رمان آتش شیطان پارت 99 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 99

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

 

زبونی به لب های خشک شدم کشیدم.

با اینکه همین چند دقیقه پیش آخرین جرعه چاییم رو خورده بودم، اما گلوم جوری خشک بود که انگار چندین روزه که آب نخورده بودم!

 

به سر پایین و نگاه تیرش که مستقیم به چشمام خیره بود، چشم دوخته بودم.

 

پوزخند گوشه لبش بیشتر از همه آزارم میداد.

زمرمه کردم:

 

– فهمیدم!

 

اینبار سرش رو با اطمینان و غرور خاصی بالا اورد.

جوری بهم نگاه می‌کرد که انگار اونی که دست و پاش بسته شده و رازش لو رفته، منم!

 

– خب؟

می‌خوای چیکار کنی خانوم وکیل؟!

 

” خانوم وکیل ” گفتنش دیگه به دلم نمی‌نشست و خوشحالم نمی‌کرد!

 

سعی کردم حفظ ظاهر کنم.

برای امشب برنامه دیگه ای داشتم!

 

دست به سینه شده و با سری کج جواب دادم:

 

– چیکار می‌خوام بکنم؟

هیچی!

هنوز نوبت توعه!

 

– چی می‌خوای بدونی؟!

 

– همه چیز رو، از اول!

 

– فکر می‌کردم قبلا گفتم بهت!

 

شونه ای بالا انداخته و جواب دادم:

 

– فکر می‌کردم می‌خوای دادهگاهت رو برنده بشی!

 

پوزخند مجددی زد و پرسید:

 

– می‌خوای از یه قاتل دفاع کنی و دادگاهش رو ببری؟!؟!

 

بی جواب گذاشتمش که دوباره گفت:

 

– شنیده بود بعضی از مدارک رو بالا پایین می‌کنی تا با به هر طریقی که شده دادگاهات رو ببری، اما اینکه بخوای یه قاتل رو تبرئه کنی؛ یکم غافلگیر کننده بود!

 

بدون اینکه متعجب بشم از اینکه میدونه خیلی از دادگاه هارو چطوری برنده میشم، اینبار منم در جوابش پوزخندی زدم.

 

کسی که ریز و درشت زندگی من رو میدونست، این اطلاعات چیز عجیبی نبود!

 

– خیلی با اطمینان از قاتل بودنت حرف میزنی!

 

– تو شک داری خانوم وکیل؟؟

 

 

– نه ندارم!

حتی اونقدر مدرک دارم که میتونم همین فردا تحویل پلیست بدم!

فقط یه چیز برام سواله!؟

 

بی حرف با همون نگاه مغرور بهم نگاه کرد که ادامه دادم:

 

 

 

 

 

 

به سمتش خم شدم:

 

– قضیه پدرزنت چیه؟!

 

پوزخندی زد و پرسید:

 

– یعنی میخوای بگی‌ نمیدونی؟!

 

– میخوام از زبون خودت بشنوم!

 

– اونم یه بیشرفیه مثل من فقط با درصد بیشتر.

من واسه کارم دلیل داشتم، اما اون‌ نداره!

 

وقتی گفت دلیل، یاد اون صداهای ضبط شده افتادم.

با حرف هایی که شنیده بود، شاید منم اگه بودم، برای انتقام دلیل کافی می‌داشتم!

 

– تو فکر میکنی پدرزنت تو‌ قتل دست داشته؟؟

برای همین راجع بهش تحقیق می‌کردی؟!

چیز مشکوکی پیدا کرده بودی؟؟

 

 

دوباره کنترل زبونم رو از دست دادم.

انگار قلبم به زور افسارش رو به دست گرفته بود!

 

داشتم تمام چیز هایی رو که کورکورانه امیدوار بودم تا حقیقت داشته باشه رو به زبون میاوردم.

 

دلم می‌خواست به گفته های آزاد، مبنی بر بی‌گناهی دایان اعتماد کنم.

 

دلم نمی‌خواست با‌ور کنم که به یک قاتل خونسرد، اینطوری اعتماد کرده و قلبم رو بهش دادم!

 

دایان چند ثانیه ای رو بی حرف، فقط بهم خیره نگاه کرد.

 

سرش رو کمی به پایین خم کرد و با همون نگاه خیره، به حرف اومد:

 

– نمیدونی چقدر دلم می‌خواست قاتلشون من باشم!

نمیدونی چقدر دلم می‌خواست انتقام اون روز هارو یجا از اون لجن ها بگیرم.

حاضر بودم براش حتی قاتل هم بشم.

حتی اگه دستگیر می‌شدم هم مشکلی نداشتم، ولی اون درد لعنتی، بالاخره تموم میشد!

 

 

قیافش جوری شده بود که واقعا ازش می‌ترسیدم.

چشمای مشکیش جوری خوفناک شده بود که می‌خواستم از تیرراس نگاهش دور بشم!

 

تا حالا اینقدر عصبی و ترسناک ندیده بودمش.

چند وجه دیگه از دایان مونده بود که بشناسمش!؟

 

با تعلل و صدای ملایمی پرسیدم:

 

– الان آروم شدی؟؟

از مرگشون… احساس راحتی می‌کنی؟!

به اونی که میخواستی… رسیدی؟!؟!؟

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق محال او pdf از شقایق دهقان پور

    خلاصه رمان :         آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی میکند و وارد یک بازی میشود که سرنوشت او را رقم میزند و او با….پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
1 سال قبل

بیچاره دایان
کاش واقعا خودش کشته بودتش عوضیا رو

علوی
علوی
1 سال قبل

نه، به آرامش نرسیده چون خودش نکشته.
این وسط پرونده دست پدرزنش هم داده.
و تازه اینکه پدرش هم تو مشهد سوخته و مرده، احتمالاً به هر سبکی که دایان از اینپرونده جون سالم به در ببره، خودش، خواهر یا برادرش به عنوان قاتل پدرشون معرفی می‌شوند. اون پرونده به این یکی بی ربط نیست

Mobina Solite
Mobina Solite
1 سال قبل

ننه ندا بازم بمونیم تو خماری🥺🥺🥺

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x