رمان حورا پارت 315 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

به خانه برگشتم، کیمیا داشت تلفنی حرف میزد، از میان مکالماتش فهمیدم پشت خط وحید است و دارند راجع به غذا حرف میزنند، پس باز هم غذای بیرون را قرار بود بخوریم، این روزهای اینجا بودن قباد، تهش یا غذا از بیرون میگرفت، یا مهدیه خانم همسایه، گاهی غذا میفرستاد.

 

اما ابدا نمیگذاشت دست به سیاه و سفید بزنم، امشب هم قرار همین بود انگار…

دلم یک چیز خوشمزه میخواست اما نمیدانستم چه! هرچه فکر کردم، به هر غذا و میوه و خوراکی‌ای، اما چیزی که میخواستم را پیدا نکردم.

 

تا اینکه قباد و وحید رسیدند، بوی کباب زیر دماغم پیچید و معده‌ام را به تب و تاب انداخت.

 

قبل از کیمیا برخاستم و به سمتشان رفتم، به وحید خوش‌آمد گفتم و بی توجه به قباد، نایلون غذاها را گرفتم. هردویشان خشک شده نگاهم میکردند، گرسنه بودم خب!

 

روی اپن غذاها را بیرون کشیدم و بی توجه به همه‌یشان که با لبخند خیره‌ام بودند، سلفون یکی از ظرف‌ها را باز کردم و با سنگک و آن ترشی کلم قرمز مشغول خوردن شدم، لذتبخش‌تر ازین نبود!

 

اما هنوز ان چیزی که نمیدانستم چیست را دلم میخواست!

وسط خوردن بودم که دیدم هنوز آنها شروع نکرده‌اند. سر بالا کشیدم، کیمیا که داشت ظرف‌ها را باز میکرد و میچید، وحید هم با پسرهایش سرگرم بود و قباد…

 

با لبخندی پر معنا خیره‌ام بود، نگاه خیره و اخم‌الودم را که دید جلو امد، بطری نوشابه را برداشت و گفت:

 

_ لیمویی گرفتم، دوس داری؟

 

فقط سر به تایید تکان دادم، سر غذا و خورد و خوراک با هیچکس دشمنی نداشتم، تهش قیافه میگرفتم!

 

با لبخند لیوانی برایم ریخت و مقابلم گذاشت:

 

_ چیزی نمیخوای؟ همه چی اوکیه؟

 

دوباره سر به تایید تکان دادم، لبخندش عمیق‌تر شد، لقمه‌ی دیگری گرفتم و بی توجه به او در دهان گذاشتم، مزه‌ی روغن کباب و آن گوشت لذیذ با تندی کمی که داشت، بی نظیر بود!

 

از لذت چشم بستم و حسابی مزه مزه کردم، هنوز سنگینی نگاهش را حس میکردم:

 

_ میشه گم شی غذاتو بخوری انقدر زل نزنی به من؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 132

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوس دختر وحید
دوس دختر وحید
3 ماه قبل

اگه حورا زایید نویسنده چ غلطی میخواد بکنه؟این از همون اول اینجوری گشنه و بی لول و ابرو ریز نبود

نازی برزگر
نازی برزگر
3 ماه قبل

تو این موندم این و کیمیا خیلی فاصله حاملگیشون نبود حالا این شش ماهش هست دوقلو ها بزرگ شدن تو زودپز بودن خیلی خسته کننده وبی محتوا شده خوردن خوابیدن شده همش ارزش امتیاز هم نداره

گلی
گلی
3 ماه قبل

حورای بی ادب بی تربیت

...
...
3 ماه قبل

حالا خوردن به هر جهت؛ چه بی ادب و پررو شده حورا
میشه گم شی! چن ماه چن ماه گم شدن شغل خودته عزیزم

نازنین
نازنین
3 ماه قبل

خدایی ازاین مضخرف تر چیزی به ذهنت نمی‌رسه هی فرت وفرت در مورد خوردن حورا مینویسی

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x