رمان دلارای پارت 187 - رمان دونی

 

***
صبح با تکان های شدیدی دخترک ترسیده چشم‌هایش را گشود.

با دیدن قیافه‌ی اخم‌آلود آلپ ارسلان نفس حبس شده‌اش را بیرون فرستاد

ارسلان غرید

_ فکر کردم مردی!

دلارای دستی به موهای ژولیده اش کشید و او به غر زدن ادامه داد

_ چت شده؟ قرص خواب خوردی؟

دلارای بدنش را کشید و خونسرد چشمانش را مالید

این حاملگی کی تمام میشد تا یک نفس راحت بکشد

حالت تهوع دست از سرش برداشته و حال خواب آلودگی و کسلی سراغش آمده بود

خواب آلود پرسید

_اتفاقی افتاده؟

ارسلان کلافه و بدعنق تشر زد

_اگر افتحار بدی بیدارشی میفهمی چی شده

_ درد نداری؟

ارسلان جواب سوالش را نداد

_تا نظرم عوض نشده پاشو حاضرشو

دخترک بی حال روی تخت نشست و نگاهش کرد

موهای نم‌دارش نشان می‌داد دوش گرفته است

_کجا می‌خوایم بریم؟ تو هنوز حالت خوب نشده .

انگست اشاره‌ی آلپ ارسلان روی لب‌های دلارای نشست.

_حرفی از اتفافات این چند روز بزنی شک نکن دندونات رو توی دهنت خرد می‌کنم دلی.
همه چی تموم شد خب؟
یادت میره هر اتفاقی افتاده رو

دلارای حرصی غرید

_حق ندارم بدونم کجا داریم می‌ریم؟!

آلپ ارسلان با چشم‌های یخ زده‌اش نگاهی به دخترک انداخت و ساعتش را دور دستش بست

_محضر ، دیروز نگفتم؟

دخترک بی اختیار دستش روی شکمش نشست.

از اینکه فرزندش شناسنامه‌دار می‌شد قند در دلش آب شد.

از روی تخت بلند شد و خواست از کنار آلپ ارسلان رد شود که کمرش اسیر دستانش شد.

دستانش را دور کمر دخترک حلقه کرد و از پشت به او چسبید

با خشونت زیر گوشش زمزمه کرد:

_این کار رو فقط برای بستن دهن داداش‌تو و پدر خودم می‌کنم
چون از این به بعد خیلی چیزا قرارِ تغییر کنه
اینا رو بهت گفتم که فکر نکنی قرارِ جای پای تو توی زندگیم محکم بشه.
فهمیدی دلی؟

دلارای نالید

_ ولم کن

_ نشنیدم بگی فهمیدی

_ فهمیدم ، از قبلم میدونستم حالا راحتم بذار

ارسلان عقب هلش داد
بدن دخترک به دیوار چسبید و بدن ارسلان به دلارای

_ منو ببین ، به چشم یک عقد صوری بهش نگاه میکنی
هوا برت نمیداره که شدی زن آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان
بخوای تو زندگیم دخالت کنی یا واسه کوچکترین چیزی طلبکار بشی نابودت میکنم دلی
من الان دلم از عالم و آدم پره
کاری نکن سر تو خالی کنم
حواست به رفتارت باشه

دلارای با چشمان پر اشک نگاهش کرد

این مرد قلب نداشت؟

با صدایی لرزان جوابش را داد

_ من دنبال چیزی نیستم ارسلان
با خودت چه فکری کردی؟
یادت رفته من تک دختر حاج فرهمندم؟
از زمان تولد هرچی خواستم داشتم
نه به سلیقه خودم ولی چشم و دلم سیره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
63 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asal
Asal
1 سال قبل

آخه حماقت تا به کِی؟
آخه یه دختر چقدر میتونه احمق باشه؟
یه پسر چقدر میتونه گاو باشه؟
استغفرالله😐😂

هرکی هرکی
هرکی هرکی
2 سال قبل

بزارید یچی بگم
یادته من تک دختر حاج فرهمندم؟
جواب ارسلان
اره یادمه چحوری میرینم‌روت اخم نمیگی تک دختر حاج فرهمند

Fati
Fati
2 سال قبل

دیگه این مثل نازلی توی رمان عشق ممنوعه استاد نشه که از اول پیش بود نفهمید که بارداره
دیگه آنقدر که خنگ نیستن ؟

mehr58
mehr58
2 سال قبل

این ارسلان گولاخ چی فکر کرده وازدواج صوری دیگه چه صیغه ای هست نامرد

آیلین علائی
آیلین علائی
2 سال قبل

ارسلان چقد اسکل ک تا الان نفهمیدع دلی بارداره 🥲💔

رویا
2 سال قبل

واقعا چرا نمیگه بارداره ؟
یعنی اون اسکل نمی‌فهمه؟
و من که میدونم این رمان رو بخونم عصبی میشم و باز میخونم🤦🏻‍♀️

رویا
2 سال قبل

وای دهنم کف کرد بسکه این پارت بلند و زیاد بود ☺😡

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

عهههه جدیییی
منم تک دختر بابامم خوشبختم
😐ارسلان نزنی همونجا جرش ندی….من میام جرش میدم
بابا از جمله های تکراریت از کارای تکراریت خسته شدیم
ماهم عشقو تجربه کردیم ولی هیچ آدمی برای عشق حاضر نمیشه دخترانگیشو خانوادشو عفتشو ابروشو بده بره
نویسنده واقعا داری خیلی خیالاتیش می‌کنی همه این تو اونور آبم قفله لامصب
مگه شهر حرته
دختر هیفده ساله ای که
قطعا به خاطر اون کتک هوایی که خورده بچش نیوفتاده
مامان من دوباره بالا پایین پرید بچش ۴ماهش بود افتاد
بعد تو مثل خر کتک خوردی هیچیت نشد
مگه میشههههه

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Maedeh
سون
سون
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

😅حرص نخور خواهر این رمان فضایی هم تموم میشه و فقط ماییم این وسط ک پیر میشیم

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  سون

بابا بچمو کشت
همش میرینه به اعصاب بچم

Cood Girl
2 سال قبل

و منی که میدونم وقتی این رمان لعنتی رو میخونم اعصابم بهم میریزه و بازم هم میخونم 😂😂

Fatemeh
Fatemeh
2 سال قبل

اوکی ولی چرا نمیگی بارداری احمق😐😐😐

...
...
2 سال قبل

خیلی داری طولش میدی

فاطی
فاطی
2 سال قبل

خوشتون میاد اذیت شید

سایه
سایه
2 سال قبل

تک دختر حاج فرهمند بودیو همچین غلطی کردی؟

Elnaz
Elnaz
2 سال قبل

سلام نویسنده
میشه درخواستم رو بپذیری چند تا سوال دارم.
یه رمان هم دارم.

Sayeh
Sayeh
2 سال قبل

تموم کنید این بازی کثیف رو🥴

ب تُ چ
ب تُ چ
2 سال قبل

ای جوووونم ارسلاااانم😏😏
دووووورتتت بگردددم گلللللللبببببببم🥲🫀♥️

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

چهارده تا منفی خوردی 😂

بازم بیا قربون صدقه برو🤪

Hana
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

ما فقط یه خورده به این دلیل برای ارسلان ناراحت بودیم ک حالش بد بود الان که خوب شده همون س*گی ک بود، هست😂

Nahar
Nahar
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

شد بیست و سه تا😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

عزیزم بازم قربون صدقه میری یا جور دیگه حالیت کنم با حرفت مخالفن؟🤣🤣🤣🤣🤣
۳۷تاااا

رویا
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

😂😂😂😂

سون
سون
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

یا علییییی چقده مخالف

رویا
2 سال قبل
پاسخ به  ب تُ چ

هعی ۵۳ تا منفی خورد😔😑

Fatmagol
2 سال قبل

خدامیدونه تاچندپارت دیگ به محضرمیرسن تازه اونجاهم چندین پارت طولش میده خودشوباماهاروگرفته ایستگاه

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  Fatmagol

ب فضل الهی به محضر نمیرسه😂💔

Nahar
Nahar
2 سال قبل

فاطی رمان درخواستی قبول میکنی؟🥺
اگه میکنی تا بگم؟؟؟

….

رمان اروانه فکر کنم انلاین باشه🥺🥺🥺

هستی
هستی
2 سال قبل

امیدوارم در زندگی واقعی هیچ دختری اینقدرضعف نباشه😔😔

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
2 سال قبل

ایشششششش😒
خو منم تک دختر بابام هستم دلارای یه جوری میگی تک دختر حاج فرهمند انگار فقط خودش تک دختره/:
حالا انگار چ تحفیه
ارسلان هم از اون بدتره
خودشیفته هااااااا

Nahar
Nahar
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده و قاسم

هاا حالا خوبه عَوَض هیچش هم نمیگرفتنا😂😂

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

راست میگه فقط یه خاستگار داشت اونم هومن بود😂

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده و قاسم

عزیزم به اعصابت مسلط باش 😂🤣
اون منظورش اینه چون تک دختر بودم همه چی رو برام فراهم کردن و ………
تا ارسلان فکر نکنه ندید بدید هه😐🤣

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

😂/:

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده و قاسم

بزار بگه تک دختره تا پوست پیاز بیارن ت رمان😂💔

رویا
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده و قاسم

والا😑😐

دسته‌ها
63
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x