رمان دونی

 

 

 

 

 

 

معاینه کردنش و سونوگرافی‌اش زیاد طول نکشید، اما همان چند دقیقه هم وقتی صدای قلب ان کوچک چند ماهه را شنیدم، بغضم را نتوانستم کنترل کنم!

 

حتی اشک وحید هم پیدا بود، اما خندید و پنهان کرد!

زیبا بود، بعد از هزاران مشکلی که داشتیم، شنیدن قلب کودک کیمیا، ان هم در بطنش، اخرین چیزی بود که هر زمان دیگری میتوانستم تصور کنم!

 

کیمیای احساساتی، من باردار و احساساتی، هردویمان به گریه افتاده بودیم و دکتر و وحید میخندیدند!

حتی دکتر به بارداری من شک کرد به گمانم، اما نگذاشتم کار به جایی برسد که حرفی راجع به ان بزند!

 

از ساختمان که بیرون زدیم، بینی‌ام را برای اخرین بار بالا کشیده رو به وحید با لبخند گفتم:

_ پدر شدن بهت میاد، هیچوقت فکرشم نمیکردم تو همچین شرایطی ببینمتون!

 

کیمیا با خوشحالی خندید، وحید هم برای تشکر گفت:

_ به لطف شما بود حوراخانم، شاید اگه اون اتفاق اول نبود، هیچوقت من قدرت گفتن علاقه‌م به کیمیا رو پیدا نمیکردم!

 

شانه‌ای بالا دادم:

_ قسمت بود، قسمت هم بودین…فکر نکنم دیگه کسی بتونه مانعتون بشه…

 

لبخند زدند و حرفی نزدند، نگاهی به جاده انداختم:

_ حالا منو کجا میبرید؟

 

وحید که تازه یادش آمده باشد، تک خنده‌ای کرد و به سمت ماشینش رفت:

_ بیاید سوار شید، میبرمت یه جای باصفا!

 

به ساعتم نگاهی کردم، تازه داشت ظهر میشد!

_ خوبه پس، تا ناهار میرسیم خونه؟

 

کیمیا هم در ماشین را گشود تا سوار شود:

_ نه، ناهارو بیرون میخوریم، اگه داداشمم زنگ زد چیزی گفت بگو با مایی!

 

لبخندی مصنوعی زدم، همزمان که در ماشین نشستیم گفتم:

_ بذار زنگ بزنه، کیه که جواب بده؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 199

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
5 ماه قبل

من از هر طرف به این رمان فکر میکنم با هم مشکل دارن
حورا با کل اعضا رمان جز کیمیا وحید
قباد که کلا همش در حال جوش آوردن
مادر قباد هم عجوزه ای بیش نیست
لاله عفریته هم که اصلا راجبش صحبت نکنم بهتره
وحید هم با قباد سر سنگین شده
کیمیا هم که سر حورا با خانواده اش یک نظر نیست
اصلا رمانِ یه طوریه باورم نمیشه یه مادر حرف دخترشو قبول نداشته باشه ولی حرف بچه خواهرشو قبول داشته باشه به چه قیمت آخه

اشک
اشک
پاسخ به  ♡ روا ♡
5 ماه قبل

بحث قبول داشتن یا نداشتنش نداشتنش نیست. کلا مامان قباد از اول از جورا بدش میومده

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  اشک
5 ماه قبل

درسته حرفتو قبول دارم ولی الان دخترش داره میگه حورا آدم خوبیه یعنی به دخترش اعتماد نداره حرفا دخترشو قبول نداره

♡ روا ♡
♡ روا ♡
5 ماه قبل

همین که دو نفر هستن که اینجا گیس گیس کشی راه نمی اندازن جا شکرش باقیه

...
...
5 ماه قبل

یکم منطقی نیست خواهرشوهر این همه خوب باشه با عروس 😐🙂

ساجده
ساجده
پاسخ به  ...
5 ماه قبل

منطقیه.

اشک
اشک
5 ماه قبل

چرا وحید؟

Yas
Yas
5 ماه قبل

آره ارواح عمت تو هم جواب نمیدی.
تو اون لحظه ته دلت میگی قبادم عاشقمه پدر بچمه بعد هم جواب میدی

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x