رمان جزر و مد پارت 36 - رمان دونی

 

 

 

اَه ولشون کن بابا……مهم نیستن

چند ماهه فقط

بعد از اون میرم

 

 

از صبح انقدر راه رفتم اینورو اونور دیگه نا تو تنم نمونده

 

 

مسیره عمارتشون با اتوبوس پیدا کردم

ولی خب خونه ی اینا انگار رو کوهه پیاده رویشم زیاد بود

چرا فکر نمیکنن شاید یه نفر مثل من اصلا ماشین نداره

 

چند بار زنگ و زدم تا در باز شد

 

 

رفتم تو خونه، ای کاش از اینجا تا ساختمون یه دربست میگرفتم

 

از حرفم خندم گرفت واقعا چرا باید اینقدر بزرگ باشه؟؟

 

 

در ساختمون و باز کردم که عالیه خانم و دیدم

مضطرب با یه لیوان آب تو سینی داشت میرفت سمت اتاق حاج خانوم

 

_سلام…..

 

 

تا منو دید چشماش گرد شد و دویید سمت اتاق

 

 

_حاج خانوم……اومدن…..ریحانه خانم اومدن

 

 

چش بود ؟؟

مگه قرار بود نیام

 

 

نکنه چیزی شده؟

رفتم دنبالش که یه دفعه محمد طاها از اتاق اومد بیرون

یه جوری میومد طرفم انگار میخواست بهم حمله کنه

 

 

_سلام…..چی شده؟

 

 

چشماش قرمز بود و پر از عصبانیت

 

بهم رسید ،بازومو محکم گرفت و دنبال خودش کشوند

 

#جزرومد

#پارت۱۴۳

 

 

_آی……چیکار میکنی؟…..ولم کن

 

دیوونه بود دیوونه ترم شده

 

تو آشپزخونه رفتیم

 

منو به عقب هل داد

 

بازومو ول کرد و درو کوبید

 

هنوزم گیج آدمی بودم که انگار اولین باره میبینمش

 

روبه روم تو یه وجبیم وایساد

 

با فک قفل شده و پر از عصبانیت غرید

 

_کدوم گوری بودی تا الان؟

 

از صداش خشکم زد

 

حتی زبونم باز نمیشد که دوباره داد زد

 

_کَری؟؟؟

 

چشمام تار شدن

 

_چی…..چی…..شده مگه؟

 

فقط به خاطره یه نفر اینطوری میشه

 

_حاج خانوم طوریش……

 

_خفه شو…..دیگه حق نداری اسمشو به زبونت بیاری….

 

یعنی چی؟

 

_الان….خوبه؟؟

 

صدای پربغضم و خودم میشنیدم و تو اون لحظه فقط نگرانش بودم

 

_خوبه؟؟؟بیشعورِ احمق

تو با نفهمیات نزدیک بود…….نزدیک بود……

 

تند نفس میکشید

و قلبش داشت از سینه ش میزد بیرون ولی فکر نکنم حال منم بهتر از اون باشه

 

باید ببینمش

 

اومدم از کنارش رد بشم که بازومو کشید جلوی خودش

 

#جزرومد

#پارت۱۴۴

 

 

_کجا؟؟باهات کار دارم حالا

 

عفشار دستشو بیشتر کرد که دردم اومد

 

_میدونستی چقدر نگرانته که جواب تلفناشو ندادی میخواستی یه بلایی سرش بیاد تا زودتر بتونی گورتو گم کنی آرررره؟

 

آب دهنمو قورت دادم

 

تو این فاصله شبیه.‌‌‌‌‌…..شبیه……اون شده بود

منوچهر

 

ازش ترسیدم الکی نه، واقعی…..

 

موبایل….. باید نشونش بدم

 

میخواستم بگم تقصیر من نبود

 

دستای لرزونمو بردم سمت کیفم و موبایلو از توش درآوردم

 

_ب…ببین…..خا……خاموش شده بود…..

 

موبایل از دستم کشید و کوبیدش به پشت سرم

 

صدای شکستن شیشه بود؟

 

“منوچهر…….خدااا……آخ….”

 

مثل همون روزی که منوچهر با چوب همه ی شیشه های کوچیک در و پنجره ی خونه رو آورد پایین

 

دستامو گرفتم رو گوشام

 

_ن…..نکن…..

 

همون روزی که بچه ش و کشت

 

همون روزی که فقط صدای جیغ و گریه ی خودم بود

 

“مامان…..مامان “

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 126

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازنین
نازنین
5 روز قبل

فاطی جون آووکادو وهامین رو نمیذاری؟

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x