رمان تارگت پارت 194 - رمان دونی

 

عجیب بود که اونم خیلی خونسرد و معمولی درست مثل خودم جواب داد:
– از نظر قانونی منظورته؟
– آره!
یه کام دیگه از سیگارش گرفت و چشماش و در اثر دود غلیظش جمع کرد..
– به چه جرمی؟
– اغفال.. فریب.. سوء استفاده.. اخاذی.. زورگویی.. تجاوز..
– خب همه اینا رو اول باید اثبات کنی.. مدرکی داری؟
– نه!
با انگشت شست همون دستی که باهاش سیگار و نگه داشته بود گوشه ابروش و خاروند و گفت:
– اینجوری یه کم کارت سخت می شه.. ولی خب می شه یه حرکت هایی هم زد. روند کلیش اینه که تو می ری شکایتت و مطرح می کنی.. یه گزارش کامل از کارایی که باهات کردم می نویسی.. بعدش یه مامور می فرستن سراغ من.. تو هم می برن پزشک قانونی تا ادعات ثابت بشه. از اونجایی که هیچ آثاری از ضرب و جرح و تجاوز تو بدنت نیست و از همه مهم تر.. منم یه مدرک درست حسابی دارم که نشون می ده تو هرکاری کردی با میل خودت بوده و اغفال و سوءاستفاده ای در کار نبود.. بعدش دو تا اتفاق مهم می افته.. اول اینکه خانواده داییت در جریان همه چیز قرار می گیرن و حیثیتت به باد می ره اونم بدون اینکه چیزی دستت و بگیره.. دوم اینکه خودشون لطف می کنن و همونجا بدون امکانات و تشریفات عقدمون می کنن..
سیگار به ته رسیده اش و بعد از له کردن سرش از پنجره بیرون انداخت و ادامه داد:
– البته قبلشم یه هفتاد هشتاد ضربه شلاق باید نوش جان کنیم.. که اگه انقدر تمایل داری به اون عقد اجباری ولی بدون دردسر.. منم حرفی ندارم.
پوزخندی زد و به تخت نزدیک شد:
– سگ خور.. یه دونه ریتا کوچولو که بیشتر نداریم!
بالاخره تونست با حرفاش این آرامش کاذب و از من بگیره و یادم بیاره که چقدر پست و کثیفه! یادم بیاره که تو چه منجلابی گیر افتادم و چقدر خلاص شدن از دستش سخت و غیر ممکنه.. یادم بیاره که با پای خودم توی باتلاقی فرو رفتم که دست و پا زدنم فقط بیشتر اسیرم می کنه و هیچ راهی جز غرق شدن برام نمونده.. وگرنه امیدی به نجات و بیرون کشیده شدنم توسط کسی نیست.

همه این حس های مزخرف تو یه لحظه انقدر اوج گرفت که خودم و رو تخت کشیدم بالا و تمام فشارهای عصبی این چند روز و با حرفام سرش خالی کردم:
– سگ تویی و جد و آبادت.. دیگه حق نداری به من بگی سگ.. حرومزاده عوضی.. سگ تویی و اون ننه بابای فاسدت که گذاشتنت پرورشگاه.. چون اونا هم ذات آشغالت و شناختن که حتی نخواستن بزرگت کنن.. مطمئنم که یه لکه ننگ بودی براشون که اینجوری از شرت خلاص شدن.. حتی آدمایی که تو رو از پرورشگاه آوردن هم نخواستنت که همه اشون تنهات گذاشتن.. چون فقط کافیه چند روز وقت بگذرونن باهات تا بفهمن چه حیوونی هستی.. حیف حیوون اصلاً تو روی همه حیوونا هم سفید کردی بی شرف لجن.. کاش بمیری.. کاش خودم تیکه تیکه شدنت و ببینم تا شاید یه کم دلم آروم بگیره.. حتی مرگم واسه تو زیاده.. تو باید زجرکش بشی کثافت..
همه حرفام و با صدای لرزون خیره تو صورت بی تفاوتش به زبون آوردم و زدم زیر گریه.. از شدت درموندگی و ضعفی که توی جونم بود و نمی ذاشت بیشتر از این خودم و خالی کنم.
پیشونیم و چسبوندم به زانوهای خم شده ام و صدای گریه پر از دردم بلندتر شد.. چرا هیچی نمی گفت.. چرا بهش برنمی خورد.. چرا عصبانی نمی شد از حرفام.. چرا یه بلایی سرم نمی آورد تا شاید اونجوری یه کم دلم آروم بگیره و حس کنم بیشتر و بهتر دارم مجازات می شم بابت این اعتماد بی جا و مزخرف. شاید اونجوری کمتر حالم از خودم بهم می خورد.
ولی یه کم بعد.. حس کردم که رو تخت کنارم نشست و تا بیام به خودم بجنبم و فاصله بگیرم سرم و تو بغلش گرفت و چسبوند به سینه اش..
اینبار دیگه علناً داشتم زار می زدم ولی اون با آرامش صورتش و تو موهام فرو کرد و بو کشید و گفت:
– بهت گفته بودم عاشق بوی موهاتم؟!
با هق هق و ضجه شروع کردم به مشت زدن به بدن و سر و صورتش و جیغ کشیدم:
– روانی.. روانـــــی.. روانـــــــــــــی! ولم کــــــــــــن!
خودم و تا جایی که ضعف و قدرت ناچیزم اجازی می داد بین بدنش پیچ و تاب می دادم ولی حصار دستاش انقدر محکم بود که تقلا کردنام هیچ فایده ای جز خسته تر کردن خودم نداشته باشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی

  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر میرسه، ذهنم مملو از دونه های بالتکلیفی، انتخاب های انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
maYsm
maYsm
2 سال قبل

خیلی کوتاه بود

mehr58
mehr58
2 سال قبل

میران احمق گولاخ عاشقشی اعتراف کن

Raz
Raz
2 سال قبل

میدونید
وسط دعوا خیلی حال میده که طرفت بر میگرده میگه میدونی چقدر دوست دارم☺️
من تجربه داشتم .
هر چقدر که الان بسوزونه درین رو با خونسردیش ولی همین حرف میران به نظرم آب روی آتیش میشه.
ممنون از نویسنده
موفق و پایدار باشید 🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹

ayliiinn
پاسخ به  Raz
2 سال قبل

موافقم👌

Maman arya
Maman arya
2 سال قبل

فاطمه جون میگم پارت جدید دانشجوی شیطون بلا رو نمیزاری؟ بهار چی؟

ayliiinn
پاسخ به  Maman arya
2 سال قبل

واییی زهرااااا !!!!!

خودتیییی😍

آریا کوچولو خوبه؟🥲🥲🥲🥲❤

چقدررر دلم واست تنگ شده بودد💔

ayliiinn
2 سال قبل

بچه ها این رمان خوبه شروع کنم بخونم؟

علوی
علوی
پاسخ به  ayliiinn
2 سال قبل

آره باحاله

ayliiinn
پاسخ به  علوی
2 سال قبل

مرسی❤

ayliiinn
پاسخ به  علوی
2 سال قبل

😂😂😂

Ella
Ella
پاسخ به  ayliiinn
2 سال قبل

آره معرکه اس 🥲

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Ella
ayliiinn
پاسخ به  Ella
2 سال قبل

ممنون❤

یلدا
یلدا
2 سال قبل

اوقی
الان من از کدوم باید بدم بیاد
جفتشون دارن عذاب میکشن😐😂

........
........
2 سال قبل

خلی قشنگه زیاد پارت بذار

Sevili
Sevili
2 سال قبل

قبلا پارت زیاد بود ولی رفته رفته کوتاه میشه چرا  😯

حدیثه
حدیثه
2 سال قبل

این جوری که داره پیش میره احتمالا درین دیوانه شه بره آسایشگاه روانی یا خودسوزی کنه.

میران بهش بر نمی خوره چون پوست اش کلفت شده

علوی
علوی
پاسخ به  حدیثه
2 سال قبل

این بار از لج میران موهاش رو از کوتاه کوتاه کوتاه می‌کنه

asrin
asrin
2 سال قبل

فاطمه جووون میگمم میشه بگی چطوری ادمین شم😁😐

asrin
asrin
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

😂 😂 😂 🙄 🙄 😂 ینی نمیشه منم بتونم رمان بزارم

asrin
asrin
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

اره منو دوستام رمانای زیادی مینویسم ولی تو دفترو اینا فقط دست به دست بین بچه ها میچرخه

Maedeh
2 سال قبل

می‌دونی منم عاشق اینم بکشمت؟😑🤣

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

اگ دونفر رو با این شرایط ببینم دلم برای هردوشون میسوزه
میرانم پر از عقده س ولی ادمشو ….

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل

داره دختره رو زجر کش میکنه بعد میگه میدونی چقد عاشق موهاتم.. 😂😂

*_*
*_*
2 سال قبل

خیلیییییی کوتاه بود خیلی 😑 

*_*
*_*
2 سال قبل

کاااااااااش پارتا انقد کوتاههههههه نباشههههههههههههههههههههههههههههههههههه 😐 

دسته‌ها
29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x