رمان تاوان پارت 51 - رمان دونی

 

 

 

_نیما……الان اصلا وقت شوخی ندارم

 

_به جهنم……فکر کردی بیکارم پای گندکاریای آقا وایسم؟

 

_مضخرف نگو……یه کار ازت خواستم که پشیمون شدم توام لازم نکرده دیگه بر……

 

_آره جون خودت……اونی که افتاده به گ….خوردن خودتی…..

 

چی داره میگه برای خودش؟؟

حرفش منم به خنده انداخت

 

_خودم؟!مسخره س…..

 

_آره بخند…..برای تو مسخره س ولی برای من که میفهمم پشیمونیتو نه…….دختر رو بی سر صاحب ولش کردی الان دنبال آروم کردن عذاب وجدانتی ولی کور خوندی

اون موقع که بهت گفتم دست از سرش بردار باید گوش میدادی نه که…..

 

لعنت بهش

 

گوشی و قطع و پرتش کردم رو صندلی…..

من خودم اعصاب درست حسابی ندارم اینم هر دفعه یه ریز بارم میکنه

 

ماشین و روشن کردم و رفتم سمت خونه ی بابا….

 

جدیدا بدون اونکه بخوام اون سمت کشیده میشم

 

چون فقط یه چیزی هست که آرومم میکنه و برای چند دقیقه هم که شده حواسمو پرت میکنه

 

اونم صدای قهقه های از ته دل اون بچه س

فارق از همه چی…..حتی از اینکه مادرش داره از دوریش به زمین و زمان چنگ میزنه……

 

حالم خوب نیست…..

یاد گریه هاش اعصابمو بازی میده

 

ولی مگه خودم نخواستم جهنمو بهش نشون بدم…….اینم یه چشمشه مگه نه

 

نزدیکای خونه بودیم که یه پیام اومد

نیما بود

 

“_شماره رو بفرست فقط بدون به خاطره تو قدم از قدم برنمیدارم”

 

فقط امیدوارم دختره تهدیدمو جدی بگیره و به هیچ کس نگه دنبال بچشه وگرنه اوضاع بیشتر از این به هم میریزه

 

نه اینکه بترسم فقط گره خوردن بیشتر زندگیمو نمیخوام

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۲۲

 

 

_چرا تنها رفتی؟ تو عبرتت نمیشه دختر؟

 

_منکه نمیدونستم دنبالمه….

 

_بعد که فهمیدی چرا سوار ماشینش شدی….نمیگی یه بلایی سرت می آورد هیچ کس نمیفهمید؟

 

تو دلم بهش خندیدم

و لیوان چایی رو برداشتم

 

_نترس، کاری بهم نداره…..امروز بهم گفت فقط میخواد عذاب کشیدنمو ببینه….

 

_گ…..میخوره……بالاخره که فردا میبینمش پوست از سرش میکنم……بیشعور تازه میخواد باهات بیاد…..

 

دراز کشیده بود ولی یه دفعه عین برق گرفته ها نشست رو به روم

 

_مهسا این یه غلطی میخواد بکنه وگرنه حالا که به چیزی که میخواست رسیده و تو رو آواره ی پیدا کردن پسرت کرده مثل کنه نمی چسبید بهت مرتیکه ی….

 

وسط بدو بیراها و فحشایی که میداد صدامو یه ذره بردم بالا

چون فردا وقتی میدیدش شر میشد

میعادم مثل خودش لجباز بود و دودش میرفت تو چشم من و بچم

 

_زیبا…‌..زیبا خانم تو رو جون پدر و مادرت فردا بهش چیزی نگی……لج میکنه

 

لیوان و از حرص کوبید تو سینی

 

_دختره ی خنگ چرا قسم میدی؟؟ بزار یکی جلوش در بیاد بفهمه بی کس و کار نیستی و هر غلطی دلش خواست نمیتونه بکنه…..

 

بی کَس و کارم دیگه مگه نیستم

سرمو گرفتم پایین تا چشمای پرمو نبینه…..

 

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۲۳

 

 

_بیا، بازم آبغوره گرفت…..منو ببین

 

به حرفش گوش دادم و نم چشمامو گرفتم

 

اونم عین مردا یه زانوشو جمع و زانوی دیگه شم خم کرد و دستشو گذاشت روش

 

_گوش بده به من تو…..شک نکن یه فکری تو اون سر خرابش هست وگرنه خودش بچت و میده دست یکی دیگه خودشم باهات میاد پیداش کنی؟مگه خره….

 

_گفتم که میخواد دست و پا زدن و بی تاپیم برای امیر حسینم و ببینه و کیف کنه…..به خیال خودش میخواد اینطوری ازم انتقام بگیره…..چون….چون هنوز دلش خنک نشده

 

_اولا که خودش و دلش برن به جهنم مرتیکه ی بی ناموس…..دوما من باور نمیکنم

 

باید باور کنی چون همینه

اینم زندگیه منه…..

مهم نیست فقط بچمو پیدا کنم خدایا….

 

با سرانگشتام با لبه ی لیوان ور میرفتم که یه دفعه زیبا لیوان و از دستم کشید و چای یه ذره ش ریخت رو دستم و فرش

 

_چیکار میکنی دیوونه همش ریخت…..

 

_من چیکار میکنم؟یه ساعت زل زدی بهش دوغ شد بابا…..

 

چقدر؟؟اصلا حواسم به ساعت نبود

 

_در ضمن خودم فردا باهات میام لازم نکرده با اون روانی بری…..

 

تقریبا اسمشو با ناله صدا زدم

 

_زیباااا……من با اون کاری ندارم…. اصلا تازه پیش سیاوشم اون حواسش هست؟

 

سینی رو برداشت رفت سمت آشپزخونه منم دنبالش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 119

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
raha
raha
1 روز قبل

خدایا فقط ازت صبر ایوب میخواااام.
ممنون و خداقوت به شما نویسنده ی عزیز.

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x