رمان تاوان پارت 50 - رمان دونی

 

 

 

لبش……یه کوچولو ورم کرده و پوست انداخته

چون انقدر دندون زد بهشون تا صدای گریه اش در نیاد

 

لاغرتر شده گونه هاشم تو رفته و چشماش درشت تر به چشم میاد

 

چشمایی که قبلا برق زندگی میزدن و پر از خوشحالی بودن ولی الان کم سو شدن

 

زیرشونم گود افتاده

 

همش تقصیر خودش بود…..تاوان آدم کشتن…..با بی رحمی رهاش کردن و……وجدان نداشتن خیلی بیشتر از این حرفاس

 

_برو…..برو عقب

 

صدای آروم و لرزونش

تازه حواسمو برگردوند به چشماش

 

حالا که خودش شروع کرد چه بهتر

 

به خودشم میگم تصمیم یهوییم برای آینده چیه

 

_اگه فکر کردی دست از سرت برمیدارم و از زندگیت میرم بیرون تا تو با خیال راحت زندگی کنی……باید بگم کور خوندی…..

من مثل سایه دنبالتم تا ببینم به چی داری چنگ میزنی برای زنده موندن

 

مردمکاش میلرزیدن و دندوناشو بهم چفت کرده بود تا جلوی گریه شو بگیره

 

از نزدیکیه بیش از حد من بهش یاحرفا و تهدیدام که دستشو برد سمت دستگیره تا فرار کنه ولی من سریع قفلش کردم

 

اصلا تو چشمام نگاه نمیکرد و صداش میلرزید

 

_باشه……..ولی…….الان بذار برم

 

واقعا فکر کرده میخوام بهش دست درازی کنم که ترسش چند برابر شده؟!

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۱۹

 

 

منو دیوونه میکنه؟

همه ی کاراش منو دیوونه میکنه….

 

_نترس…….اون یه باری ام که بهت دست زدم از سر اجبار بود……

 

یه نگاه به سرتاپاش انداختم

 

_یادت که نرفته بهت چی گفتم……هااان؟؟

 

یادش اومد که چشماشو غم گرفت و اشک ریختنش دوباره به هق هق تو گلو رسید

 

الان که مثل یه متجاوز حرومزاده ازم ترسیده…..مجبورم کرد اون حرفو بهش بزنم

 

فکر کرده من کی ام؟؟ کشته مرده ی تنش؟؟تن یه قاتل؟؟اونم قاتل عزیزترین آدم زندگیم؟

 

برگشتم سر جام و قفل ماشین و زدم

 

دستش خیلی زود رو دستگیره نشست ولی قبل از پیاده بشه بهش گفتم

 

_فردا خودم میام دنبالت……

 

دیگه نگام نکرد

 

درو بست و تا میتونست زود خودشو به خونه ای که بالاخره فهمیدم کدوم یکی از درِ رسوند

 

خوبه باز خیلی داغون نیست…..

 

یه کار دیگه ام داشتم…..گوشی رو برداشتم و زنگ زدم نیما……طبق معمول طول کشید تا جواب بده

 

_بفرمایید جناب پیشرو…..

 

_سلام…..

 

با بی میلی جوابمو داد

 

_علیک سلام…..کارتو بگو…..

 

_یه شماره بهت میدم زنگ میزنی بهش میگی خانم کریمی از مددکاری زندان شماره ی اونو بهت داده……وکیلی…..

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۲۰

 

 

_صبر کن ببینم…..تو با زندان فقط یه کار داری؟!

 

مکث کرد

 

_همون دختره س؟

 

اوهوم آرومی گفتم

 

_دیدیش؟چطوری؟ کجا؟نگو که خودت دوباره رفتی سراغش؟

 

سرزنش تو صداش اذیتم میکرد

 

_اوناش مهم نیست…..

 

_اتفاقا برای من همونا مهمه…..

 

میخواستم جوابشو بدم ولی الان وقتش نبود

 

_من کاریش نداشتم……خودش اومد سراغم……

 

_برای چی باید بیاد سراغ کسی که زندگیشو نابود کرد؟ نگو اونقدر خر که هنوزم فازش عشق و عاشقیه که باور نمیکنم….‌

 

دروغ دروغ

 

_نه…..اومده بود سراغ برادرشو ازم بگیره…..

 

انگار قانع شده بود که بی خیال شد و آروم پرسید

 

_خب؟!

 

_خب هیچی…..میگی برای کارای خیر میری سراغ زنای بی سرپرست تا بهشون مشاوره ی رایگان بدی و مشکلات حقوقیشونو حل کنی

 

_برای چی اونوقت مشاوره میخواد؟!

 

_یادته که برادرش سهم الارثشو بالا کشیده…..راضیش میکنی ازش شکایت کنه چون اون حر…..زبون آدمیزاد سرش نمیشه…..میدونم….میشناسم حرص و طمعشو…..باید به گ…..خوردن بندازیش….

 

_آهاااان…..خب دستور بعدی چیه قربان؟

 

طعنه ی لحنش عصبانیم کرد و از بی ملاحظه بودنش صدامو بردم بالا

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 135

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
fatemenura
fatemenura
23 ساعت قبل

رمان شاه خشت رو نمیذارین

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x