دلارای جیغ زد
_ ازت شکایت میکنم
من بدبخت تر از این که نمیشم ، میشم؟
ولی تورو به خاک سیاه مینشونم ارسلان
آلپارسلان با یک حرکت خودش را به دخترک رساند
هر دو دستش را با یک دست گرفت و با دست آزادش مشغول باز کردن دکمه ها شد
_ هیش … بدقلقی نکن دلی
بذار این کابوس تموم شه
دلارای نالید
_ بچمون کابوس نیست
آلپارسلان همانطور که در آغوشش گرفته و دکمه هارا باز میکرد کنار گوشش زمزمه کرد
_ مگه دوستش نداری؟
مگه خوشبختیشو نمیخوای؟
من نمیخوامش دلی
قلبم نرم نمیشه ، مهرش نمیفته تو دلم
نگهش داری به مرگ مروارید همون شب زایمانت بیرونت میکنم
بدن دخترک میان دست هایش شل شد
اشک های دلارای روی دستانش میریخت اما او با بی رحمی ادامه داد
_ شب میخوای با یک بچه چیکار کنی؟
با کدوم پول واسش پوشک و شیرمیخری؟
بیرون یخ میزنه
به دنیاش بیاری مجبوری همون ماه اول بذاریش گوشه خیابون تا از گرسنگی نمیره
همینو میخوای؟
سر دلارای بی جان به قفسه سینه آلپارسلان تکیه داد و پچ زد
_ خیلی نامردی
_ دنیا همینه خوشگلم
دنیا پره از آدمای نامردی مثل من
تو این دنیای نامرد میخوای یکی دیگه مثل خودت بسازی؟
آخرین دکمه را هم باز کرد و مانتو را بیرون کشید
کنار گوشش زمزمه کرد
_ هیش آروم
زود تموم میشه خب؟
من همینجام دلی
به شرفم قسم نمیذارم طوریت بشه
بیمارستان نزدیکه
سقط کنه اگر حالت بد شد دو دقیقه ای میرسیم بیمارستان
دلارای بی جان هق زد
_ به چیزی که نداری قسم نخور
_ حالت که بهتر شد با هم میریم دبی خب؟
مثلا ماه عسل!
هم من کارامو اوکی میکنم هم برای تو تنوعه
مانتو را روی زمین انداخت و با احتیاط دکمه شلوارش را باز کرد
دلارای همچنان اشک میریخت
سعی کرد به شکم برآمده اش نگاه نکند
شلوار را پایین کشید و شقیقهاش را بوسید
_ من حالا حالاها میخوامت دخترحاجی
زنمی! اسمت تو شناسناممه
کیو داری به جز من؟
دستش را به کش لباس زیرش رساند
_ دارو میزنه
درد نمیکشی
مسکن ها روی اونی که تو شکمته هم اثر داره
هیچ کدوم هیچی نمیفهمید
لاله گوشش را بوسید
_ بخواب رو تخت
تر نزن تو اعصاب من خب؟
یادت نره اینکه الان اینجاییم تصمیم خودته
تو قرص نخوردی ، تو حامله بودی و پنهونش کردی
من دارم درستش میکنم
من یادم میره چیکار کردی
همه چی میشه مثل قبل
صدای زن سوهان روحشان بود
_ اگر دل و قلوه دادن تموم شد بخوابونش رو تخت زودتر کلکشو بکنیم
آلپارسلان محلش نداد
خم شد و دخترک را در آغوش کشید
بدن یخ زده اش را روی تخت خواباند و دست هایش را محکم میان دست های خودش اسیر کرد
زن پایین تخت نشست و کش لباس زیرش را کشید
هم زمان دلارای جیغ زد
_ ولم کن
زن از جا پرید و آلپارسلان دست هایش را محکم تر فشرد
با چشمان سرخ شده به زن دستور داد
_ کارتو بکن
دلارای با لگد به تخت کوبید و فریاد زد
_ دست به بچم بزنی میکشمت
کمک … یکی کمک کنه
ارسلان خودش را روی بدن دلارای خم کرد تا تقلاها کمتر شود و غرید
_ شروع میکنی یا نه؟
زن کلافه صدایش را بالا برد
_ اینطوری نمیشه
داره شلنگ تخته میندازه
آلپارسلان پوف کشید و دلارای هق زد
_ کثافتا … قاتلا … خدایا هستی؟ میبینی؟
زن با اخم سر بالا انداخت
_ من دست نمیزنم بهش
بعدا دردسرش واسه منه
ایستاد و سمت حیاط رفت
آلپارسلان با خشم دست های دلارای را رها کرد و ایستاد
دلارای نیم خیز شد
عصبی رو به او عربده زد
_ تو از رو این تخت بلند شو تا از همین پله ها پرتت کنم پایین و همه چی تموم شه خب؟!
دلارای ترسیده گوشه تخت کز کرد
میدانست دروغ نمیگوید
جز تیشرت و لباس زیر چیزی به تن نداشت
در خود جمع شد و سرش را روی زانوهایش گذاشت
تمام بدنش می لرزید
آلپ ارسلان با خشم از در بیرون رفت و پله ها را پایین دوید
_ این مسخره بازیا چیه زنیکه؟ تا اینجارو رو سرت خراب نکردم بیا تمومش کن
زن ابرو بالا انداخت
_ نمیبینی لگد میزنه؟ بیفته به خونریزی بمیره خود تو اولین نفر شاکی میشه
نگاهی به صورت سرخ ارسلان انداخت و قبل از منفجر شدنش ادامه داد
_ میری تو خیابون اصلی نرسیده یه میدون این دارویی که میگم میگیری میاری
آرام بخش قویه
تا مرز بیهوشی میبره ولی بیهوش نمیکنه
حداقل دیگه دست و پا نمیزنه
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا 9
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یه کوچولووووو گذاشت رفقاااا
تو این دوسه خط ارسلان عذاب و وجدان گرفته
الهی هردوشون زنده به گور بشن برای عبرت بقیه
که از این غلطا نکنن. کی میخواد این رمان مسخره تموم شه الله اعلم
چرا پارت جدید رو نمیزاری
کل داستان این بود دلارای دست و پا زد ،نتونستن کارشونو عملی کنن😑
…
میشه لینک چنل اصلی نویسنده رو بدید
نویسنده جان تو به معنای واقعی کیسه گرفتی دست ما رو ساییدی🙂💔
بزار دیگه توام شورشو دروردی تند تکد بزار بره پی کارش انقدر هم فوش نصیبت نشه
😂 😂 😂 😂 😂
عنش درومد به اون نویسنده سگ مصب بگو لینک بزاره بخریم همش رو
امروز پارت میزارید
معلوم نیست
میخوام ی خبر بهتون بدم نمی دونم چقدرش درسته چقدرش نه
ولی ی جا نویسنده نوشته،شخصیت جدید وارد داستان میشه…
ما همه منتظریم ارسلان عاشق دلارای شه ،ولی ممکنم هست اینطوری نشه شاید اون شخصیته بیاد دلارای رو کمک کنه و باهاش ازدواج کنه😐
چییییییی؟! اه دیگه مسخرشو در آوردید😐
اون اولی رو نویسنده گفته
دومی پیش بینیه خودم بود
نویسنده کجا گفته ؟چرا من تو کانالش نمیبینم؟😏
اونیکه تو داری کانال نویسنده نیست
گلم اتفاقا همونه.اسم کانال رو بگو؟نمیگی.چون که نداری
وات د فاز؟؟؟
چطوری خاهری 😂🙋🏻♀️
ندااااااا هیچ معلوم هست کجاییییییی
چه خبرا 😂😂
فدات خوبم…
درگیر زندگی.. 😂 چی بگم والا 😐😂
این سایت شمام ک هر وقت اومدیم نمیاره. چرا نمیگی آقا قادر درست کنه؟؟؟؟ 🤨
چخبرادلم برات تنگ شده بود 😥
بخدا منم اسیرم شبا که اصلا نمیاره
بهش میگم میگه برا من خوبه مشکل از نت شماست
منم بخدا دیشب اومدم از بچها بپرسم از ندا خبر ندارید سایت کلا قفل شد😂
بخدا میام رمان بخونم انقد ارور میده که دیگ کلا منصرف میشم…
لطفا، لطفا آقاقادر خاهش میکنم درستش کن. نت ما مشکلی نداره،
آره میدیدم چقد سراغمو میگیری
انقد گرفتی ک ول نمیکنی ،
بیشعور منو میخاد چیکار شوهرش پیششه دیگ.
عهههه بخدا برا منم اینطوریه ولی میدونستم نیستی نگرانت بودم بیشعور 😂😂
خاهر انقد خبر دارم برات 😂
🤦🏻♀️
جدی؟؟چی😂
گمشو بیشعور با وضعیت سایت چجوری بگم 😂
آره بزار سر وقت مناسب بگو ولی نرو غیب شو باش همیشه 😂
آره بعد پارت ها رو هم از توی مریخ میاره 😐
😂😂😂
یا خدااااا این سر ک نویسنده دارع ما کم کم ۳ ۴ سال دیه پاش هستیم 😐 حس میکنم دارم سیب ممنوعه میبینم ایقد طول کشیدع
آره اگه فرار کنه همینطوری میشه باز طول می کشه
بنظرم کار درست رو ارسلان کرد ؛ دلارای داره اشتباه میکنه بچه سقط بشه واسه خودش بهتره ی بچه تو زندگیش که وضعیتش مشخص نیست فقط بدبختیه!
اولا سقط گناهه گناه دوما سقط بچه هفت ماهه خطر مرگ مادرم به همراه داره سوما تو مادر نیستی بفهمی دلارای چی میگه اون بچه شو دوس داره نمیتونه کشته شدنش رو نگاه
دوستان چرا انقدر حرص بیاین یه پولی جم کنیم بدیم به این دلارای بدبخ فرار کرد نمیره حدقل نویسنده جان بچه نداشتت تمومش کن دیگه خیلی طولش میدی الان نزدیک دوماهه مارو تو نخ اینکه بچه میمیره یا نمیمیره گذاشتی خو ارسلان بمیره جا بچه چی میشه؟
دوماه میدونی یعنی چییی یعنی الان اهورا به دنیا اومده بوددددد
ای الهی ارسلان تو راه داروخونه تصادف کنه بره کما بعد زاییدن بچه هه به هوش بیادد
آفرین قشنگ بود سناریو رو دوس داشتم👏
من قبلا تو کانال تلگرام بنرشو خوندم فرار میکنه بچه رو به دنیا میاره بعد از بی پولی میره اعضای بدنشو بفروشه ارسلان پیداش میکنه
اهوم البته این برای بار دوم فرارشه میخواد قلبشو بفروشه ارسلان پیداش میکنه بعد دوباره فرار میکنه میره تو یه امارت خدمتکاری، رئیس امارته عاشق دلی میشه و…..
لابد با دلی ازدواج میکنه
بهش تجاوز میکنه 😂😂بعد رئیس امارته دلی رو نگه میدارع از بچش نگه داری کنه، زن خودش انگار موقع زایمان مرده و طرف بچه عه رو مقصر مرگ زنش میدونه بخاطر همی اصلا دوسش ندارع
از کجا خوندی اگه کانالشو داری بده
وی ای پی نویسنده هس میخریم تکه تکه ازش با اختلاف یه روز اینجا میزارتش
اینایی ک گفتم طبق بنر های تبلیغاتی نویسنده اصلیه
چنل اصلی نویسنده تازه اونجایی قسمت عقد دلیه ک داراب میزنتش
من ریدم تو دهنش این چرا انقدر طولانیش کرد😐💔
اینجا پارت 259 عه تو چنل این اتفاق ها پارت 900 خورده است
اوه اوه کلا قراره رمان بره د هوا
همینه ک ادم دلش میخواد بدونه اخرش چی میشه ولی خب نویسنده با این پارت گذاریش دارع بی ارزش میکنه رمانو
قبلا یه روز درمیان 2 الی 3 پارت میداد این دفعه 5 تا پارت داده چهار روزه دیگ خبری ازش نی
واقعا نیازی به حرص خوردن نیست من دومین رمان آنلاینی هست که می خونم و به جایی اینکه هر بار بیام و سر بزنم به سایت می زارم یک ماه بشه بعد اونجاست که همه رو یک جا با هم می خونم
میدونم خیلی بی ربطه ولی الان بدجور دلم پیتزا میخواد😑🤣
ارسلان تو راه برگشت متحول بشه صلوات😂😂😂 ولی طرز فکر ارسلانم برمیگرده به زندگی ای که با خانوادش داشته نمیخواد یکی هم مثل خودش بشه
آفرین دقیقا من هم به دلارای حق میدم هم ارسلان ولی نمیدونم حق بیشتر واسه کدومشونه
رمان خیلی قشنگیه فقط حیف پارت گذاریش ادمو دیونه میکنه
واقعا اموزندست .دلارای خودشو بدبخت کرد بین بد وبدتر بدترو انتخاب کرد صد رحمت به کتکای داراب برادرش اونا خانوادشن تهدیدش نمیکردن ازخونه پرتش کنن بیرون یا هی منت بزارن سرش ومثل یه هرزه رفتارکنن باهاش اگه این همه کارارو نمیکرد الان زن هومن بودکه عاشقشه وخوشبختش میکنه نه ارسلان سادیسمی که معلوم نیست تا چندوقت دیگه ازش سیرمیشه وپرتش میکنه بیرون
درسته🥺🥺🥺
ولی خیلییی دردناکه دلارای فقط عاشق شده بود یک بچه ی کم سن سال که فقط دنبال محبت بود همین 🥺🥺🥺
میشه زودترپارت بعدی رو بزارین لطفا
فقط فرار نکنه بعد چند سال پیدا شه این سناریو خیلی کلیشه ای شده
فاطمه جون
فقط اینو بگو
بچه سقط میشه یا نه
سقط نمیشه دلارای فرار میکنه اگه میخواست سقط بشه زیر کتکایی که خورده بچه میمرد
نمی دونم عزیزم،من از شما جلوتر نیستم،هر وقت میزاره منم میزارم،