بی محل کردم و دو لیوان برنج در قابلمه ریختم و برخاستم، مرغ هم دیگر نرم شده بود.

 

_ حورا‌…خسته میشی خوب نیست، بیا غذا آوردم!

 

باز هم محل ندادم، ماهیتابه‌را برداشتم و روی گاز گذاشتم، مرغ را هم همراه پیاز میلایست خرد میکردم:

 

_ چرا دو دیقه گوش نمیدی به من؟ حورا نمیخوای ببینیم، باشه… میرم، اما کار نکن خب؟ غذا گرفتم که خودتو اذیت نکنی…اگه خوشت نمیاد بگو برم یه چیز دیگه بگیرم بیام!

 

راه چند ساعته‌ی روستا تا شهر را میخواست طی کند؟ که فقط اگر من از غذا خوشم نیامد چیز دیگری بگیرد؟

 

بی اراده به سمتش کشیده شدم، نایلون غذا را روی اوپن سنگی و قدیمی گذاشت:

 

_ چیه؟

 

از نایلون بیرون کشیدش، لبخند روی لبش آزاردهنده بود.

 

_ زرشک پلو با مرغ…گفتم ترشی هم بذارن…کیمیا میگفت ترشی دوس داری!

 

کیمیا را اذیت نکرده بود که پنهان کرده؟ وحید را چه؟ نگران شدم:

 

_ چیکارشون کردی که اینارو از زیر زبونشون کشیدی!

 

پوزخندی زد، مرغ را بدون دراوردن از کیسه‌اش به یخچال برگرداندم و قابلمه‌ی برنج را هم به گونی.

 

_ همینکه کاریشون نکردم کلی تعجب کردن، حالا تو هم تیکه میندازی؟

 

شانه بالا انداختم و ظرف غذا را سمت خودم کشیدم، فویل پیچی شده بود و هنوز گرم.

 

_ خوبه…برو بیرون!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۱ / ۵. شمارش آرا ۱۹۴

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
-_-
-_-
22 روز قبل

میگه قبادو نمیخوام ولی غذای قبادو میخوره، کار خواهر قبادو قبول میکنه، توی خونه خاله‌ی دوماد قباد سکونت داره، بچه قبادم بزرگ میکنه تازه خودشم میگیره انگار همه و قباد نوکر باباشن. یکی نیست بگه تو حرفای مامان قبادو چشم بسته باور کردی و گوه زدی به زندگیت ولی قباد الان تورو با شکم گنده کنار یکی دیگه دیده و هنوز تا مطمئن نشده گند نمیزنه به زندگیش والا الان داشتی غذای بیمارستانو میخوردی. کاش یکم یاد میگرفتی حداقل واسه آیندت خودتو کسیو بدبخت نکنی با خنگ بازیات

بانو
بانو
22 روز قبل

خوشمان آمد از این روی قباد😉

خواننده رمان
خواننده رمان
22 روز قبل

چقدر زود وا داد😐😐

Mondegar
Mondegar
پاسخ به  خواننده رمان
22 روز قبل

حالا انگار چه تحفه‌ای هست وا نده

Yas
Yas
22 روز قبل

گشنه تر از حورا ندیدم خاک تو سر عقده ایت

Baran
Baran
پاسخ به  Yas
22 روز قبل

والا به خدا یهو میبینی پارت بعد میگه از محمد پرسیدم هندونه دوست داری که آبش هم بچکه رو لباست برات خریدم بیا بخور ولی خودت هندونه نکار حورا هم میگه خوبه حالا محمدو چیکار کردی اینو بهت گفت اونم میگه هیچی یکی زدم پا چشمش حورا هم میگه خوبه حالا گمشو بیرون🤣🤣
یعنی رمان تخمی تخیلی تر از این ندیدم به خدا

Yas
Yas
پاسخ به  Baran
22 روز قبل

🫢 🫢 🫢 🫢 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x