رمان تارگت پارت 205 - رمان دونی

 

– دیوونه ای؟ چرا باید ازت دست بکشه؟ اتفاقاً به نظرم هنوز یه رگ خرکی غیرت روت داره. وگرنه چه لزومی داشت امشب اون نمایش و راه بندازه و ماشینش و به فاک بده که فقط تو توی ماشین اون پسره نباشی؟ دیدی که اصلاً تلاشی هم نکرد تو رو امشب بکشونه خونه خودش.. پس دردش فقط این بود که رفتی تو ماشین اون یارو. اینجور آدما.. نسبت به کسایی که آزارشون می دن.. یه جور وسواس شدید پیدا می کنن. به نظرم زودتر جلوش و نگیری و این مسئله رو یه جا تمومش نکنی.. کارت با این آدم به جاهای باریک کشیده می شه.
– دیگه از این باریک تر؟
– تو فکر می کنی الآن بدبخت ترین آدم روی زمینی و همه دردت شده اینکه خانواده داییت بویی از این قضایا نبرن. ولی من دارم به بعدش فکر می کنم. به روزی که حالا یا.. خدای نکرده داییت اینا فهمیدن و بالاخره قضیه یه جوری حل و فصل شد.. یا اینکه کلاً میران بیخیال این انتقام کوفتیش شد و دست از تهدید برداشت. بعدش فکر کردی چیکار باید بکنی با یه آدمی که تو چشم دیدنش و نداری.. ولی اون دیوانه وار می خوادت؟
– آدم کسی که دیوانه وار می خوادش و شکنجه می ده؟
– بیشتر از کلمه «خواستن» به «دیوانه وار» بودنش توجه کن.. می بینی همچین هم عجیب نیست. به هر حال.. همه اینا یه جور مشکلات روحی روانیه. قصه تو با این آدم سر دراز داره. نمی خوام انرژی منفی بدم.. فقط دارم بهت می گم اگه تحت هیچ شرایطی نمی خوای سمت شکایت کردن بری.. تحملت و ببر بالا و زود وا نده. چون.. با چیزایی که تعریف کردی.. فکر نمی کنم به همین راحتی همه چیز تموم بشه.
چند ثانیه وا رفته و مبهوت به صورتش زل زدم.. تا اینکه گوشیش زنگ خورد و بلند شد رفت بیرون تا جواب بده و من نفس حبس مونده توی سینه ام و با درموندگی بیرون فرستادم.
همه حرفای آفرین.. در عین تلخ بودن حقیقت داشت. من انگار زیادی داشتم سطحی به این قضیه نگاه می کردم. بالاخره یه روزی این ماجراهای تهدید و انتقام تموم می شد ولی.. من بعدش باید با میران چیکار می کردم؟ یعنی جدی جدی.. قرار نبود تا آخر عمر از دستش خلاص بشم؟

غرق فکر بودم که با صدای ویبره پیام گوشیم تو جام پریدم و از روی میز برش داشتم.. حدس می زدم میران باشه که بالاخره کارش با آرمین تموم شده بود و حالا نوبت چزوندن من با حرفاش بود.
آب دهنم و قورت دادم و کاملاً از سر اکراه پیامش و باز کردم:
«چطوری خانومم؟ راحت رسیدی خونه؟ اذیت که نشدی؟»
چشمام و محکم بستم و سرم و به تاج تخت تکیه دادم که پیام بعدیش رسید:
«کار ما هم همین الآن تموم شد و رسیدم خونه.. راستی کی بود اون که سوار ماشینش شدی؟ می شناختیش؟ بنده خدا به خاطر تو یه خسارت گنده رفت تو پاچه اش!»
با بغض و ناراحتی مشغول تایپ کردن شدم:
«چرا انقدر نامرد و بی رحمی؟ واسه چی مردم و اینجوری تو دردسر میندازی؟ فکر کن راننده اسنپ بود.. یا راننده همون تاکسی که من و تا خونه آورد. واسه تو چه فرقی می کرد؟ چرا این بلا رو سرش آوردی؟»
«اولاً که نمی تونم همچین فکری کنم چون.. راننده اسنپ و تاکسی هم اگه اونجوری تو خیابون زل بزنن بهت که باید با چشماشون خدافظی کنن.. منم زیادی بهش آسون گرفتم وگرنه الآن به جای اینکه ماشینش تو تعمیرگاه باشه.. خودش تو بیمارستان بود. دوماً بد کردم اون لحظه هم به فکر تو بودم؟ می تونستم از عقب بزنم در نتیجه من مقصر می شدم و چون تو باعثش بودی.. خسارت ماشین من و اون یارو رو به پول تلویزیون اضافه می کردم. ولی دلم برات سوخت.. گذاشتم هزینه ها بیفته گردن اون الدنگ.. واسه تو همین عذاب وجدان کفایت می کنه که دیگه این کار و نکنی دختر خوب.. باشه؟»
سریع از صفحه چت اومدم بیرون و گوشیم و گذاشتم کنار.. هرچی بیشتر باهاش حرف می زدم عصبی تر می شدم چون انگار برای هر حرف من یه حرف توی آستینش داشت که بدون مکث به زبون بیاره.
آفرین راست می گفت.. تو این چند ماه وقت کافی داشت تا درین واقعی رو بشناسه و همه حرکات و رفتار و عکس العملاش و پیش بینی کنه..
در صورتی که من داشتم یه میران خیالی رو می شناختم و الآن تازه تازه می فهمیدم که هیچ کدوم از خصوصیاتی که من شناختمش.. تو وجود این آدم جدید نیست.
کاش منم می تونستم نقش بازی کنم.. کاش منم می تونستم خود واقعیم و مخفی کنم و با همین روشی که آفرین گفت پیش برم.. ولی اگه همچین کاری بلد بودم.. کارم الآن به اینجا کشیده نمی شد!
انگار فعلاً.. دیگه هیچ چاره ای نداشتم جز اینکه با برنامه های مزخرف میران پیش برم.. تا زمانی که یه چیزی تغییر کنه و منم بتونم خودم و.. توی دل اون تغییر جا بدم.. بلکه بتونم نجات پیدا کنم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
2 سال قبل

الان دو سه روزه پارت نداریم اصلا معلوم نیست چه خبره ؟

mehr58
mehr58
2 سال قبل

به نظر من درین باید سیاستمدارانه میران رو تو مشتش بگیره.زنها قدرت اینو دارن تا مردی رو رام کنن.ایول داری قلم طلا

ساناز
ساناز
2 سال قبل

من نمیتونم منتظر بمونم

ساناز
ساناز
2 سال قبل

چطوری میتونم کل رمان رو بخرم ؟

Fat
Fat
2 سال قبل

حرف های آفرین درسته
ولی درین چرا ایقد بدبخت و سادست؟؟؟!
از همین الان داره میگه جامو تو دل میران تغیر بدم🤦
بابا ب چیه این روانی دل خوش کردی من خیلی رو این رمانا حرص میخورم
چرا آخرش دختره باید ببخشه🙂🙁💔

علوی
علوی
2 سال قبل

آفرین به آفرین!!!
چقدر خوب تحلیل کرد این دیوانه روانی رو. دقیقاً از همین چت در اومد میزان خرکی بودن غیرت این پسره.
حالا رو اون جمله‌ای که بهش گفت که به یه هر.زه بدلت می‌کنم و اون غیرتش باید بازی کنه.

Tamana
Tamana
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

ممنون🌺

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

ممنون عزیزم. عالیه که برنامه دادی برای پارت‌ها.
فقط یه مورد، این دو سه تا رمان جدید که تازه شروع شده تو برنامه نیست، متوقف می‌شن یا نویسنده برنامه نداده برای قرارگیری پارت

lnxii88
lnxii88
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

ای دمت جیز😂😘

Sevili
Sevili
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

کو زمان بندی من نتونسم پیداش کنم

ترانه
ترانه
پاسخ به  Sevili
2 سال قبل

برو قسمت خانه

ترانه
ترانه
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

فاطمه جان میشه تمامی رمان هایی که پارت گذاریش باتو هست رو بگی؟؟

ترانه
ترانه
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

ممنون♥️♥️

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x