رمان تارگت پارت 356 - رمان دونی

 

 

 

 

 

خیره به زمین لب زد:

– قصد ناراحت کردنت و ندارم.. ولی حالا تا این جاش و گفتم و قراره علت این دشمنی رو برات بشکافم.. اینم باید بگم که شیش ماه توی کما بودم و یک سال بعدشم درگیر عوارض این بیهوشی طولانی مدت..

ضربه هایی که یکی پس از دیگری بهم وارد می کرد.. هی داشت من و بیشتر ناکار می کرد.. یعنی.. ترس شدید و فرار کردن من.. این که حتی نخواستم ببینم کی من و نجات داده و این که به کسی نگفتم تا بره کمکش کنه.. همچین تبعات وحشتناکی داشت و من روحمم ازش خبردار نشد؟

یه صدایی تو گوشم می گفت:

«چرا تعجب کردی؟ تو عادت داری به این کار.. یه بارم همین بلا رو سر میران آوردی و وسط اون سه نفری که ریخته بودن سرش ولش کردی و رفتی.. اون کار و که دیگه آگاهانه انجام دادی.. پس چرا انقدر متعجبی از فرار کردن توی موقعیت های این شکلی؟»

ولی.. ولی من اون شب.. به میران کمک کردم.. با وجود کینه ای که ازش تو دلم داشتم.. به چند نفر گفتم اون جا دعوا شده که برن و به دادش برسن.. من اونقدر آدم سنگ دلی نیستم که راضی باشم حتی دشمنم آسیب ببینه و حالا این آدم.. بابت ضربه ای که به سرش خورد و فرار من.. اونم وقتی تو بدترین موقعیت ممکن بودم.. من و مقصر می دونست؟

– خوبی؟

با صدا و لحن نگرانش حواسم جمع شد و بعد از کنار زدن اشکام از روی صورتم نالیدم:

– به خدا.. به قرآن.. به هرچی که می پرستید.. من اون روز اصلاً شما رو ندیدم.. من اصلاً متوجه این قضیه که یه نفر من و نجات داده نشدم.. شاید فکر کنید الآن دارم بیخودی خودم و بی گناه نشون می دم و دروغ به هم می بافم.. ولی به روح بابام قسم می خورم که هرچی می گم راسته.. من حالم خیلی بد بود.. قبلاً.. قبلاً هم یه تجربه مشابه داشتم که وقتی اون عوضی.. نزدیکم شد.. فقط داشتم به اون تجربه مزخرف فکر می کردم و دوست نداشتم تکرار بشه.. واسه همین وقتی دستاش از دورم باز شد.. فقط دوییدم.. اصلاً.. برام مهم نبود چه جوری این اتفاق افتاد.. چه جوری خلاص شدم.. همین که دیگه وجود نحسش و حس نمی کردم کافی بود که با همه توانم فرار کنم و دور شم از اون جا..

 

 

 

 

 

 

خودمم نمی دونستم چرا دارم انقدر عاجزانه توضیح می دم و یه جورایی متهم بودنم و قبول کردم.. ولی دست خودم نبود و دلم می خواد هرجور شده توجیهش کنم:

– شما.. هیچ وقت تو همچین موقعیتی نبودید.. هیچ وقت نمی تونید درک کنید که برای یه دختر چه حس وحشتناکیه اون لحظه که می بینه هیچ قدرتی نداره و هر لحظه ممکنه همه چیزش توسط یه حیوون به باد بره.. اگه.. اگه قضیه چیز دیگه ای بود.. چه می دونم.. مثلاً می خواست کیفم و بدزده و شما سر می رسیدی حق داشتی.. اون موقع من باید می موندم و از کسی که این لطف و در حقم کرده تشکر می کردم.. یا خودمم کمکش می کردم.. ولی.. ولی نمی تونید از منی که در عرض چند ثانیه روح و روانم به قهقرا رفته بود.. از منی که تا یه هفته بعد حتی جرات نداشتم تا دم در خونه امون برم.. توقع کار دیگه ای به جز فرار ازم داشته باشید.

همه این حرف ها رو با اشک و گریه به زبون آوردم و دیدم که اونم مثل من همه حواسش به نگاه خیره آدم هاییه که از کنارمون رد می شدن.. واسه همین بلند شد و گفت:

– خیله خب.. پاشو بریم تو ماشین حرف بزنیم.. تا یه بارم این جا به خیال مزاحمت واسه تو نریختن سرم و شیش ماه بعدی عمرمم به فنا نرفت.

مات و مبهوت بهش خیره شدم و داشتم فکر می کردم که این همه حرف و عز و جز زدن و اشکایی که ریختم.. یعنی ذره ای براش اهمیت نداشت که لبخند عمیقی به روم زد و گفت:

– شوخی کردم این اشکات بند بیاد.. پاشو بریم!

بلند شدم و همراهش رفتم.. سوییچش که هنوز تو دست من بود و بهش دادم و همزمان با هم سوار شدیم که ماشین و از پارک درآورد و راه افتاد..

یه کم که گذشت و منم آروم تر شدم.. با لحنی که کاملاً محتاطانه بود گفت:

– اگه اشکال نداره و فکر نمی کنی قصد مزاحمت دارم.. می شه آدرس خونه ات و بدی که برسونمت؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تب pdf از پگاه

  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود . زندگی ای پر از فراز و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

درین فقط قتل نکرده اونم به زودی اتفاق میفته 😂😂

Goli
Goli
1 سال قبل

چقد مسخره

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x