رمان تاوان پارت 60 - رمان دونی

 

 

 

فکر کنم یه ساعتی گذشته…..الان دیگه خوابیده نه؟!

 

حداقل یکی از بالشا رو بردارم و سرم و بذارم روش تا مثل امروز گردنم خشک نشه

 

نمیخوام بخوابم اینطوری مطمئن تره ولی حداقل یه ذره دراز بکشم دیگه

 

خیلی آروم بلند شدم و رفتم سمتش

دست دراز کردم سمت بالش ولی با چرخیدن یه هویی سرش

ترسیدم و محکم با پشت خوردم زمین

 

درد بدی تو کمرم پیچید و آخ آرومی گفتم

 

من چرا نفهمیدم بیداره؟

 

عین خیالش نبود…..فقط بالش زیر سرش و از وسط تا کرد تا سرش بلند تر بشه و اون یکی ای که من میخواستم برش دارم و برداشت و چسبوند به خودش

 

یه آدم مضخرفِ……خیلی……پشیمون شدم و میخواستم برم عقب همون گوشه ی دیوار که…..

 

_برای بار هزارم، لازم نکرده از من بترسی و یه ساعت زل بزنی بهم تا دست از پا خطا نکنم دلیلشو میدونی یا اونم باید دوباره تکرار کنم؟

 

با ناامیدی نگاش کردم

واقعا فکر کرده با یه دونه حرفش خیالم راحت میشه؟

 

_دوران نامزدیمون؟؟

 

اخمام رفت تو هم

این چه حرفی بود یه دفعه؟

 

خندید

 

_به تو گفتم به خاطره اینکه به خواسته ات احترام بذارم نمیاد سمتت توام باور کردی……یادته؟؟

 

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۵۸

 

 

مگه میشه یادم بره؟؟ چقدر به این رفتارش افتخار میکردم…..وای خدا…. ای کاش آدما عقلشون از اول کامل بود تا به حماقت های خودشون لعنت نفرستن

 

_ولی خودم نمیخواستم بیام سمتت چون تو…..آخرین زنی هستی که بخوام تنشو لمس کنم…..مگه همون یه بار تو زندان و اجبار

 

من اونقدرا هم حقیر نیستم که بخواد این حرفو مدام بزنه تو سرم……من شخصیت دارم غرور دارم عزت نفس دارم

 

چونم میلرزید از بغض ولی…..

 

_اینا رو قبلا هم گفته بودی…..

 

ابروشو بالا داد وسرشو بلند کرد و با ته مایه ی خنده رو صورتش بازم مسخرم کرد

 

_عهههه…..پس حافظت اون قدرا که فکر میکردم  مثل ماهی نیست……الانم به غرورت برخورده که تو رو مثل مردایی که براشون فرقی نمیکنه با کی میخوابن حتی لایق خودم نمیدونم میبینم آره؟؟

 

نیشخندش قلبمو سوزوند و هر چی تو دلم بود ریختم بیرون

 

_نه اتفاقا…..از خدامه سمتم نمیای…..چون دیگه اون دختر احمق ساده نیستم که دلم میرفت برای اینکه دستم و بگیری ببوسیم موهامو ناز کنی قربون صدقه م بری…..

 

تو اون تاریکی ام میتونستم حرص تو نگاهشو ببینم……

 

_الان زنی شدم که حالم بد میشه وقتی کنارمی وقتی حتی تو هوای تو نفس میکشم……فقط پسرمو میخوام اونه که میذاره زندگی کنم و بمونم تو اتاقی تو کنارمی…..

 

#تاوان

#پارت۲۵۹

 

 

لبمو محکم گاز گرفتم و سرمو بالا و پایین کردم

 

_من…..حتی الانم ازت میترسم چون نه هیچ کدوم از حرفات و باور میکنم نه بهت اعتماد دارم تو……

 

یه دفعه ساعد دستم و کشید و انداختم رو تشک خودشم خیمه زد روم

میدونستم….میدونستم…..

 

چشم بستم و صورتمو برگردوندم تا نیبینمش

خدایا غلط کردم…..غلط کردم کاری باهام نداشته باشه

 

نفسای داغش که به پوست صورتم خورد قلبم از جا کنده شد

دستی که آزاد بود بلند کردم و کوبوندم به بدنش ولی بی فایده

که صدای پر از حرصش درست بیخ گوشم اومد

 

_من اگه بخوام…..مثل الان تو رو میخوابونم هر جا که دوست داشتم و هر بلایی دلم خواست سرت میارم هیچ کسم نمیتونه جلومو بگیره……ولی نمیکنم…..پس برای من ادا اطوار در نیار که فقط تویی که ناراضی ای…..اون زبونی ام که نمیدونم با چه جراتی دراز شده رو بکن تو شکمت تا پشیمونت نکردم…..چون من دیوونه تر از اونی ام که فکرشو بکنی…..فهمیدی؟

 

حتی نمیتونستم جوابشو بدم

که با احساس سبکی تنم و بعد کوبیده شدن در تو چند ثانیه به امید اینکه رفته باشه

چشمامو باز کردم

 

سر چرخوندم و ندیدنش تو اتاق باعث شد تازه نفسم بالا میاد

 

گیج بودم و از خودم ناامید

چرا بهش گفتم چرا جلوی خودمو نگرفتم

بگه توهین کنه تحقیر کنه

عادت ندارم مگه؟

 

 

 

 

@T123Admin_vip

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 108

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی

        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تموم شهر خوابیدن

    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرا به صورت pdf کامل از زهرا

      خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x