نگران بودم که مبادا مریض شده و سرما خورده باشد، اما هیچ علائمی برای سرماخوردگی هم نداشت!

فقط کمی رنگش پریده بود و دست و بدنش سرد بود. سعی کردم به او قوت قلب بدهم و از نگرانی درش بیاورم، اما انگار نمیشد!

 

حالش را پرسیدم و هربار هم گفت که خوب است و فقط استرس دارد، استرس چه؟ نمیدانم…

 

لباس است دیگر، میپوشید و تمام میشد!

یک اندازه گیری داشت نهایتا و چند دوخت و دوز و مدل زدن، تا چند هفته‌ی دیگر هم آماده میشد، نگرانی‌اش مشکوکم میکرد، خصوصا بعد از حرف‌های دیشب قباد!

 

گفته بود کیمیا با وحید خوب است یا نه؟ و من گفتم خوب است…شاید واقعا مشکلی دارند که اینگونه نگران است!

نمیخواستم مستقیم بپرسم، ترجیح میدادم طوری رفتار کنم که خودش برایم بگوید!

 

برای همین هم تا مزون سکوت کردم.

در انجا با راهنمایی صاحب مزون، که زنی خوش برخورد و مهربانی بود، میان رگال‌ها و کاتالوگ‌ها میگشتیم تا نمونه‌ی دلخواه کیمیا را بیابیم!

 

هر چه میگفت را مزون سریع طرحی مشابه پیدا میکرد و نشانش میداد، اواسط این انتخاب‌ها بودیم که دستش را به دلش گرفت و کمی خم شد، متعجب پرسیدم:

 

_ کیمیا؟ خوبی؟

 

سری به تایید تکان داد:

_ اره، یه لحظه معده‌م یجوری شد!

 

چشمانم مشکوک، ریز شد! چیزی نگفتم و دوباره مشغول دیدن مدل‌ها شدیم، که به یکباره کیمیا از جا پرید و به سمت دفتر مزون، که سرویس بهداشتی هم داشت دوید!

 

نگران به دنبالش رفتم، وقتی پیدایش کردم روی توالت خم شده و عق میزد! کنارش نشسته کمرش را ماساژ دادم و شال و موهایش را جمع کردم:

 

_ اروم دختر، چته؟ اروم…

 

 

«این جا مونده بود گفتم تا چهارشنبه دیره الان گذاشتمش👻»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی شهرزاد

    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
روا
روا
1 سال قبل

کاش میگفت حورا حداقلش مخاطبین هم یه ذوقی میکردند

lilo
lilo
1 سال قبل

ماشالا ب کیمیا😐😐 چقدر فعاله مخصوصا وحید وحید چقدر اونجاش قویه😐😐

نیوشاخاتوون*
نیوشاخاتوون*
1 سال قبل

کیمیا، کیانا به گمونم چند ماه گذشته از دختره داستان قرار نبود،تِرسی یا تِرسا وضعیتش بهتره اما
( البته که بازم جالب نبود باید مراقبت میکرد حتی بعد عروسیش هم تا ۲،۳سالی از بارداری قبلیش بگذره)

نیوشاخاتوون*
نیوشاخاتوون*
1 سال قبل

درود*
تو داستان قرار نبود هم همینطور شد
البته دختره تو ۱حادثه ای بچش اولش س،ق،ط شد حتی چندین ماه هم نگذشت بخاطر افسردگی حاد شوهرش تصمیم گرفت دوباره بچه دار بشن بلکه افسردگی دختره از بین بره
یکی دوهفته بعد دختره دوباره حامله شد😐

Eda
Eda
1 سال قبل

ماشلا ماشلا به کیمیا ینی نمیزاره یه سال از سقط اون یکی بگذره یکی دیگه میاد جاش😐😂😂
خدا بده شانسس😂😂💔😐😐

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

کیمیا هم سریع باردار میشه آخه ببین یکی در به در دنبال بچه یکی عم عقد نکرده بارداره

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

خداییش بارداری کیمیا باید تو گینس ثبت شه چقدر گیرایشش خوبه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط فاطمه موحدی
♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

یکی مثل کیمیا اینطوری
یکی هم مثل حورا اونطوری

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

مبارکه کیمیا خانم بمونه برات فقط کی وقت کردن اینا هعی

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  ♡ روا ♡
1 سال قبل

فکر کنم تو ماشین کاشت کردن 😂

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  . .........Aramesh
1 سال قبل

کاشتشون خیلی سریع نتیجه داده

Eda
Eda
پاسخ به  ♡ روا ♡
1 سال قبل

روایی🥺سلام خوبی عزیزمم
چخبر پیدات نیس تو چت روم دلتنگتیما😅💔
رمان جدیدمو تو مد وان گذاشتم خوشحال میشم بخونیش❤❤
اسمش هزار و سی و شش روز هس کامنت فراموشت نشه❤❤

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

خوبم مرسی تو خوبی چشم میام رمانت هم حتما میخونم ادا خانم میگم رمان قبلیت چیشد 🥺

آرام
آرام
1 سال قبل

پس انشاالله چهارشنبه پارت میزاری
ما منتظریمااااا

جعفر
جعفر
1 سال قبل

چرا هر چی پسر گیره کیمیا میاد اینقدر خاک هاشون حاصل خیزه😐💔

بانو
بانو
پاسخ به  جعفر
1 سال قبل

🤣 🤣 🤣 وای خدا

مریم
مریم
1 سال قبل

پس نگو نویسنده پارت نمیزاره.خودت از قصد کم میزاری

نازییی
نازییی
1 سال قبل

انقد بدم میاد ی سره از کیمیا می‌ذاری😂

ساناز
ساناز
1 سال قبل

اونی ک باید حامله بشه نمیشه این که نباید بشه میشه

نرگس
نرگس
1 سال قبل

بازهم خیلی کمه پارت ها روز به روز کوتاه تر میشه

. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

حاملس ولی چ زود حامله میشه این دختره بجا حورا شوده 😂
ی چیزی هم گزاشتن واسه جلو گیری این وحید نمیدونه😂

Eda
Eda
پاسخ به  . .........Aramesh
1 سال قبل

خدا نکشتت🤣🤣🤣

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

😝😝😂😂

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

این کیمیا هم یه سوته باردارمیشه😂

دسته‌ها
24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x