رمان دلارای پارت 259 - رمان دونی

 

 

 

 

دلارای جیغ زد

 

_ ازت شکایت میکنم

من بدبخت تر از این که نمیشم ، میشم؟

ولی تورو به خاک سیاه مینشونم ارسلان

 

آلپ‌ارسلان با یک حرکت خودش را به دخترک رساند

 

هر دو دستش را با یک دست گرفت و با دست آزادش مشغول باز کردن دکمه ها شد

 

_ هیش … بدقلقی نکن دلی

بذار این کابوس تموم شه

 

دلارای نالید

 

_ بچمون کابوس نیست

 

آلپ‌ارسلان همانطور که در آغوشش گرفته و دکمه هارا باز میکرد کنار گوشش زمزمه کرد

 

_ مگه دوستش نداری؟

مگه خوشبختیشو نمیخوای؟

من نمیخوامش دلی

قلبم نرم نمیشه ، مهرش نمیفته تو دلم

نگهش داری به مرگ مروارید همون شب زایمانت بیرونت میکنم

 

بدن دخترک میان دست هایش شل شد

 

اشک های دلارای روی دستانش میریخت اما او با بی رحمی ادامه داد

 

_ شب میخوای با یک بچه چیکار کنی؟

با کدوم پول واسش پوشک و شیر‌می‌خری؟

بیرون یخ میزنه

به دنیاش بیاری مجبوری همون ماه اول بذاریش گوشه خیابون تا از گرسنگی نمیره

همینو میخوای؟

 

 

 

سر دلارای بی جان به قفسه سینه آلپ‌ارسلان تکیه داد و پچ زد

 

_ خیلی نامردی

 

_ دنیا همینه خوشگلم

دنیا پره از آدمای نامردی مثل من

تو این دنیای نامرد میخوای یکی دیگه مثل خودت بسازی؟

 

آخرین دکمه را هم باز کرد و مانتو را بیرون کشید

 

کنار گوشش زمزمه کرد

 

_ هیش آروم

زود تموم میشه خب؟

من همینجام دلی

به شرفم قسم نمیذارم طوریت بشه

بیمارستان نزدیکه

سقط کنه اگر حالت بد شد دو دقیقه ای میرسیم بیمارستان

 

دلارای بی جان هق زد

 

_ به چیزی که نداری قسم نخور

 

_ حالت که بهتر شد با هم میریم دبی خب؟

مثلا ماه عسل!

هم من کارامو اوکی میکنم هم برای تو تنوعه

 

مانتو را روی زمین انداخت و با احتیاط دکمه شلوارش را باز کرد

 

دلارای همچنان اشک می‌ریخت

 

سعی کرد به شکم برآمده اش نگاه نکند

 

 

 

 

 

شلوار را پایین کشید و شقیقه‌اش را بوسید

 

_ من حالا حالاها میخوامت دخترحاجی

زنمی! اسمت تو شناسناممه

کیو داری به جز من؟

 

دستش را به کش لباس زیرش رساند

 

_ دارو میزنه

درد نمی‌کشی

مسکن ها روی اونی که تو شکمته هم اثر داره

هیچ کدوم هیچی نمی‌فهمید

 

لاله گوشش را بوسید

 

_ بخواب رو تخت

تر‌ نزن تو اعصاب من خب؟

یادت نره اینکه الان اینجاییم تصمیم خودته

تو قرص نخوردی ، تو حامله بودی و پنهونش کردی

من دارم درستش میکنم

من یادم میره چیکار کردی

همه چی میشه مثل قبل

 

صدای زن سوهان روحشان بود

 

_ اگر دل و قلوه دادن تموم شد بخوابونش رو تخت زودتر کلکشو بکنیم

 

آلپ‌ارسلان محلش نداد

 

خم شد و دخترک را در آغوش کشید

 

بدن یخ زده اش را روی تخت خواباند و دست هایش را محکم میان دست های خودش اسیر کرد

 

 

 

 

 

 

 

زن پایین تخت نشست و کش لباس زیرش را کشید

 

هم زمان دلارای جیغ زد

 

_ ولم کن

 

زن از‌ جا پرید و آلپ‌ارسلان دست هایش را محکم تر فشرد

 

با چشمان سرخ شده به زن دستور داد

 

_ کارتو بکن

 

دلارای با لگد به تخت کوبید و فریاد زد

 

_ دست به بچم بزنی می‌کشمت

کمک … یکی کمک کنه

 

ارسلان خودش را روی بدن دلارای خم کرد تا تقلاها کمتر شود و غرید

 

_ شروع میکنی یا نه؟

 

زن کلافه صدایش را بالا برد

 

_ اینطوری نمی‌شه

داره شلنگ تخته میندازه

 

آلپ‌ارسلان پوف کشید و دلارای هق زد

 

_ کثافتا … قاتلا … خدایا هستی؟ میبینی؟

 

زن با اخم سر بالا انداخت

 

_ من دست نمیزنم بهش

بعدا دردسرش واسه منه

 

ایستاد و سمت حیاط رفت

 

 

 

آلپ‌ارسلان با خشم دست های دلارای را رها کرد و ایستاد

 

دلارای نیم خیز شد

 

عصبی رو به او عربده زد

 

_ تو از رو این تخت بلند شو تا از همین پله ها پرتت کنم پایین و همه چی تموم شه خب؟!

 

دلارای ترسیده گوشه تخت کز کرد

 

می‌دانست دروغ نمی‌گوید

 

جز تیشرت و لباس زیر‌ چیزی به تن نداشت

 

در خود جمع شد و سرش را روی زانوهایش گذاشت

 

تمام بدنش می لرزید

 

آلپ ارسلان با خشم از در‌ بیرون رفت و پله ها را پایین دوید

 

_ این مسخره بازیا چیه زنیکه؟ تا اینجارو رو سرت خراب نکردم بیا تمومش کن

 

زن ابرو بالا انداخت

 

_ نمی‌بینی لگد میزنه؟ بیفته به خونریزی بمیره خود تو اولین نفر شاکی میشه

 

نگاهی به صورت سرخ ارسلان انداخت و قبل از منفجر شدنش ادامه داد

 

_ میری تو خیابون اصلی نرسیده یه میدون این دارویی که میگم میگیری میاری

آرام بخش قویه

تا مرز بیهوشی میبره ولی بیهوش نمی‌کنه

حداقل دیگه دست و پا نمیزنه

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نبض خاموش از سرو روحی

    خلاصه رمان :   گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سالها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان میشود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی مشترک با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
84 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yasna
Yasna
1 سال قبل

یه کوچولووووو گذاشت رفقاااا
تو این دوسه خط ارسلان عذاب و وجدان گرفته

یک خل که داره این رمان مسخره رو میخونه
یک خل که داره این رمان مسخره رو میخونه
1 سال قبل

الهی هردوشون زنده به گور بشن برای عبرت بقیه
که از این غلطا نکنن. کی میخواد این رمان مسخره تموم شه الله اعلم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط یک خل که داره این رمان مسخره رو میخونه
...
...
1 سال قبل

چرا پارت جدید رو نمیزاری

Gh.p
Gh.p
1 سال قبل

کل داستان این بود دلارای دست و پا زد ،نتونستن کارشونو عملی کنن😑

مبی
مبی
1 سال قبل

میشه لینک چنل اصلی نویسنده رو بدید

فرشته
فرشته
1 سال قبل

نویسنده جان تو به معنای واقعی کیسه گرفتی دست ما رو ساییدی🙂💔
بزار دیگه توام شورشو دروردی تند تکد بزار بره پی کارش انقدر هم فوش نصیبت نشه

Yas
Yas
پاسخ به  فرشته
1 سال قبل

😂 😂 😂 😂 😂

Maniii
Maniii
1 سال قبل

عنش درومد به اون نویسنده سگ مصب بگو لینک بزاره بخریم همش رو

یک خل که داره این رمان مسخره رو میخونه
یک خل که داره این رمان مسخره رو میخونه
1 سال قبل

امروز پارت میزارید

jennie blink
jennie blink
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

چییییییی؟! اه دیگه مسخرشو در آوردید😐

Hani
Hani
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

نویسنده کجا گفته ؟چرا من تو کانالش نمیبینم؟😏

Hani
Hani
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

گلم اتفاقا همونه.اسم کانال رو بگو؟نمیگی.چون که نداری

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

چطوری خاهری 😂🙋🏻‍♀️

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

فدات خوبم…
درگیر زندگی.. 😂 چی بگم والا 😐😂
این سایت شمام ک هر وقت اومدیم نمیاره. چرا نمیگی آقا قادر درست کنه؟؟؟؟ 🤨
چخبرادلم برات تنگ شده بود 😥

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

بخدا میام رمان بخونم انقد ارور میده که دیگ کلا منصرف میشم…
لطفا، لطفا آقاقادر خاهش میکنم درستش کن. نت ما مشکلی نداره،
آره میدیدم چقد سراغمو میگیری
انقد گرفتی ک ول نمیکنی ،
بی‌شعور منو میخاد چیکار شوهرش پیششه دیگ.

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خاهر انقد خبر دارم برات 😂
🤦🏻‍♀️

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

گمشو بی‌شعور با وضعیت سایت چجوری بگم 😂

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  Hani
1 سال قبل

آره بعد پارت ها رو هم از توی مریخ میاره 😐

هستیشونم
هستیشونم
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

یا خدااااا این سر ک نویسنده دارع ما کم کم ۳ ۴ سال دیه پاش هستیم 😐 حس میکنم دارم سیب ممنوعه میبینم ایقد طول کشیدع

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

بنظرم کار درست رو ارسلان کرد ؛ دلارای داره اشتباه میکنه بچه سقط بشه واسه خودش بهتره ی بچه تو زندگیش که وضعیتش مشخص نیست فقط بدبختیه!

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
1 سال قبل

اولا سقط گناهه گناه دوما سقط بچه هفت ماهه خطر مرگ مادرم به همراه داره سوما تو مادر نیستی بفهمی دلارای چی میگه اون بچه شو دوس داره نمیتونه کشته شدنش رو نگاه

Dina Abdi
Dina Abdi
1 سال قبل

دوستان چرا انقدر حرص بیاین یه پولی جم کنیم بدیم به این دلارای بدبخ فرار کرد نمیره حدقل نویسنده جان بچه نداشتت تمومش کن دیگه خیلی طولش میدی الان نزدیک دوماهه مارو تو نخ اینکه بچه میمیره یا نمیمیره گذاشتی خو ارسلان بمیره جا بچه چی میشه؟
دوماه میدونی یعنی چییی یعنی الان اهورا به دنیا اومده بوددددد

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Dina Abdi
Rasha
Rasha
1 سال قبل

ای الهی ارسلان تو راه داروخونه تصادف کنه بره کما بعد زاییدن بچه هه به هوش بیادد

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  Rasha
1 سال قبل

آفرین قشنگ بود سناریو رو دوس داشتم👏

سارا
سارا
1 سال قبل

من قبلا تو کانال تلگرام بنرشو خوندم فرار میکنه بچه رو به دنیا میاره بعد از بی پولی میره اعضای بدنشو بفروشه ارسلان پیداش میکنه

Yasna
Yasna
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

اهوم البته این برای بار دوم فرارشه میخواد قلبشو بفروشه ارسلان پیداش میکنه بعد دوباره فرار میکنه میره تو یه امارت خدمتکاری، رئیس امارته عاشق دلی میشه و…..

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  Yasna
1 سال قبل

لابد با دلی ازدواج میکنه

Yasna
Yasna
پاسخ به  آذرخش
1 سال قبل

بهش تجاوز میکنه 😂😂بعد رئیس امارته دلی رو نگه میدارع از بچش نگه داری کنه، زن خودش انگار موقع زایمان مرده و طرف بچه عه رو مقصر مرگ زنش میدونه بخاطر همی اصلا دوسش ندارع

سارا
سارا
پاسخ به  Yasna
1 سال قبل

از کجا خوندی اگه کانالشو داری بده

Yasna
Yasna
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

وی ای پی نویسنده هس میخریم تکه تکه ازش با اختلاف یه روز اینجا میزارتش
اینایی ک گفتم طبق بنر های تبلیغاتی نویسنده اصلیه

Yasna
Yasna
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

چنل اصلی نویسنده تازه اونجایی قسمت عقد دلیه ک داراب میزنتش

فرشته
فرشته
پاسخ به  Yasna
1 سال قبل

من ریدم تو دهنش این چرا انقدر طولانیش کرد😐💔

Yasna
Yasna
پاسخ به  فرشته
1 سال قبل

اینجا پارت 259 عه تو چنل این اتفاق ها پارت 900 خورده است

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

اوه اوه کلا قراره رمان بره د هوا

Yasna
Yasna
پاسخ به  آذرخش
1 سال قبل

همینه ک ادم دلش میخواد بدونه اخرش چی میشه ولی خب نویسنده با این پارت گذاریش دارع بی ارزش میکنه رمانو
قبلا یه روز درمیان 2 الی 3 پارت میداد این دفعه 5 تا پارت داده چهار روزه دیگ خبری ازش نی

ستایش زیبایی
ستایش زیبایی
1 سال قبل

واقعا نیازی به حرص خوردن نیست من دومین رمان آنلاینی هست که می خونم و به جایی اینکه هر بار بیام و سر بزنم به سایت می زارم یک ماه بشه بعد اونجاست که همه رو یک جا با هم می خونم

مهی
مهی
1 سال قبل

میدونم خیلی بی ربطه ولی الان بدجور دلم پیتزا میخواد😑🤣

دختر
دختر
1 سال قبل

ارسلان تو راه برگشت متحول بشه صلوات😂😂😂 ولی طرز فکر ارسلانم برمیگرده به زندگی ای که با خانوادش داشته نمیخواد یکی هم مثل خودش بشه

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  دختر
1 سال قبل

آفرین دقیقا من هم به دلارای حق میدم هم ارسلان ولی نمیدونم حق بیشتر واسه کدومشونه

ازهار
ازهار
1 سال قبل

رمان خیلی قشنگیه فقط حیف پارت گذاریش ادمو دیونه میکنه
واقعا اموزندست .دلارای خودشو بدبخت کرد بین بد وبدتر بدترو انتخاب کرد صد رحمت به کتکای داراب برادرش اونا خانوادشن تهدیدش نمیکردن ازخونه پرتش کنن بیرون یا هی منت بزارن سرش ومثل یه هرزه رفتارکنن باهاش اگه این همه کارارو نمیکرد الان زن هومن بودکه عاشقشه وخوشبختش میکنه نه ارسلان سادیسمی که معلوم نیست تا چندوقت دیگه ازش سیرمیشه وپرتش میکنه بیرون

Yas
Yas
پاسخ به  ازهار
1 سال قبل

درسته🥺🥺🥺
ولی خیلییی دردناکه دلارای فقط عاشق شده بود یک بچه ی کم سن سال که فقط دنبال محبت بود همین 🥺🥺🥺

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

میشه زودترپارت بعدی رو بزارین لطفا

sayeh
sayeh
1 سال قبل

فقط فرار نکنه بعد چند سال پیدا شه این سناریو خیلی کلیشه ای شده

My nazi
My nazi
1 سال قبل

فاطمه جون
فقط اینو بگو
بچه سقط میشه یا نه

ازهار
ازهار
پاسخ به  My nazi
1 سال قبل

سقط نمیشه دلارای فرار میکنه اگه میخواست سقط بشه زیر کتکایی که خورده بچه میمرد

دسته‌ها
84
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x