رمان تاوان پارت 42 - رمان دونی

 

 

 

هر کدوم از عکسا صداشو تو گوشم می آورد

 

“مهسا…..تودوست داشتنی ترین دختر دنیایی برام”

 

“بدون تو نفسم میگیره خانومم”

 

“اون پسره دوست فربد چی میگفت بهت از نگاهش خوشم نیومد”

 

رو سیاوش حساس بود حالا بهش نگفته بودم قبلا ازم خواستگاری کرده وگرنه که خون……

 

خنده رو لبم خشک شد

 

چی دارم میگم؟

 

خون به پا میکرد؟مهسای احمق همش نمایش بود

همش انتقام….کینه…..نفرت….

 

قطره ی اشکی که رو صورتم تو صفحه ی گوشی افتاد داغ دلمو تازه کرد

 

خدایا چرا خامش شدم

مگه چیکار میکرد؟؟

 

جواب حرفام یه کلمه بود

محبت……یه جوری واقعی که بعضی وقتا باورم نمیشه همش تظاهر بود

 

همه ی عکسا رو پاک کردم و گوشی رو انداختم اونور

اگه راه داشت اینم مینداختم آشغالی ولی فعلا لازمش دارم

 

دراز کشیدم و جوجه رو گرفتم بغلم و با یه نفس عمیق بوشو کشیدم تو ریه هام

 

_خوب بخوابی امیرِ مامان…..

 

#تاوان

#پارت۱۹۲

 

 

الان ده روزه هیچ خبری ازش نشده

زیبا گفته پسر دوست بابامه که وصیت کرده پیداش کنیم

و پیگیر شدن

مشخصاتش میگه مقیم ایتالیاس ولی نه جواب تماسا رو میده نه ایمیلا رو…..

 

امروز دیگه مشاوری که کارامو پیگیری میکنه گفت چون ده روز شده و خبری از اون آدم نیست اگه از پس هزینه هاش بربیام شخصا برم دنبالش یه نامه هم بهم میدن تا بتونم با کمک سفارت راحتتر پیداش کنم

گم نشده فقط بهش دسترسی ندارن

 

دلمم یه ذره شور افتاد نکنه بلایی سرش اومده باشه….هاان؟

 

نه….خدایا خودت پسرمو بهم بده

 

هنوزم فکر میکنم دروغ میگه تا عذابم بده وگرنه چرا نباید بدونه به کی سپرده بچشو؟؟

 

شیرموز و گرفت جلوم

 

_بیا بخور از صبح هلاک شدیم

 

_چرا ول خرجی میکنی؟

 

_نترس اندازه دوتا شیر موز پول داریم…..بخور ببینم رنگ نداری تو صورتت……هی میگم صبحونه بخور غش و ضعف نکنی گوش نمیدی که…..

 

_میدونم داری ولی منم نذاشتم کار کنی این چند روز یه وقت کم نیاریم برای سر ماه و کرایه…..

 

یه دستشو گذاشت رو فرمون و برگشت سمتم

 

_تو صبحا کار داری من تا شب مسافر سوار میکنم……چه ربطی داره دقیقا؟؟

 

لیوان خالی رو ازش گرفتم و تا ماشین و روشن کرد یاد چیزی افتادم

 

اینکه چند روز بود میخواستم حلقه و زنجیر و پلاکم و بیارم تا بالاخره امروز یادم افتاد و آوردمشون

 

_میشه جلوی یه طلا فروشی نگه داری؟

 

با اخم برگشت سمتم و با لحن تند پرسید

 

_میخوای چیکار؟؟

 

#تاوان

#پارت۱۹۳

 

 

اگه میگفتم زنجیر یادگاری مامانمو میخوام بفروشم نمیذاشت دست گذاشتم رو نقطه ضعفش

 

_میخوام حلقه ی اون پسرو رو بفروشم

نمیخوام هیچی ازش پیشم باشه زیبا

 

چند ثانیه بهم خیره شد و روشو برگردوند یه نفس عمیق کشید

خیال منم راحت شد که باور کرده دروغم نگفتم ولی راستشم نگفتم

 

واقعا انگار زن و شوهر شدیم چون باید هر کاری میکنم بهش توضیح بدم

 

_بدون کاغذ خرید شاید نخرن……

 

وا رفتم……من کی رفته بودم طلا فروشی که این بار دومم باشه؟

 

_اگه…..بگم طلاق گرفتم و دست اون مونده یا گم شده چی؟

 

نچ نچ کرد

 

_لازم نکرده زندگیتو برای همه بریزی وسط

 

راست میگه…..چه معنی داره

ولی برعکس سادگی من زیبا خیلی باهوشه

 

_خب چی بگم بهشون؟

 

_چه میدونم…..حالا میریم صبت میکنیم دیگه اگه  یه ذره معرفت داشته باشه قبول میکنه در ضمن خر اگه به تو با این قیافه شک کنه؟

 

بالاخره نگه داشت و من قبل از اینکه پیاده بشه دستشو گرفتم و سمتم چرخید

 

_تو نیا…….خودم میرم

 

پوزخند زد

 

_چرا؟؟بیام نمیذارم زنجیرتو بفروشی؟

 

شرمنده شدم که میخواستم بهش کلک بزنم ولی به خاطره خرج و مخارج بود

 

کامل طرفش برگشتم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 135

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشک از الهام فتحی

    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x