رمان جزر و مد پارت 56 - رمان دونی

 

 

 

حرف منو؟؟

داغ کردم خودش نمیذاره درست باهاش رفتار کنم

 

_ریحانه راستی راستی با ده تومن میخوای شکلات شیرینی بدی؟؟

 

اول ساکت داشت نگاش میکرد و تکون نمیخورد

 

_چته؟؟

 

_ده تومن؟؟ یعنی ده میلیون؟؟

 

_آره دیگه…..

 

تکیشو از رو صندلی جلو کشید

آروم و شمرده شمرده میخواست خودشو مطمئن کنه

 

_ببین….تو الان داری میگی….حقوق یک ماهه من….میشه….ده میلیون تومن…..

 

_آره دیگه….

 

بدون مکث جواب داد

 

_من تو درمانگاه یک میلیون و دویست میگرفتم

 

همین قدر؟ البته که خودش چند بار گفته بود که فقط وقت میده به مریضا ولی بازم خیلی کم بود

دوباره عذاب وجدان گندی که امیر طاهر زد برگشت سراغم

لعنت به اون و ذات خرابش که زندگیه بچه ی برادرشو به جایی رسوند که با وجود بودن تو این خاندان به خاطره ده تومن اینطوری ذوق میکنه

 

امیر حسام خودش و صاف کرد

 

_خب کارت اینجا حسابداریه…..فرق میکنه…..محمد طاها هم حواسش هست همیشه. حتما دیده چطوری داری زحمت میکشی و تلاش میکنی و این براش خیلی مهم تر از کینه ش به توئه….

 

من دیگه کینه ندارم بهش…..

با این حرفا میخواد خودشو شیرین کنه باز؟

 

_آره خب وگرنه صد در صد تو گزینش اول رد میشدم

 

#جزرومد

#پارت۲۰۷

 

 

بلند خندید

 

_قبول کن خییییلی کلافش میکنی با کارات…..اگه مراعات میکنه به خاطره عشقشه

 

عشقم؟؟به اون؟!

 

 

پوزخند زدم….

مضخرف میگه؟ اصلا چی داره میگه؟ کی گفته؟اون چی میدونه؟فکر کرده چون باهاش خوب رفتار میکنم یعنی عاشق شدم؟

ببینم مگه منو نمیشناسه امیر حسام ؟

اصلا….من و عشق و عاشقی و این دختر؟

این چه مضخرفی بود؟

برم پایین حسابشو برسم؟؟

 

_میدونم…..

 

تو فکر خودم همه چی رو ردیف میکردم که اون دهن باز کرد

 

 

چی رو میدونه؟

 

یعنی چی؟

این کنجکاوی برای شنیدن ادامه ی حرفش برای چیه؟

این تپش قلب چی؟

من چرا پر از یه حس عجیب شدم؟

 

 

_به خاطره مامان بزرگه…..وگرنه منو میکشت…..با یا با لگد از خونه مینداختم بیرون‌…..

 

لبه ی بام و محکم گرفتم و پلک بستم

 

 

به چی فکر میکردم؟…..معلومه به خاطره مادرِ

 

اون میخندید و اون دخترم ادامه میداد

 

_باور کن بعضی وقتا فکر میکنم الان میخواد بیاد منو بزنه…..هرچند سابقشم داره…..

 

_مثل سه روز پیش که نزدیک بود با آب جوش خودتو بسوزونی…‌..

 

_آره…..توام فهمیدی؟؟

 

#جزرومد

#پارت۲۰۸

 

 

_فهمیدم؟خودم شونشو گرفتم بهت حمله نکنه بنده ی خدا وگرنه از سوختن در رفته بودی از کتکای اون نمیتونستی در بری

من ضرب دستشم کشیدم سنگینه هاااا….

 

صدای خندشون که نگرانی های منو به مسخره گرفته بودن عین مته مغزم و سوراخ میکرد

 

دختره ی احمق داشت دوباره بلا سر خودش میاورد و هیچ متوجه نبود

 

_ولی خدا روشکر در رفتی

آخه آب جوش ریختن کار توعه اونم سماور به اون بزرگی

 

_خب هنوز عادت نکردم دستور بدم به آقای بکتاش….سماورم خالی بود داشت چپ میکرد تقصیر من چیه؟؟

 

 

تقصیر تو گیج بودنته

 

گوشی رو برداشم تا به امیر زنگ بزنم بگم بیاد بالا ولی یلدا اومد بام

 

_سلام…..حاج خانوم تو خونه ی دار منتظرتونن

 

خونه ی دار

خونه ای که تا هشت سالگی اونجا با خانوادم زندگی میکردم

همونجایی که ازش بدم نمیاد متنفرم

نه به خاطره اون پدر و مادر بی مسئولیت

به خاطره اینکه احساس میکنم اونجا نقطه ضعف منِ…..

 

روزایی که اونجا تو خون خودم تنها و پر از ترس دست و پا میزدم هیچ کس به دادم نرسید

هیچ کس گریه ها و جیغ و دادامو نشنید جز عمو امیرعلی که بالاخره پیدام کرد

 

تا نوجوونی کابوسم بود و میخواستم خراب بشه ولی حاجی نذاشت

 

فکر میکردم به خاطره سختگیریاشِ ولی عمو بهم گفته که حاجی میخواد از هیچی نترسم میخواد بجنگم با دونه دونه نقطه ضعفام و پشت سرشون بذارم تا کوه نشن و جلوم قد علم نکنن

 

منم همین کارو کردم و الان خیلی وقته حسی که به اونجا دارم ترس نیست و فقط تنفرِ یه حس انزجار

 

اونجا رو هم به خاطره مادر که عاشق فرش بافتن بود کرد خونه ی دار…..و یه جورایی آموزشگاه برای نوه های شمس…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 46

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار

    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت می‌کنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون می‌ده. نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی

  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و خون خواهی و دیگری به دنبال نجات معشوقه‌اش است. آیهان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان محبوس در تاریکی به صورت pdf کامل از سمیه پور علی

      خلاصه رمان :   رمان درمورد دختری جسور به نام ساحله که خلافکاره وتوگذشتش اتفاق بدی واسش افتاده که ازاون یه آدم سرد ساخته وبه خاطر همین میخواد انتقام بگیره ولی یه آقا پسر جذاب و بیشعور سنگ جلو پاش میندازه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x