رمان جزر و مد پارت 41 - رمان دونی

 

 

 

چی شد؟؟؟

 

سرمو چرخوندم همه یه جوری نگام میکردن با بهت و تعجب

 

_چی شد مادر؟خدایا…..

 

بشقاب شکسته ام و رو چادرم پر از خورده شیشه ی لیوان بود

 

_عالیه یه دستمال بیار

 

فکر میکردم میخواد دوباره بهم حمله کنه؟؟

لعنتی چه مرگم شده مگه میشه؟

 

آبروم رفت

الان فکر میکنن دیوونم

 

بغض بیخ گلوم اومد و وقتی مامان بزرگ داشت با دستمال روی روسریمو عین بچه ها پاک میکرد با دست عقب کشیدمش

 

_من……میخوام برم…..بالا

 

چشمای نگرانش اذیتم کرد ولی نمیتونستم بمونم

 

بلند شدم و بدون اینکه بخوام به بقیه و واکنش بقیه و حتی اون…..توجه کنم رفتم اتاقم

 

یه ساعته تو تراس نشستم و زانوهامو بغل کردم

 

از خودم خجالت میکشم……اونکه که نمیخواست کاری کنه مثل منوچهر…..مگه نه؟؟

 

نمیدونم…..هیچی نمیدونم…..

 

صدای در اتاق اومد

 

حتما سوگنده…..تا الانم خیلی جلوی خودشو گرفته سراغم نیاد

 

اشکامو پاک کردم و بهش گفتم بیاد تو

 

_یالله…..صاحب خونه

 

امیر حسام؟

 

هنوزم روسری و چادر سرم بود یعنی از وقتی اومدم یه ضرب راهمو کج کردم سمت اینجا

 

هوا میخواستم

اینکه مغزم کار کنه

 

جلوی در تراس وایساد و با پاکتی که دستش بود  تکیه زد به درش

 

#جزرومد

#پارت۱۵۸

 

 

این خندش میگه واقعا فکر کرده دیوونه م و دلش برام سوخته

 

وگرنه تا دو ساعت پیش تو قیافه بود برام

 

اومد و صندلی کنارمو کشید نشست

 

پاکت و گذاشت رو میز و

هل داد طرفم

 

سوالی نگاش کردم

عقب رفت و یه دستشو تکیه داد به لبه ی صندلی دست دیگه شم رو میز گذاشت

 

_بازش کن……برای توعه

 

سرمو انداختم پایین از دست خودشم ناراحتم

 

میتونست بیاد سراغم مگه نه؟

 

اصلا مگه پسرعموم نیست…..مگه نباید هوامو جلوی اون وحشی داشته باشه

 

نمیخوام فداکاری کنه که…..حداقل بهش میگفت من یکی دیگه رو میخوام که اون دست از سرم برداره

اینطوری اون صیغه هم کلا منتفی میشد چون فکر میکنم رفتار تندش به خاطره همون صیغه بود که به خودش جرات داد یقمو بگیره

 

هر چند……شایدم ربطی نداشت و اشتباه میکنم

 

دید من سراغ پاکت نمیرم خودش دست انداخت و یه جعبه درآورد

 

_چقد ناز داری ریحانه……ولی طرف حسابت من نیستما…..

 

موبایل بود

چه جعبه ایم داشت

 

درش و باز کرد و گوشی رو گذاشت جلوم

 

_بفرمایید…..

 

از اون لمسیا که خودشون دارن

 

کادو به این گرونی اونم برای من؟؟

 

نگاهم به صورت خندونش افتاد

 

_دیدم نداری برات خریدم…..

 

#جزرومد

#پارت۱۵۹

 

 

آره چون گوشیمو اون بیشعور شکست

 

برداشتمش و داشتم براندازش میکردم

 

_میتونی با مادرتینا تصویری حرف بزنی

 

_خودم میدونم ولی اونا گوشی اینطوری ندارن

 

_خب من یدونه دارم قدیمیه میخوای اونو بیارم بدی بهشون

 

پشتش عین آینه بود…..عجب چیزی

بی خود نیست پولش اندازه ی دارو ندار ماست

 

_نه مامانم دوست نداره…..اینم بگیر نمیتونم قبولش کنم

 

گوشی را گرفتم سمتش

 

عوض این چی میتونم بهش بدم که حسابمون صاف بشه؟؟هیچی…..

 

دیوونه نبودم…..ولی….. به قول مامانم با کسایی دوست شو که در حدت باشن…..اونطوری نه ناراحت میشی که اندازشون نیستی نه حسادت میکنی بهشون که از تو بالاترن

 

_خودتو لوس نکن…..فکر کن برای اینکه ازت معذرت خواهی کنم

 

_عذر خواهی برای چی؟

 

_بابت رفتارم……چون تو این دو هفته فکر میکردم توام با محمد طاها هم دست شدی چون بهم شک داشتی…..به نگاهم ،رفتارم که محمد طاها رو هوا قاپیدت تا از دستم در بری

به خاطره همین امید داشتم پشتم در بیای و پیشنهادشو قبول نکنی که ازت پرسیدم ولی تو هیچی نگفتی…..

 

پس به خاطره این بود؟حق داشته چون منو نمیشناسه ولی….ولی تو دلم ذوق کردم از اینکه برام ارزش قائله و براش مهمم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 44

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دریا پرست
دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر آباءواجدادی‌اش بازمی‌گردد تا تهمت‌ها و افتراهای مردم را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای آرام جلد اول به صورت pdf کامل از سلاله

        خلاصه رمان :   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره… اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون رو چجوری مینویسه؟؟  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x