استرس گرفت.

-اگه مادرش زیر بار نره چی…؟!

 

چشمکی زدم.

-حاج یوسف حلال مشکلاته… حرفش برای همه سنده…!!!

 

ناامید نگاهم کرد.

-چشمم آب نمی خوره…!

 

موذیانه ختدیدم…

-تو بسپر به من… البت تو هم جلوی عماد همچین شل و وارفته نباشیا…!!!

 

-نیستم بیچاره رو ندیدی گفتم رابطمون رو تموم شده بدون…!!!

 

-انشالله درست میشه فکر منفی نکن…!!!

 

***

 

به طرز شگفت آوری موقع رسیدن به خانه عماد را هم دیدیم که داخل حیاط بود…

 

سایه بی توجه به ان بدبخت راهش را گرفت و رفت.

 

 

بهت زده نگاه رفتن سایه کردم و بعدش عماد که کلافه دستی توی صورتش کشید…

نگاهم کرد.

-خالت پدر و پدر جدم رو درآورده…!!!

 

 

ابرو بالا انداختم.

-می دونم از منم لجباز تره…!

 

-کاش یکم آروم و مظلوم بود…!

 

نوچی کردم و دست زیر چانه گذاشتم.

-مطمئنا تو دیگه قرار نبود عاشقش بشی…! خودت هم از همین وحشی بازی هاش خوشت اومده…!

 

 

خسته خندید و سرتکان داد.

-می خوام باهاش حرف بزنم…!

 

این یعنی من سرخرم…!

 

مسیر سنگفرش خانه عمه فرشته را در پیش گرفتم…

-من میرم خونه عمم نخود سیاه بگیرم… هی ببین خالم رو اذیت نمی کنیا وگرنه با من طرفی…!

 

 

عماد پر سپاس نگاهم کرد…

-تو و خالت بدجور آتیش پاره این…! بیچار من و امیر…!!!

 

#پست۵۶۳

 

 

 

راوی

 

صدای در آمد و سایه به خیال آنکه رستاست، شال و مانتوی کوتاهش را درآورد.

-رستا تا یه شربت درست می کنم، سریع یه دوش بگیر و بیا که من می خوام بعدش برم…!

 

 

عماد حریصانه با چشمانش حرکات دلبرانه سایه را دنبال می کرد و هر لحظه قلبش بیشتر می کوبید…

 

 

سایه وارد آشپزخانه شد.

کراپ کوتاهی تنش بود که رد کمرش هم توی چشم بود….

حرص می خورد ولی نمی خواست سایه را حساس کند…

 

 

دخترک سمت یخچال رفت و شیشه آب آلبالو را درآورد و  سمت کابینت رفت…

دو لیوان برداشت و داخلش پر از محتویات مایع غلیظ  آلبالو کرد و سپس آب و یخ ها را هم داخلش قرار داد.

 

 

عقب گرد کرد و خواست صدای رستا کند که یک دفعه با دیدن عماد ماتش برد…

 

 

عماد با شیفتگی نگاهی به سرتاپای دلبرش کرد و دست به سینه لب زد.

-می دونی چقدر تو رویاهام تصورت کردم…؟!

 

 

سایه چشم در حدقه چرخاند…

-اینجا چیکار می کنی…؟!  پس رستا کو….؟!

 

 

عماد لبخند زد.

-رفت پی نخود سیاه تا من با شما یه صحبتی داشته باشم…!

 

سایه نفسش را مثلا با حرص بیرون داد و برعکس ظاهرش، درونش پر بود از شور و التهابی که از حضور عماد دریافت کرده بود.

 

-خیلی خب اگه اومدی همون حرف های تکراری رو تحویلم بدی باید بگم لطفا از همون راهی که اومدی برگرد…!!!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 160

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تابوتم را می خواهم به صورت pdf کامل از دینا خالص

      خلاصه رمان:   داستان تابوتم را می‌خواهم داستان دختری است که فروخته شده به یک مافیا و آن هم توسط کسی که بزرگش کرده … کسی که مادر صداش میکرد ” ازش متنفرم ” و ” لطفا کتکم نزن ” و ” کی تموم میشه “ و … جمله هایی است که دختر هر روز و شب

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آهار
دانلود رمان آهار به صورت pdf کامل از شیوا الماسی پور

    خلاصه رمان آهار : آهار روایت دختریست که از بخت بدش توی ۲۰ سالگی بیوه میشه…! برای نجات از ازدواج با مردی که همسن پدرش هست، به اتاق برادر شوهر سابقش، اردوان پاشا نسب پناه میبره. مردی که ریشه‌های خشک شده عشق رو دوباره توی قلبش شکوفا میکنه! اردوان… پسری که به دیوونگی و کله شقی معروفه…! بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پس من چی
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی

خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل تغییر می‌کنه. مدام آزار و اذیت می‌شه و مجبوره به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جدیدترین پست های سایت
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x