رمان جزر و مد پارت 65 - رمان دونی

 

 

 

از اینکه نمیتونه مثل اون همه چیزو درست انجام بده ناراحت بود یا اینکه این بلا سر محمد طاها اومده و همین و ازش پرسیدم

 

اونم خندید….

 

_وضعش جدا گیرشون میندازم ولی الان اگه باباهم بیاد اونم مثل من میشه….ما یاد گرفتیم پشت دست این شازده بازی کنیم که الان……اینطوری شده

 

میتونست…. اینکه همیشه محمد طاها جلوشون بود دلیل نمیشه خودش از عهده ش برنیاد اون فقط میترسه همین….‌ولی دیگه ادامه ندادم و ترجیح دادم خودش با این ترسش و بذاره کنار مثل کاری که مامان با من کرد…..

 

_راستی اون آقا رفت؟

 

سرشو سوالی تکون داد و بعد انگار فهمیده باشه کی رو میگم جواب داد

 

_اسمش دانیال بود….رفت ولی کارت شرکت و دادم شمارشم گرفتم تا سر فرصت براش جبران کنیم بالاخره کم کاری نکرده برامون…..

 

محمدطاها&

 

انگار که تمام تنم له شده باشه….

دکتر گفت یک هفته باید بمونم ولی نمیتونم

باید پیداشون کنم

کیوان….پسر باغبونمون که

همون سالا خبرش اومد که تصادف کرده و کشته شده

ولی پس اون کی بود که اسمشو آورد؟

میشه مهران باشه ؟ برادرش….هم سن بودیم و هم بازی…..ولی چرا؟؟

کیوان خطا کرده بود….

 

نگاهم به صورت خندون امیرحسام افتاد

 

_خنده دارم؟

 

_ببخشیدولی خیلی….خوشگل شدی…

 

#جزرومد

#پارت۲۴۶

 

 

حوصله ی بحث نداشتم ولی اینبار ریحانه هم برعکس اینکه تو این دو سه ساعت واضح ازم نگاه میدزدید اما مدام حواسش بهم بود و ازم میپرسید چیزی میخوام تا برام فراهم کنه یا نه هم پای شوخیش شد

 

_آره به رفتاری که با من داره میخوره…همش دعوا و قلدری عین زورگیرا

 

یه چشمم نیمه باز بود

ولی با همون ۷۵ درصد بیناییم و قرمزی و التهاب چشماش میشد خستگی و شب بیداریش و تشخیص داد

صدا و ریخت و قیافشم که میگفت چه خبرشه

 

باید که ادبش کنم اونم خیلی بد ولی الان…..عجیبه که راضی نیستم حتی یه ذره اخمشو ببینم چه برسه به این حال و روزش

 

دیروز…..خیلی ترسیدم

اونقدر که بخوان……بلایی سرش بیارن.‌‌‌…ولی زورم بهشون نمیرسید و فقط دعا دعا میکردم کاری بهش نداشته باشن و کل روز مضخرف دیروز با مهمترین نگرانیم یعنی سلامت اون بود گذشت….

 

رو تخت با اون وضع که دست و پام رو هوا بود

عجیب دوست داشتم نگاهش تو نگاهم بشینه ولی همش فرار میکرد…..

 

شاید این دوست داشتن و میل به دیدن چشمای خیسش که از دیروز با وجود ترسش بین همه ی اون حیوونا اومد کنارم تا مراقبم باشه شروع شده

این روی حامیش که حتما به خاطره مراقبت از خانواده ش جلوی ناپدریش تو وجودش ریشه داره خیلی شبیه منِ….یه نقطه ی مشترک

 

شایدم به خاطره گرمای دستاش رو صورت یخ زده م این حس و دارم

یا شاید وقتی برای اولین بار اسممو اونم با اون لحن و نگرانی صدا زد

 

#جزرومد

#پارت۲۴۷

 

 

دیشب فقط یه چیز بیدار نگه م داشت و نمیذاشت بخوابم

دیدن گریه های بی امانش و لحنی که باهام حرف میزد تن آروم و پر از مهر برعکس همیشه مثل لحنی که با مادر و خانواده و حتی امیرحسام داره

 

از دست خودم به خاطره این احساس گیج کننده عصبانی شدم که سمت راست صورتم تیر کشید

 

_آخ….

 

_چی شد؟؟امیرحسام‌ چیکارش داری درد داره؟الان وقت این کاراس؟

 

داشت به خاطره من با پسرعموی عزیزش دعوا میکرد؟!

 

لعنتی…..جمع کن خودتو محمد طاها….

 

_جای سیلی هایی که ریحانه زد درد میکنه آره ؟بگو… خجالت نکش…محمد طاها از دختر عموش ش سیلی خورده اونم نه یکی نه دوتا فقط خدا میدونه چند تا….

 

گفت و ریشه رفت خودش ولی اون

بهم کوتاه نگاه کرد و دوباره زل زد به ملافه داد و به بهونه ی پرت کردن حواس من مشغول شد….

 

_دروغ میگه….من…..فقط‌…..

 

بگو صورتم و گرفتی….بگو….

تو اون حال و دردی که کم کم داشت خودشو نشون میداد تمام حواسم به رفتار اون بود

 

هیچی نگفت

چقدرم آروم و مظلوم شده

 

خنده داره…..بهم گفت جواب مادربزرگ و چی بدم؟

یه حس بد که از خودم میپرسیدم….یعنی اصلا برای خودش مهم نیستم؟

 

خیلی ناسپاسه….من جونم و وسط گذاشتم برای پیدا کردن و صدمه ندیدنش….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 108

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سیده فريبا خالقی
سیده فريبا خالقی
4 روز قبل

انشالله محمد طاها عاشقش بشه

علوی
علوی
5 روز قبل

آخیش بکش! بکش! وقتی همیشه می‌گی اگه اتفاقی بیوفته مادر نگران می‌شه، الان هم دختره همین رو می‌گه حسرت به دل ولت می‌کنه.
با این اوضاعی که بابای طاها داره، فکر کنم این پسره برادر ناتنی طاها بوده و از سر ارث و میراث وارد دعوا شده

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x