رمان دونی

 

 

 

غذا که تمام شد، از گوشه چشمی دیدم که قباد برخاست، خم شد و جلوی چشمان همه شکم برامده‌ی لاله را بوسید و سپس روی موهای مادرش بوسه زد:

 

_ الهی تصدقت بشم مادر، ماشاالله بهت، صلوات بدی چشمت نکنن مادر…

 

قباد مردانه‌ خندید و با خداحافظی از در بیرون زد، و رفتنش به راحتی دهان مادرش و لاله را گشود:

 

_ حوراجون تو خودتی…مشکلی که نداری عزیزم؟

 

سر بلند کردم و به خشکی نگاهش کردم:

 

_ نه چه مشکلی؟ حجم درسا یکم زیادن، مستقل شدن راحت نیست!

 

لحظه‌ای با تعجب نگاهم کرد و سپس بلند خندید، مادرجان هم از طرفی پوزخند زده گفت:

 

_ خوبه والا، همینم مونده فردا در و همسایه بگن زن قباد راه افتاده تو کوچه خیابون هر روز هر روز به بهونه سر کار میاد و میره هیچکسم نمیدونه چیکار میکنه!

 

پوزخندی که زدم اینبار دست خودم نبود:

 

_ نگران نباشید مادرجون، تا اون موقع من نیستم اینجا که نگران حرف در و همسایه باشین!

 

_ اوهوع، فکر میکردم شوخی میکنیا حوراجون، نگو واقعا جدی‌ای!

 

مادرجان بی توجه به حرف لاله مشغول جمع کردن ظروف شد:

 

_ خوب میکنی، کس و کاری که نداری…هرکار میکنی بکن که دادگاه رای طلاق رو زود بده، اصلا دلم نمیخواد نوه‌م بفهمه پدرش زن اول داشته!

 

نفس عمیقی کشیدم:

 

_ همینکارو میکنم، خودمم چندان دل خوشی ندارم کسی بفهمه سرم هوو اوردن!

 

چندان بشقاب را روی میز کوبید که شکسته نشدنش معجزه بود!

 

 

 

 

 

 

_ از خداتم باشه، زبون درآوردی، حیا نمیکنی بزرگترتم نه؟ همینکه گذاشتم زن قباد شی برو خداتو شکر کن، دختره‌ی پررو…خودت مگه نرفتی خاستگاری لاله که میگی سرت هوو اوردن؟ الله الله!

 

پشت کرد و مشغول شستن، یا بهتر است بگویم کوبیدن ظرف‌ها به یکدیگر شد، من هم بی حرف برخاستم و در مقابل پوزخند لاله توجهی نشان ندادم. از آشپزخانه بیرون زدم و به اتاق برگشتم.

 

وارد که شدم، در را نبسته کیمیا داخل پرید، با نگاه شرمنده‌ای گفتم:

 

_ کیمیا چه کاریه میکنی؟ چرا میخوای همس بخاطر من حرف بشنوی؟

 

لب‌هایش را برچید و شانه بالا انداخت:

_ خب چیکار کنم؟ زورم میاد الکی تصمیم میگیرن…تو دوس داری درس بخونی، به کسی چه؟

 

اخم کردم:

_ کیمیا، مادر و برادرتن، درست باهاشون رفتار کن لطفا!

 

پوفی کشید و قبل از من روی تخت نشست، کتاب‌هایم کمی ان طرف تر باز بود و مداد‌هایم اطرافش، یکی از مدادها را برداشت.

 

_ اوضاع خودت چطوره؟ با وحید خوبید؟

 

لبخندی زد، ذهنش انگار درگیر بود اما لبخندش امیدبخش:

 

_ اهوم، خوبیم…خیلی مرد خوبیه حورا، باورم نمیشه خدا همچین ادمیو سر راهم قرار داد!

 

لبخند کمرنگی زدم و چهارزانو روی تخت نشستم:

 

_ خوبه که خوشحالی، وحید یادمه همیشه مرد خوبی بوده، توی رفاقت با قباد هیچوقت کم نذاشت، اوایل که با قباد اشنا شده بودم، همیشه با هم بودن، قباد تر مشکلی داشت وحید کمکش میکرد…واقعا مرد بامعرفتیه!

 

_ اما داداشم نیست، نه؟

 

اخم کردم، زانوهایم را داخل شکمم کشیدم، هنوز گاهی بخیه‌هایم با برخورد دست یا جمع شدن شکمم، درد میکرد:

 

_ نه داداشت هم با معرفته اتفاقا، هیچوقت تو رفاقت و پشت و پناه بودن کم نمیذاره…منو نبین الان همچین حالی دارم، قباد سه سال بخاطر من تو روی همه تون وایساد، اخرش هم من اونجوری ازش تشکر کردم…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طور سینا pdf از الهام فتحی

    خلاصه رمان :         گیسو دختری که دو سال سخت و پر از ناراحتی رو گذرونده برای ادامه تحصیل از مشهد به تهران میاد..تا هم از فضای خونه فاصله بگیره و هم به نوعی خود حقیقی خودش و پیدا کنه…وجهی از شخصیتش که به خاطر روز های گذشته ازش فاصله گرفته و شاید حتی کاملا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره شباهنگ
ستاره شباهنگ
11 ماه قبل

به نظرم این روزا هرچی حریف تر و جن*ده تر باشی بیشتر طرفدار داری نمونه اش لاله بی همه چیز تخم حروم یکی دیگه تو شکمشه عن آقا قباد میبوستش خاک توسر قباد که داره از ننه اش و لاله پتیاره میخوره هرچی این کیمیا گورباباشم کرده میگه این لاله چه جور جونوره زشتیه حرفشو گوش نمیده. حورا هم که آبروی هرچی زن و دختره برده. چلفته ی منگل. ول کن این نره خرو برو والا.

lilo
lilo
11 ماه قبل

این ک خودشو مقصر کرد باز؟؟؟؟ ای بابا

زهرا
زهرا
11 ماه قبل

سلام
معرفت و عشق خیلی بالاتر از یه روز و دو روز و یه سال و دو سال و سه ساله
وقتی کسی رو بخوای اون رو با تمام نقصانش میخوای
قباد بویی از معرفت و عشق نبرده
فکر کنم نویسنده هم اون قدر دیده همه نظرات رو بچه لاله است،اخرش بچه هم راست راستکی مال قباد باشه
ولی به نظرم مهم نیست
وقتی اصل رمان داره معنی عشق و معرفت و وفاداری رو به چالش میکشه
بقیه اش دیگه اصلا مهم نیست
حیف زن هایی مثل حورا
و بدتر اینکه نویسنده حقیقت زمانه رو اون قدر نامرد بذاره،که کیمیا با وجود کثافت کاری به زندگی خوبی برسه
که قطعا این طور نیست

نرگس
نرگس
پاسخ به  زهرا
11 ماه قبل

زمانه واقعا نامرد هست همیشه آنهایی که ستم کردند بهترینا قسمت شون میشه

یسنا
یسنا
11 ماه قبل

هعیی داشتم با خودم میگفتم پارت چقدر طولانی گذاشته دیدم تموم شد 😂

هکر قلبشم
هکر قلبشم
11 ماه قبل

باز شعرای حورا شروع شد بیا برو

lilo
lilo
پاسخ به  هکر قلبشم
11 ماه قبل

قدی ک این حورا شعر میگه اگه خواجه نصیرالدین طوسی تا الان شعر گفته بود خسته‌ش میشد

آرام
آرام
11 ماه قبل

آهای قباد بیشرف داری حرومزاده ی یکی دیگه رو میبوسی ولی اشکالی نداره حالتو وقتی میفهمی عقیمی خریداریم
فقط به امید اون روز دارم این رمان رو میخونم والبته امیدوارم روزی برسه که قباد،حورای حامله رو تو بغل شوهرش ببینه و از درون بسوزه که اینقدر حورا رو سوزوند و چقدر در حقش بدی کرد
نویسنده عزیز اگه از حال قباد و مادرش در اون روز ها ۲۰۰ پارت هم بنویسی همشو میخونم ولذت میبرم😉😁

neda
عضو
پاسخ به  آرام
11 ماه قبل

🤣🤣

بیش فعالی دارم
بیش فعالی دارم
پاسخ به  آرام
11 ماه قبل

از کجا می دونین بچه خودش نیس
😂ای خدا یعنی من وقتی با این رمان فهمیدم بچه چطوری بوجود میاد برگام موهام اصن هرچی ریختنی بود ریخت
من فکر میکردم خودش میاد😂😂خودش یه دفعه میاد با دعا😂😂😂😂

هکر قلبشم
هکر قلبشم
پاسخ به  بیش فعالی دارم
11 ماه قبل

😂😂چند سالته دخترم؟
واوووو

بیش فعال هستم
بیش فعال هستم
پاسخ به  هکر قلبشم
11 ماه قبل

14😂😂

آرام
آرام
پاسخ به  بیش فعالی دارم
11 ماه قبل

خب معلومه از اون جایی که حورا هیچ مشکلی برای بارداری نداره

هیچی
هیچی
11 ماه قبل

ماروسرکارگذاشتینه؟دوچیکهمینویسهمیره😐😐😐😐

سین
سین
11 ماه قبل

کصخل بودن قبل تو سو تفاهم بود حورا

بیش فعالی دارم
بیش فعالی دارم
پاسخ به  سین
11 ماه قبل

😂
یه سوال دارم کصخل یعنی چی😐
برام سوال شده

هکر قلبشم
هکر قلبشم
پاسخ به  بیش فعالی دارم
11 ماه قبل

😂😂😂 یعنی خنگ
وایییی معنی دور کصخل میشه خنگ

بیش فعال هستم
بیش فعال هستم
پاسخ به  هکر قلبشم
11 ماه قبل

ااااا جدییی
من میگم چرا دوستای مدرسم بهم میگن کصخل یا تو جاده موتوری رد میشه بهم میگه کصخل
پس معنیش اینه ولی من که خنگ نیستم

هرچی تو بگی
هرچی تو بگی
11 ماه قبل

شیطونه میگه یه چوب بردار بزن در باسن کل شخصیت های این رمان ( به جز اون کیمیا و شوهرش ) 😐🗿🤌

هیچی
هیچی
پاسخ به  هرچی تو بگی
11 ماه قبل

کیمیا باید بیشتر چوب بخورهههههه وحید ولی گناه داره 😍💔

بیش فعالی دارم
بیش فعالی دارم
پاسخ به  هرچی تو بگی
11 ماه قبل

ای بی تربیت😹😂😂😂

خواننده رمان
خواننده رمان
11 ماه قبل

این چه وضعیه آخه چرا اینقد پارتا کوتاهه

Bahareh
Bahareh
11 ماه قبل

اسکول تنها کلمه ای که برای توصیف حورا میشه به کار برد.

neda
عضو
پاسخ به  Bahareh
11 ماه قبل

مفید و مختصر ..ممنون 😂🤭

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

سلام خوبی ندا جان رمان جدید نمیزاری ؟؟؟

بیش فعالی دارم
بیش فعالی دارم
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نداااااا تو رمانم می زارییی😦
ااااااااییی من فکر کردم رمان میزاری
نه اینکه بزاری 😐
یعنی فقط فکر کردم میزاری فکر کردم
نه اینکه واقعی بزاری

neda
عضو
پاسخ به  بیش فعالی دارم
11 ماه قبل

گیج شدم بخدا 😂
بلاخره میذارم یا می ذارم؟😂
ادمینم‌ دیگه ،مامان بچه های سایتم هستم بهم میگن ننه ندا 😂😂🤭

بیش فعال هستم
بیش فعال هستم
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

😂😂😂میزاری
اااا من بچه پر درخواستی هستم😂😂

بیش فعال هستم
بیش فعال هستم
11 ماه قبل

نه دیگه حورا داری زر میزنه اح یکم اعتماد به نفس داشته باشی بد نیست
این رمان انگار داره اب میره چی بود این
والا
اححح قباد خاک بر سر خر خاک تو سرت امل
به زارید ببینم اگه پشیمون شد چه گوهی می خوره
این مادر…. اخه میگه فحش می ده من در طول این۱۴سال زندگیم هیچ گاه فحش ندادم نه زر زدم خیلی فحش دارم ولیی فحش های در حد خر و گاو ولی مامان قباد بی غیرت مگه می زاره

دسته‌ها
29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x