رمان حورا پارت 131 - رمان دونی

 

 

 

 

ابروهای وحید بالا پریده لب زد:

_ باشه، اما…مطمئنی؟

 

کیمیا فقط سر تکان داد، وحید هم دیگر حرفی نزد و به راه افتاد، سعی داشت تا میتواند مسیر را طول دهد، اینگونه شاید بیشتر کنارش میبود! رفع دلتنگی میکرد و بیشتر میدیدش…

 

_ کیمیا…سر راه چی میخوری بگیرم؟

 

کیمیا که انگار حواسش پرت بود، سرش را سمت شیشه کرده، داشت به بیرون نگاه میکرد!

_ کیمیا؟

 

باز هم نشنید، به ارامی دستش را دراز کرد و دست مشت شده‌ی کیمیا را که روی پایش قرار داده بود گرفت که دخترک در جایش پرید، نگاه ترسیده‌اش را به وحید دوخت و نگران پرسید:

_ جانم چیشده؟

 

اخم‌های وحید دوباره در هم فرو رفت:

_ کیمیا میشه بگی چیشده؟ چرا همش تو فکری؟ چندبار صدات زدم نشنیدی!

 

اب دهانش را با صدا قورت داد:

_ نه…خوبم یعنی، فقط…باید حرف بزنیم با هم، برسیم، بعد!

 

وحید که یک چشمش به جاده بود و چشم دیگرش به کیمیا، انگشتانش را در انگشتان کیمیا قفل کرد و دستش را روی دنده قرار داد:

 

_ باشه خانوم، صبر میکنیم…پرسیدم چیزی میخوری سر راه بگیرم؟

 

کیمیا که فکر خوردن چیزی ازارش میداد که مبادا حالت تهوع بگیرد، سری به طرفین تکان داده لبخندی زد:

 

_ نه، ممنون!

 

وحید باز هم نگاه مشکوکش را روانه‌ی او کرد و در نهایت چشم به جاده دوخت، در سکوت رانندگی کرد تا به شهربازی رسید، قصد کرد وارد محوطه‌ی بازی‌های بزرگسال شود که کیمیا گفت:

 

_ میشه بری اون سمت؟

 

 

 

 

 

 

وحید گیج شده گفت:

_ اونجا که فقط بچه‌س…

 

کیمیا سری به تایید تکان داد:

_ میدونم…دوس دارم بچه‌هارو ببینم!

 

چشمان وحید سریع ریز شد، بی حرف سری به تایید تکان داد و به همان سمت فرمان را پیچید، ماشین را پارک کرده هردو با هم پیاده شدند:

 

_ بیا قبلش یه قهوه بگیرم برا جفتمون…

 

خواست به سمت دکه‌ی کنار شهربازی برود که کیمیا بازویش را کشید:

_ نه نمیخواد…

 

دیروز که با حورا قهوه درست کرده بودند، از بوی تلخی‌اش حالت تهوع گرفته بود، آزارش میداد!

_ چرا اخه؟ کیمیا خوبی؟

 

نگرانی دیگر داشت خودش را نشان میداد، هرچقدر سعی کرد رنگ پریده و رفتارهای عجیب کیمیا را نادیده بگیرد و صبوری کند تا خودش بگوید نتوانست!

 

دست بالا کشید و صورتش را قاب کرد:

 

_ منو ببین…چرا اینجوری‌ای امروز؟ چیزی شده؟ قباد حرفی زده؟ نکنه پشیمون شده از ازدواجمون؟ من میرم باهاش حرف میزنـ…

 

_ عمو، عمو…

 

حرفش با صدای کودکانه‌ای بریده شد و هردو نگاهشان به ان سمت کشیده شد، پسر بچه‌ی بوری که شاید نهایتا پنج سال داشت، از پشت فنس بازی صدایش میزد:

 

_ اون توپو بهمون میدی عمو؟

 

نگاهش رد انگشت کوچک پسرک را گرفت و با دیدن توپ رنگی ای که از بالای فنس بیرون پریده بود لبخندی زد، بی حرف به سمت توپ رفت و کیمیا را همانجا رها کرد تا نظاره‌گرش باشد.

 

خم شد توپ را برداشت و کیمیا، نگاهش مابین حرکاتش و لبخندی که به زیبایی روی لب‌های وحید نشسته بود میگشت، به سمت فنس رفت و توپ را از بالا داخل انداخت:

_ ممنون عمو…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بر دلم حکمی راند به صورت pdf کامل از سحر نصیری

    خلاصه رمان:     بهترین دوست بابام بود و من دختر خونده و عزیز دلش بودم! چهارده سال ازم بزرگتر بود و عاشق رفتار مردونه‌ش شدم! اون هرچیزی که میخواستم بهم میداد به‌جز یک چیز، خودش رو…! هیچ‌جوره حاضر نبود به رفاقتش به پدرم خیانت کنه و با دلبریام وسوسه بشه پس مجبور شدم یه شب که مسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی

  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دریا
دریا
1 سال قبل

انا الله و انا علیه راجعون
یه فاتحه هم بفرستید برا شادی روح نویسنده

ترانه
ترانه
1 سال قبل

یه رمان قشنگ معرفی کنید بی زحمت

ساناز
ساناز
پاسخ به  ترانه
1 سال قبل

برا این سایت باشه؟؟
سهم من از تو… دالاهو..آشپز باشی.. ناسپاس .. آوای نیاز تو اینا قشنگن تموم شدن. از رمان های همین سایت هستن
رمان هیژا هم قشنگه تو تلگرام هس ،

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط ساناز
ترانه
ترانه
1 سال قبل

یعنی واقعا شاهکار کردی با این اپرت فرستادنت بعد سه روز دو خط
الان هم باز سه روزه که پارت نفرستادی

چشم به راه جین شی
چشم به راه جین شی
1 سال قبل

ناموسا یه رمان قشنگ بگید از تلگرام بخونم

ساناز
ساناز
پاسخ به  چشم به راه جین شی
1 سال قبل

رمان هیژا قشنگه تو تلگرام پارت گذاری میشه

چشم به راه جین شی
چشم به راه جین شی
1 سال قبل

😐

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

مرسی بابت پارت دادن های منظم ات من میترسم تو آخر از کارات عقب بمونی از بس که مینویسی
بسه دیگه میخواهی پارت بدی درست پارت بده یه مشت چرندیات سر هم میکنی که تهش میره واسه ۶ ۷ پارت دیگه بسه خب یکم انسانیت داشته باش

رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

کاش یکم پارت طولانی تر میکردی لاقل میزاشتی کیمیا تو همین پارت قضیه بارداری شو بگه

یکی
یکی
1 سال قبل

میزاشتی حداقل بگرده پیش کیمیاا عزیزممممممممممممممممممممممممم😒

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x