdf کامل از مبینا و ریحانه آصفی

    خلاصه رمان :   داستان راجب پسریه که سن زیادی داره؛ با خیلی از مردم ارتباط داشته اما تاحالا دلبسته کسی نشده و عشق رو تجربه نکرده. به خاطر گذشته تلخش و زجرهایی که پدرش کشیده به سمت راه پر پیچ و خمِ انتقام قدم برمی‌داره. در کوچه پس کوچه‌های این حس سیاه، بالاخره نوری می‌بینه. اون عشقی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x