به محض تمام شدن حرفش تماس را قطع کرد.

نفسش را هم کلافه وار بیرون داد و سعی کرد خودش را آرام کند.

 

چند تا نفس عمیق دیگر کشید و سپس برگشت که مرا دید…

 

 

نگاه محبت آمیزم را بهش دوختم که اولین واکنشش شد ریختن قطره اشکی از چشمش…

 

سایه عاشق عماد شده بود…!!!

 

سمتش قدم برداشتم که او هم قدم هایش را تندتر کرد و توی آغوشم فرو رفت…

سر رپحی شانه ام گذاشت و بدون آنکه به کسی توجه کنیم زیر گریه زد…

 

حرفی نزدم و گذاشتم خودش را خوب خالی کند…

حرف برای گفتن زیاد بود و حال فقط باید آرام می شد…

 

**

 

دستش توی دستم بود.

-آروم شدی…؟!

 

سایه نفس بلندی کشید.

-آرومم… یعنی سعی می کنم باشم…!

 

 

نگاهم روی چشمان آماده باریدنش کش آمد…

-عماد خیلی دوست داره…!

 

 

باز هم قطره اشک دیگری پایین چکید.

-فکر نمی کردم منم این حس رو بهش داشته باشم ولی دارم…!!!

 

 

لبختد زدم.

-پس عاشق شدنت مبارک خاله جون…!!!

 

 

محزون خندید.

-عشقی که به سرانجام نرسه چه فایده…؟!

 

#پست۵۶۱

 

 

 

اخم کردم.

-مگه تو خدایی…؟!

 

 

سایه شانه بالا انداخت.

-کور نیستم که دارم اوضاع رو می بینم…!

 

چندبار روی دستش می زنم…

-عشق بالا و پایین زیاد داره ولی تو اگه واقعا دوسش داری باید براش بجنگی…!

 

-چه فایده وقتی مادرش مخالفه…!

 

-فایدش رو تو تعیین نمی کنی سایه… اونی که باید پا پیش بزار و مطمئن باش میزاره عماده… تو فقط کنارش باش…!

 

 

سایه چند بار پلک زد که اشک نریزد ولی موفق نبود.

-مادرش براش دختر دیده یه دختر محجبه…!!!

 

 

لبخند زدم در حالی که دلم خون بود برایش…

-مهم عماده… تا عماد نخواد هیچ خواستگاری شکل نمی گیره چه بسا تو و عماد هر دو بزرگ و بالغین خودتون می تونین برای زندگیتون تصمیم بگیرین…!

 

 

سایه خودش را جلو کشید…

-رستا خانوادش که ازش جدا نیستن…!

 

شانه بالا انداختم.

-درسته ولی توی رابطه ای که مرد مصمم باشه اون زندگی بی برو برگرد شکل می گیره…!!!

 

 

کلافه بود.

-البته اگه مامان جونش بزاره…!

 

ابرو بالا انداختم.

-تو که بیچاره رو بدجور پروندی…!

 

-تقصیر خودش بود،  زده بالا میگه بیا صیغه شیم منم شستمش و پهنش کردم…!

 

 

به صندلی مبل تکیه دادم.

-آفرین همچنان دست نیافتنی باش که عماد خودش رو برات به آب و آتیش بزنه…!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 163

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان جنگل اسرار آمیز
دانلود رمان جنگل اسرار آمیز جلد اول ( مجموعه زاده خون ) به صورت pdf کامل از محیا_م

  خلاصه رمان جنگل اسرار آمیز  : آگرین، گرگینه‌ای قوی و آلفا، سالها درانتظار جفتش زندگی کرده…. جفتی که برای حفاظت ازش مجبورشده به مدت ۲۰سال ازخودش جداش کنه و از دور شاهد رشد کردن و بزرگ شدنش باشه. امابعداز بیست سال یک اتفاق به ظاهرساده باعث رویارویی دوباره‌ی اونها میشه!!!! دیداری پر از شور عشق و خواستن…. و پر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودای یک توهم به صورت pdf کامل از بهناز مهدوی ل از

      خلاصه رمان :   هانیه به جرم همدستی با نادر توسط پلیس خشن و سختگیری به اسم هامون دستگیر میشود و ..   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جدیدترین پست های سایت
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x