رمان تارگت پارت 346 - رمان دونی

 

 

 

 

 

وسط بغض و ناراحتی از حال بد دوستم بی اختیار خندیدم و گفتم:

– شدی از اون آدمای سمجا! بابا شاید پسره نمی خوادت.. تو چه گیری دادی که حتماً باهات ازدواج کنه؟

اونم خندید و با پررویی گفت:

– غلط کرده مگه دست اونه!

– خب حالا تو هم.. نشنوه صدات و؟

– نه نیستن! الآن تایم کلاسشه!

– چه کلاسی؟

– یه سری آدم تو شرایط آراد دور هم می شینن.. یکی براشون حرف می زنه.. اونا هم دونه دونه تجربه هاشون از زندگی با همین بیماری و می گن.. تا بقیه امید به زندگی پیدا کنن!

– تاثیری هم داشته؟

– خودش که چیزی نمی گه.. کلاً خیلی کم حرف شده.. ولی خاله اش می گه بیشتر از قبل داره فکر می کنه به این که دنیا براش به آخر نرسیده.. باورت نمی شه درین.. منم یکی دو بار باهاش رفتم.. بعضیا با بچه هاشون میان.. وقتی آراد فهمید قبل از ازدواج درگیر این ویروس شدن داشت شاخ درمی آورد.. بچه هاشونم سالمن.. نه این که اونا هم ایدز داشته باشنا.. خیلی راحت دارن زندگیشون و می کنن.. منتها با یه سری مراقبت ها!

حالا دیگه منم با ناباوری داشتم نگاهش می کردم و حرف هاش در عین جالب بودن برام عجیب بود که پرسیدم:

– آخه.. مگه یکی از راه های انتقال.. همین نیست؟ پس چه جوری زن و بچه اش سالمن؟

– می گم که.. با یه سری دارو و مراقبت هایی که باید انجام بشه.. با اون داروها احتمال آلوده شدن بچه به صفر می رسه.. وگرنه آدما روانی نیستن که بخوان بچه های بیمار و یکی یکی وارد جامعه کنن و همین جوری تعدادشونم هی زیادتر بشه! یا اصلاً خود جامعه یه کاری می کرد که هرکی ایدز گرفت بره تو یه غار و با هیچ کس تماسی نداشته باشه.. که همین جوری این ویروس به بقیه آدما منتقل نشه. بدبختی ما هم همینه.. هرکی که می فهمه درگیر این ویروس شده.. به جای درمان و مشورت با دکتر.. می ره خودش و قایم می کنه.. یا حتی از حرصش می ره چند نفر دیگه رو هم آلوده می کنه.. در صورتی که همه چیز یه راه حلی داره.. کاش بفهمیم.. این جا خیلی بیشتر و بهتر از ایران می فهمن و با این مسئله کنار میان.. نمی گم همه اشون.. ولی حداقل کسی بعد از این که فهمید ایدز داره.. مثل دوست پسر ابله من خودش و نمی کشه!

 

 

 

 

 

نفس عمیقی کشیدم و بازدمم و با کلافگی بیرون فرستادم:

– تقصیری هم نداره.. به خاطر راه های انتقالش.. انقدر قضاوت های بدی راجع به این آدما می شه.. که همه ترجیح می دن خودشون و قایم کنن. آرادم یه آدمیه که تو همین جامعه و با همین فرهنگ بزرگ شده.. نمی شه ازش توقع واکنش بهتری رو داشت.

– نمی دونم.. امیدوارم زودتر از این کلاس ها و مشاوره ها نتیجه بگیره و دست از نگرانی بابت من و زندگیم برداره و.. از خر شیطون بیاد پایین.

مکثی کرد و برای این که حرف و عوض کنه پرسید:

– حالا ول کن این حرف ها رو.. میای ببینمت یا نه؟ دلم تنگ شده برات بی انصاف!

لبخندی به مهربونی رفیقی که حتی از راه دور داشت محبتش و خرجم می کرد زدم و گفتم:

– نه عزیزم.. اولاً شرایطش و ندارم.. دوماً ترجیح می دم به قول خودت وقتی همه چیز اوکی شدی و اومدی ایران ببینمت تا بتونم با خیال راحت باهات حرف بزنم.. سوماً.. پول ندارم!

انقدری من و می شناخت که بدونه اگه بگه پول سفرت با من چه واکنشی نشون می دم.. پس حرفی نزد و با ناراحتی پرسید:

– هنوز کار پیدا نکردی؟

– نه.. دیگه خیلی وقتم هست دنبالش نمی گردم. چیزی نمونده این ترم تموم بشه و خلاص شم از دانشگاه. بعدش سر فرصت دنبال یه کار تمام وقت درست حسابی می گردم!

– بمیرم برات.. با این شرایط چه جوری می خوای امتحان بدی؟ اصلاً چیزی از درسا می فهمی؟

با سوالش ذهنم کشیده شد سمت دیروز.. امتحانی که استاد علی عسگری ازمون گرفت و چندین و چند بار تاکید کرد که نمره اش توی نمره پایان ترم تاثیر داره..

منی که شب قبلش با یه کابوس وحشتناک بی خواب شده بودم و تو این یکی دو ماهم توجه زیادی به درسا نداشتم.. بدون شک یکی دو نمره بیشتر از اون امتحان نمی گرفتم و این یعنی.. پاس کردن درس های این ترم.. اون قدری هم که فکر می کردم راحت نبود.

– حالا یه کاریش می کنم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شیطانی که دوستم داشت به صورت pdf کامل از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان:   درمورد دختریه که پیش مادر و خواهر زندگی میکنه خواهر دختره با یه پسر فرار میکنه و برادر این پسره که خیلی پولدارهه دنبال برادرش میگرده و میاد دختره و مادره رو تهدید میکنه مادره که مهم نیست اصلا براش دختره ولی ناراحته اما هیچ خبری از خواهرش نداره پسره هم میاد دختره رو گروگان میگیره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

amirali
amirali
1 سال قبل

لطفا رمان کوئوکا از رویا قاسمی رو قرار بدید.واقعا قلمش مثل گیسو خزان نویسنده این رمان قشنگه.تازه با گیسو خزان رمان های مشترک هم دارند.تو تلگرام پارت گذاریش می کرد.

علوی
علوی
1 سال قبل

اخ از خودتحقیری!! وای از خود تحقیری!
لعنت به خود کم بینی! یه کمی، فقط یه کمی سرچ کنید و بعد بنویسید. ایران یکی از 5 کشور موفق در زمینه مشاوره‌های بعد از اطلاع از ابتلای شخص به ویروس HIV هست. هر فرآورده خونی در ایران بعد از اهدا یا وارد شدن به ایران و همین‌طور قبل از استفاده برای بیمار (یعنی 2 بار برای هر فرآورده خونی) تست می‌شه. اون بار نوشتم ابتلای عجیب و غریب چون ابتلای از طریق مراکز پزشکی در ایران نزدیک به صفره.
هر کسی مبتلا تشخیص داده شد سریع سیستم بدون اینکه ازش بخواد اجازه بگیره به نزدیک‌ترین گروه مشاوره ارجاعش می‌ده و گروه‌های حمایتی تا در خونه‌اش هم می‌رن و برای مشاوره و حمایت راضیش می‌کنن. تقریباً تنها داروی پیشگیری و عدم انتقال با 97% پاسخکویی تولید ایرانه و تمام کشورهای اروپایی و افریقایی وارد کننده این دارو از ایران هستند. تنها چین و امریکا داروی مشابه دارند که عملکردش 80% به پایینه.
از این خودتحقیرِ خودبدبخت پندار که گذشت، شما ولی اگه خواستید داستان بنویسید یه کم سرچ کنید. هیچ ضرری نداره.
منم نه مبتلا به ایدز هستم نه تو دور و بریام کسی بوده، برای کمک به نوشتن یه فیلم‌نامه، کمک نویسنده سرچ و تحقیق کردم و به اینا رسیدم. 3 روز وقت بیشتر نگرفت. اگه دارید داستانی می‌نویسید مطمئناً بیش از 3 ماه وقت می‌ذارید برای نگارش درستش، فرض کنید شد 3 ماه و 3 روز. هیچ لطمه و صدمه‌ای نمی‌بینید

*****
*****
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

چیزی که نویسنده میگه در مورد سیستم بهداشتی نیست ، درمورد فرهنگ و فقر ذهنی و فکری مردم جامعممون رو میگه که من واقعا با این موفقم ، مثل همین ایدز ، راه های وارد شدنش به بدن خیلی زیاد هست ولی مردم فقط و فقط به یه راه نگاه میکنن و اونم رابطه جنسی، هست ، خیلی از افرادی که ایدز میگیرن به خاطر ترس ابرو نمیرن کادر درمان یا حتی به خاطر عدم آگاهی(که این بیشتر رواج داره)البته نه همه قصد توهین نداشتم

علوی
علوی
پاسخ به  *****
1 سال قبل

فرهنگ مردم یه حرفه، زیر سوال بردن کل کشور یه حرف دیگه. من برای اون تحقیق به یه مرکز مشاوره در مورد HIV مراجعه کردم. یه انجمن مردمی کاملاً غیر وابسطه به دولت. تنها کمک حکومتی بهش اتصال سیستم آزمایشگاه‌ها و مراکز انتقال خون به این مراکزه که هر مورد شناسایی HIV بهشون اطلاع داده می‌شه. دیگه این مراکز مشاوره پیگیر می‌شن، مددکار تا در خونه مورد می‌ره، رهاش نمی‌کنه، با خانواده‌اش همفکری می‌کنه، تقریباً همه افراد شناسایی شده رو راضی می‌کنن برای دریافت دارو، مشاوره صحیح، شرکت تو همین جلسات شرح داده شده در بالا، که اتفاقاً مبدء بعضی از روش‌هاش خود ایران بوده. بعد نویسنده محترم خود تحقیر همه زحمات NGOها و مراکز مشاوره تو ایران رو شسته گذاشته کنار، آخ چقدر خارج خوبه!

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط علوی
ریحان
ریحان
1 سال قبل

دو روزه فقط داره با آفرین صحبت میکنه
اههههه بسته بابا یخرده پیش ببر

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
پاسخ به  🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت حمایت

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x