رمان تاوان پارت 49 - رمان دونی

 

 

 

دادی زدم که نگاه چند نفر باعث شد با خجالت دوروبرشو سَرَک بکشه

ولی من فکرم از حرفش جای خوبی نمیرفت و باعث شد گُر بگیرم

 

_گمشو تو ماشین…..

 

یه دفعه چشمای کشیده ش پر شد

 

جنبه نداره باهاش آروم حرف بزنم…..باید حتما ازم حساب ببره که بفهمه چی از دهنش در میاد……

 

وایساده بود و تکون نمیخورد

 

دست انداختم که بازوشو بگیرم ولی خودشو عقب کشید…..

 

_چی…‌.چیکار میکنی؟

 

_پس خودت برو…..یالا…..

 

به زور داشت لباشو گاز میگرفت تا گریه ش نگیره ولی نتونست و قطره ی اشکش چکید

 

رفت سمت ماشین

دزدگیرو زدم و درو براش باز کردم

 

یه ذره تعلل کرد

یعنی انتظار داره بهش بگم پشیمون شدم؟؟

 

_زود باش بهت میگم…..

 

حالمو این محله بد میکرد….چرت و پرتاشم بدتر

 

خاطرات نکبت که دوباره انگار زنده شدن برام…..سر کوچه منتظر موندنام

 

دست دادن بهم…..بوسیدن صورتم…..اونوقت الان نمیذاره دستم بهش بخوره…..

 

با اکراه نشست و رفتم پشت فرمون

 

یکی نیست بهم بگه به درک بذار بره…… به……من…..چه…….ولی نمیتونم……..یه چیزی عین خوره….نه بدتر از اون……نمیذاره…..نمیذاره لعنتی

 

#تاوان

#پارت۲۱۶

 

 

شاید چون راحتی و خوشحالیش اذیتم میکنه

 

آره همینه دوست ندارم بخنده دوست ندارم راحت باشه آرامش داشته باشه……دوست ندارم فکر کنه من نیستم و هر غلطی دلش خواست بکنه…‌..فکر کنه من نیستم و با اون نسناس بره مثلا دنبال اون بی غیرت…..فکر کنه نیستم و برای آینده ش نقشه بچینه…..

 

نچ نچ من فقط یه روز دنبالش اومدم ببین چه راحت آشناهای قدیمیشو پیدا میکنه و باهاشون گرم میگیره…..

 

اصلا همینی که هست حق نداره به دور زدن من حتی فکر کنه به نبودنم ندیدنم چون اونقدر بهش پیله میکنم میچسبم بهش اونقدر عذابش میدم تا بالاخره یه روز آروم بشم و دلم خنک بشه

 

تازه شاید اونوقت راضی بشم و بچه شو نشونش بدم

 

تو راه همش حواسم بهش بود

 

تند تند دستشو میکشید زیر چشماش و بینیشو پاک میکرد

 

دیگه طاقتم تموم شد و با صدای بلند بهش توپیدم

 

_خسته نشدی انقدر فین فین کردی…..آبغوره نگیر دیگه

 

به سکسکه افتاد…..لعنتی بدتر شد که…..

 

دیگه هیچی نگفتم تا اینکه رسیدیم…..

 

برگشتم سمتش….

 

بالاخره آروم شده بود و سرشو گرفت بالا

 

هنوز خیس بودن و چشماش قرمز قرمز

 

با صدای آرومی به حرف اومد

 

#تاوان

#پارت۲۱۷

 

 

_وقتی یاد بچم میوفتم انقدر دلم براش تنگ میشه که انگار جونم داره در میره……چون…..کنارم نیست……من…..خوشحال نیستم……قسم میخورم……..پس راحت باش و…….

 

از چشمام نگاه گرفت و لبشو محکم گاز گرفت

 

_دست از سرم بردار……من هیچی ندارم که باهاش حرصتو خالی کنی و خودتو آروم کنی….

 

دیشب راست میگفت پس…..به خاطره اون بچه جرات پیدا کرده بهم بگه ولش کنم……

 

یه دستمو گذاشتم رو فرمون و دست دیگمم پشت صندلیش

 

که ترسید و خودش عقب کشید

 

پوزخند زدم

 

جراتش همون دوتا کلمه بود؟؟

 

_الان بهم گفتی برم گمشم؟

 

_من…..من کی گفتم……میگم که تو پسرمو ازم گرفتی و من الان دنبالشم……یه اسمم…..بهم دادی دیگه…..پس بقیه ش با خودمه

 

سرمو تکون داد

 

_آهااان……پس الان میگی به من ربطی نداره؟

 

قیافه ش آویزون شد

 

_نه……

 

_چرا….یعنی همین…..

 

بیشتر طرفش خم شدم

 

درست تو یه وجبی صورتش

 

میخواست بازم خودشو بکشه عقب

ولی جا نداشت

 

بدون اینکه که بفهمم غرق جزء به جزء صورتش شدم

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 157

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان قاصدک زمستان را خبر کرد

  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
raha
raha
2 روز قبل

خاک تو روحت میعاد

Fati
Fati
3 روز قبل

بی کسی بد دردیه

نازنین
نازنین
3 روز قبل

خدا لعنتت کنه مرد

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x