رمان حورا پارت 176 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

بی حال بودنم دست خودم که نبود، با اخم از جلوی در کنار رفت:

_ خوبی تو؟

 

بی توجه به او خواستم از کنارش بگذرم اما بوی بدنش لحظه‌ای در مشامم پیچید و عصبی‌ام کرد:

_ خوبم اگه یه دوش بگیری، بو گند میدی!

 

شوکه با چشمان گشاد نگاهم کرد:

_ چی میگی تو؟ من تازه دوش گرفتم…

 

پوزخندی زدم و به سمت اتاقم رفتم:

_ اره، لابد بوی لاله‌ی بوگندوعه، از بس همش چسبیده بت، بوش که نمیره!

 

_ حورا؟ مطمئنی خوبی تو؟

 

بدون جواب دادن در را کوبیدم، چه فکر کرده بود با خودش؟

نفس عمیقی کشیدم و لحظه‌ای، فقط لحظه‌ای یادم افتاد من باردارم و اینگونه تابلو رفتار کردم!

دست روی دهانم کوبیدم و خدا خدا کنان، که مبادا بفهمد و خنگ‌تر ازین‌ها باشد، به سمت وسایلم رفتم. دیگر خواب ممکن نبود!

 

من را ببین، به جایی رسیده‌ام که از خدا میخوام قباد را خنگتر کند که نداند باردارم!

 

از فکر دوباره و اتفاقات دیروز باز هم روی تخت افتادم، این وضعیت کی تمام میشد؟

 

با صدای معده‌ام تصمیم گرفتم قبل از اینکه دوباره حالم بد شود، چیزی بخورم.

لباس‌خوابم را عوض کردم و پایین رفتم، در آشپزخانه که کسی نبود مشغول گشتن شدم و تازه نگاهم به ساعت افتاد، لعنت…

 

دقیقا تایمی بود که قباد حاضر میشد که سرکار برود، باید صبحانه برایش حاضر میکردم؟ عمرا!

برای خودم یک بسته نودل برداشتم، قرار بر صبحانه‌ بودها، میدانم اما… بدجور گرسنه بودم!

انگار این کودک درونم هنوز نیامده قرار بود من را تا به دنیا آمدنش به چاق و چله کند!

 

تا به دنیا امدنش؟ جالب شد…من که میخواستم سقط کنم، یعنی واقعا سقط کنم؟

با لب‌های ورچیده به نودل خیره شدم، حس بدی پیدا کردم، اگر واقعا چاق میشدم چه؟ خیلی خیلی چاق؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 246

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اسپرم قباد
اسپرم قباد
7 ماه قبل

یا ایهاالذین آمنو آیا عقل خود را فراموش کردید که اینگونه رمان را میخوانید؟ اگر شما هم از وضعیت جاری ناراضی هستید با کد ۱۱۵ تماس بگیرید…. تا باشد که خدا و عوامل کادر درمان بتوانند نویسنده را احیا کنند! منتظر تماس های گرم و دعاهای پاک شما هستیم
باتچکر

جمعی از دوستان نویسنده و همراهان🌱

بهار
بهار
7 ماه قبل

کاش گاهوک پارت گذاری میشد/:

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

یکی پیدا میشد یه تودهنی حورا رو بزنه خوب بود

به تو چه😐
به تو چه😐
8 ماه قبل

ادامه ی رمان.

مثل رمانای دیگه حورا بچه رو از قباد ونهان میکنه یهو سر و کله ی اون زن پیدا میشه و حورا میفهمه یکی از اعضای خانواده ی واقعیش و بعد یک خورده براشون ناز میکنه میگه شما این همه سال کجا بودید و اگه من و دوست داشتید تنها نمیزاشتید و بعد یک سری چرت و پرت بهش میگن اینم قبچل میکنه فرار میکنه میره پیش اونا
و بعد قباد ک متوجه فرار حورا میشه دیوونه میشه لاله هم ولش میکنه فرار میکنه و قباد عین …پشیمون میشه میره دنبال حورا یک خورده منت حورا رو میکشه و قربون صدقه ی بچشون میره و حورا رو خر میکنه ک برگرده پیشش حورا هم خر میشه
مامان قباد هم یک مرضی میگرش و میفهمه اه حورا گرفتتش ازش حلالیت میخواد حورا هم میگه شما جای مامانمی حلالش میکنه

از اون ور بچه ی کیمیا پسر میشه بچه ی حورا هم دختر
حتی احتمال داره این سکانس هم بخونین که وقتی بچه هاشون دنیا اومد شوهر کیمیا به قباد میگه دخترت مال پسرمه و قباد رگ گردنش برامده میشه و صورتش از خشم قرمز

ارهههههه.
با این حال بازم رمانه عین چی میخونم😐😐😐😐🕊️

hadis
hadis
پاسخ به  به تو چه😐
8 ماه قبل

هندی شده

صدیقه
صدیقه
پاسخ به  به تو چه😐
7 ماه قبل

خیلی باحال نوشتی ایول کلی خندیدم چون حقیقتو گفتی👏🏻👏🏻

نام نامدار
نام نامدار
8 ماه قبل

سلام میشه بهم کمک کنید من رمز کاربری که باهاش وارد رمان وان میشدم رو یادم رفته چیکار کنم

نام نامدار
نام نامدار
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
8 ماه قبل

زدم ولی رمزی نیومد که عوض کنم مینویسه رمز جدید به ایمیل ارسال شد ولی هیچ رمزی دریافت نمیکنم 😭😭

نام نامدار
نام نامدار
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
8 ماه قبل

زدم ولی رمز ی واسم ارسال نمیشه 😭😭😭

Esfp99
Esfp99
8 ماه قبل

ای من ریدم توی این رمان مسخره 😒😒😒

بانو
بانو
8 ماه قبل

اوووووف🙄🙄🙄🙄

Yas
Yas
8 ماه قبل

رمان مسخره. و منه احمق که میبینم میخونم باز

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
8 ماه قبل

خیلی طولانی و پر محتوا بود!
تشکر دیگه ای ندارم از نویسنده.

روا
روا
8 ماه قبل

وادفاک واقعا اگه حورا بخواهد سقطش کنه من دیگه یه لحظه ام نمیخوانمش ناشکری از نعمت های خدا ؟
چقدر منتظر بچه بودی ها بلاخره اوت روز رسید
چطور دلت میاد هر چی ام که باشه تو سه سال منتظر این لحظه بودی

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
پاسخ به  روا
8 ماه قبل

واقعا خودتونو زدید ب خنگی؟بچه رو وقتی دوس داشت ک حاصل عشق خودشو قباد باشه ن الان ک قباد کلا عوضی شده و حاصل تجاوزشه ی زن دیگه داره این بچه خواستنش مال قبل از این بود ک متوجه بشه چقد ارزشمنده قبل از این بود ک بخواد درس بخونه و زندگیشو بسازه اینا ب کنار فک میکنی قباد باور می‌کنه ک این تخم سگ بچشه؟اگرم کرد و برگشت سمت حورا دیگه ب چ درد میخوره؟اون وقت زیاد داره واسه بچه دار شدن از مردی ک عشقش به حورا واقعی باشه شکر از نعمت های خدا در شرایط درست درسته ن الان واقعا فکر میکنید لاله چی میگه؟تازه از دست طعنه هاشون راحت شده این خیانتم بش اضافه شه؟برای رضایت خدا کاری بکنه که برخلاف خواسته ی عاقلانه ی خودشه؟اگه این کارو کنه من بصورت جدی دیگه نزدیک این رمان نمیام.

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  خواهر ارسلان:)
8 ماه قبل

اگه بچه رو سقط کنه و دیگه هیچوقت بچه دار نشه اون وقت چی

میتونه بچه اش داشته باشه چ بعد بره با کسی که دوستش داره واقعا ازدواج کنه

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
پاسخ به  به تو چه😐
7 ماه قبل

اون بچه بیگناهه نباید بازیچه ی مشت آدم کثیف شه تازشم مگه این بچه ب دنیا بیاد قباد دیگه می‌ذاره اون بره پی زندگیش؟بعدشم مگه همه مث قباد بچه براشون مهمه؟

نونو
نونو
پاسخ به  خواهر ارسلان:)
8 ماه قبل

خب حرفی که میزنی درسته اما مگه ادم دلش میاد یه موجود زنده که مثل جونشه بکشه؟

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
پاسخ به  نونو
7 ماه قبل

اون بچه هنوز ی نطفس زیادی بیگناهه ک بدنیا بیاد و ازش به عنوان ی اشتباه یاد بشه اگه الان بمیره بهتره ک زنده باشه و هر روز بمیره

بهار
بهار
8 ماه قبل

حالا بشینیم غصه چاق شدن مادمازل رو بخوریم

صدیقه
صدیقه
پاسخ به  بهار
7 ماه قبل

چند قسمت غصه میخوریم و ادامه میدیم عزیزم

بهار
بهار
پاسخ به  صدیقه
7 ماه قبل

آره ماشالا غصه هاشون یکی دوتا ک نیس هرپارت یک روز غصه..

دسته‌ها
24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x