رمان جزر و مد پارت 67 - رمان دونی

 

 

 

ریحانه&

 

بالاخره امروز آوردیمش خونه

با اینکه صورت جمع شده و خیس عرقش میگفت چقدر درد میکشه ولی ویلچر؟؟ اصلا…. فقط عصا

 

عالیه خانم یکی از اتاقای پایین و براش آماده کرده اونم با هزار تا بهونه میگفت من فقط اتاق خودم راحتم و این حرفا

ولی وقتی با لجبازی پله های ورودی رو به سختی اومد و به نفس نفس افتاد اونم با کمک امیرحسام و عصا،خودش کوتاه اومد اینجا بمونه

انقدرم  اصلا هم به روی خودش نیاورد که کم آورده

 

اخلاقاش مضخرف ولی حتی فکرشم نمیکردم انقدر غد باشه

اما اینکه چه دردی و تحمل میکنه رو تا عمق وجودم حس میکردم

 

امیر حسام داشت کمکش میکرد رو تخت جابه جا بشه…..منم عصا رو از دستش گرفتم

 

من و مامانم یه روزایی حال و روزمون همین بود از صدقه سری منوچهر

ولی خب بازم به اندازه ی الان محمد طاها درد نکشیده بودیم

 

فکر که میکنم به خاطره من اینطوری شده بازم دلم میترکه و میخوام زار بزنم به خاطره حماقتم ولی خدا رو هزار بار شکر میکنم که بدتر از این نشد….

 

_ریحانه؟!بیا اینا رو درست کن….

 

از فکرم اومدم بیرون و نگاه خیسم تو چشماش نشست

مطمئنم الان دیگه خیلی بیشتر از قبل ازم بدش میاد که باعث حال و روزشم

 

بدون اینکه دوباره نگاش کنم رفتم کنارش و بدون توجه به فاصله ی خیلی نزدیکمون که لعنتی تو این وضعم تپش قلبمو زیاد کرده بود مشغول صاف کردن بالشای پشتش شدم

 

#جزرومد

#پارت۲۵۲

 

 

بالشا کم بودن و میدونستم اینطوری راحت نبود

ولی تا اومدم بگم

تکیه شو بی هوا داد و بازوی گچ گرفته به خاطره کتفش خورد تو صورتم….

 

سنگین بود و از دردی که به استخون گونه م انداخته بود یه چشمم جمع شد

مثل همون روز تو شرکتش….

 

_آخ….

_آخ….

 

صدای جفتمون در اومد

میتونستم بگم از قصد زد تا دلش خنک بشه ولی یه نگاه به چشماش میگفت واقعا خودشم انگار ناراحت شده

 

_امیر حسام حواست کجاست؟

باید آروم به بالشا تکیه ش بدی….در ضمن اینا کم بود میخواستم برم بیارم بازم

 

_مگه سالمم همون طوری ولم میکنی یه طرفی برم….ده کیلو گچ بهم آویزونه که الان خورد به صورتش….

 

من به خاطره محمدطاها گفتم ولی اون چی؟؟

به خاطره من اینطور با امیرحسام دعوا میکنه؟

 

امیر حسامم طلبکار شد ولی با لحن شوخش گفت

 

_ببخشید تروخدا مهندس….بهت گفتم یه لحظه خودتو نگه دار تا من بگیرمت اونوقت معلوم نیست کجاها چرخ میزنی خودتو ول کردی تو صورتش….

 

یه لحظه از من نگاه دزدید؟ نه بابا؟

 

ولی صدای امیرحسام باعث شد برگردم سمتش

 

_ریحانه این چیزیش نمیشه….تو خودت خوبی؟

 

پشیمون شدم از تندی با امیر ولی دست خودم نیست…هر آخی که میگه قلب من از جا کنده میشه

 

دستم و از صورتم برداشتم و آره ی آرومی به دروغ گفتم و راه کج کردم سمت کمدی که سرویس خواب داشت و دوتا بالش ازش برداشتم و رفتم کنار تخت

منتظر به امیرحسام خیره شدم ولی شونه بالا انداخت و بهش تشر زدم

 

_ بلندش میکنی؟!

 

#جزرومد

#پارت۲۵۳

 

 

کمکش کرد….

 

خوبه باز هم هیکل هستن وگرنه میخواستیم چیکار کنیم؟

 

_صورت اینُ؟؟….ریحانه صورتت کبود شده که….درد میکنه نه؟؟چیکار کردی تو پسر؟

 

به امیر حسام خندیدم

 

_فکر کنم از قصد زد تا منم مثل خودش بشم

اینطوری ازم انتقام میگیره ها…توام یاد بگیر بعدا همین طوری برام تلافی کنی

 

_چشـــــم بانوووو…..

 

_چقدر تو لوووسی…

 

_آااخ….چیکار داری میکنی؟

 

صداش دورگه شد

اصلا امیر بلد نیست آروم بهش برسه و فکر نمیکنه با تکون اضافه چه دردی تو تن آدم میپیچه….

 

_باید یه پرستاری چیزی بگیریم تو بلد نیستی اصلا…. ببین صورتش کبود شد

 

نگاه قرمزش سمت من برگشت….

 

_لازم نکرده….برو بیرون میخوام استراحت کنم….

 

انقدر با یه لحن بد گفت که اول جا خوردم ولی بعد دل پرم که دنبال بهونه بود پرتر شد

 

آخه به من بیشعور چه که وقتی انقدر ازم بدش میاد

سرم و انداختم پایین و رفتم بالا تو اتاق خودم….

اولین کاری که کردم گوشی رو برداشتم به مامان زنگ زدم تا یه ذره آروم بشم

 

گفتم کتکش زدن ولی بین خودمون بمونه….هرچند….کی رو داشتیم مگه بهش بگه؟؟

به هر حال کار از محکم کاری عیب نمیکرد

اینم گفتم براش دعا کنه زودتر خوب بشه تا عذاب وجدان من آروم بگیره

این آخریا رفتارش بهتر شده بودا ولی نمیدونم چرا دوباره زد به سرش و منو به چشم یه آدم اضافی دید که تو شرکت الکی الکی ضایعه م کرد

 

آره…اصلا از اول تقصیر خودش بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 105

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرا به صورت pdf کامل از زهرا

      خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان توکا
دانلود رمان توکا به صورت pdf کامل از مهتاب ر

      خلاصه رمان توکا :   گرشا پسری ک بعد از سالها دوری از خانواده،  از خارج از کشور ب ایران برمیگرده تا توی مراسم ختم پدرش شرکت کنه … درست توی اولین روز ورودش به عمارت پدری با دختری ریزنقش و دست و پاچلفتی روبرو میشه ک خدمتکار اونجاست و  این دختر کوچولوی هاتمون قراره چه خرابکاریایی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
20 ساعت قبل

سلام
نوبن این رمان هم امروزه، بیشتر حوالی بعدازظهر می‌ذاشتند

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x