رمان تاوان پارت 54 - رمان دونی

 

 

 

_خب من سرم یه مدت شلوغ بود ولی امروز که باهاشون تماس گرفتم برای مراجعه کننده شماره شما رو دادن…..مثل اینکه برای سهم و الارثی که برادرتون بدون اطلاع شما ازتون کلاهبرداری کرده نیاز به وکیل دارید دیگه درسته؟

 

_بله….ولی آخه…..یه ذره اجازه بدید شاید وکیل اصلا لازم نباشه

 

_آره….اون مفت خور بی غیرت پولای تو رو گذاشته تو حساب بانکیه جدا…..تازه انقدر شرافت داره به سودشم دست نزده تا تو بری سراغش و پَسِت بده…….

 

لب زدم و دستم و گذاشتم رو گوشی تا مثلا نشنوه

 

_زیبا….

 

درسته خجالت میکشم از داشتن فربد ولی خب برای منم اینطوری شده چیکار کنم؟؟

 

_برو بابا……تو هنوز به اون امید داری؟

 

انگشتمو جلوی دهنم گرفتم که بس کرد

ولی وکیلِ شروع کرد

 

_ببینید فعلا که قرار نیست شکایت کنیم…..ولی متاسفانه حق با اون خانمه…..بدونید برادری که وقتی خواهرش زندان بوده میتونست راحت با حق و حقوقش بدهیش رو پرداخت کنه ولی دریغ کرده به این راحتیا کوتاه بیا نیست

 

همه چی ام میدونه که…..

 

مکثم باعث شد دوباره ادامه بده

 

_اصلا اینطوری نمیشه باید یه جلسه ی حضوری بذاریم با هم دقیق صحبت کنیم…..مثلا همین فردا……

 

چرا احساس میکنم یه جوریه؟

 

_ببخشید…..چرا انقدر پیگیر مشکل منید؟

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۳۱

 

 

نفسشو با صدا فوت کرد

کلافش کردم یا الان میگه چقدر پروئه که خودم اومدم سراغش تازه ناز میکنه؟!

 

 

_خانم………من وکیل شدم نذارم حقی از کسی ضایع بشه…….وقتی ام خانم کریمی ریز به ریز پرونده ی شما رو بهم گفت و فهمیدم کمک لازم دارید برای گرفتن حقتون……غیر از اینه؟

 

برای منکه کم زخم نخوردم سخته باور کنم

 

ولی اگه این آدمم خدا فرستاده باشه سر راهم  مثل زیبا که تو روزایی همدمم شد که هیچ کس و نداشتم یعنی واقعا برای کمک کردن اومده

 

_فردا خوبه همدیگرو ببینیم؟

 

فردا؟؟

 

_نه…..نمیشه…..من چند روز نیستم باید برم دنبال برادرم……میدونم شما راست میگید ولی شاید بتونم راضیش کنم همین طوری قبول کنه

 

فقط خط و نشون کشیدن زیبا تو اون لحظه و کلمه هایی که حوالم میکرد

 

_تنها میرید دنبالش؟ از تهران خارج میشید یا ایران؟

 

چرا میپرسه؟اونم با این جدیت برعکس لحن آروم چند دقیقه قبلش؟

 

_تنها نمیرم……جنوب…..بندر عباس

 

یه ذره سکوت کرد

 

_باشه…..پس برگشتید دوباره باهاتون تماس میگیرم و……اینم بگم خیالتون از بابت حق و حقوقتون راحت باشه من تا ریال آخر و ازش پس میگیرم…..

 

نمیدونم چرا ولی یه قوت قلب بهم داد با حرفش

عجیبه که آدم از هم خونش به غریبه پناه میبره…..هر چند اونم نه…….فقط خدا……

 

#تاوان

#پارت۲۳۲

 

 

_باهاش قرار میذاشنی خب؟هر چی کارا رو زودتر پیش ببری به نفع توعه……چون اینطوری زودترم میتونی امیرحسین و پیدا کنی ولی…..

 

مشکوک نگام کرد

 

_چه عجیب که تا امروز سیاوش بهت گفت دنبال وکیل باش یکی پیدا شد

 

بالاخره بعد از اون همه  بالا پایین شدن ،خندیدم بهش

 

_چرا عجیب؟ مثل تو که یه دفعه اومدی شدی دوستم…..خواهرم……فامیلم…..

 

اونم شیطون خندید و ادامه داد

 

_شوهرتم شدم یادت نره……

 

_اَاَه گمشو…..لوس

 

***

یک ساعته حاضر با ساکم منتظرم

آخه خودش پیام داده بود داره میاد

 

هنوزم باورم نمیشه قراره با اون برم

انگار نه انگار که پسرمو ازم گرفت منو انداخت زندان باهام بازی کرد و ازم سوءاستفاده کرد

 

خنده دارتر اینکه الان داره باهام میاد تا ببینه دربه دری و آوارگیمو و کیف کنه…..

 

حتما سِر شدم که برام مهم نیست و فقط بچمو میخوام…….دیدنش و بغل کردنش و نفس کشیدن عطر تن کوچولوشو

 

پیامی که اومد گفت که رسیده…..

 

زیبا رو هر کار کردم نرفت کار کنه تازه باهام قهره چون انقدر بهش گفتم کاری به کارش نداشته باشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 95

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x