رمان شاه خشت پارت 124 - رمان دونی

 

 

 

 

 

زیرلب سلام کردم و خواستم از جایم بلند شوم که دستم را کشید.

 

_ کجا؟

دستش لای موهایم رفت.

 

_ تولدت مبارک باشه، کادوت رو نگرفتی که!

شانه بالا انداختم.

 

_ نیومدی دیشب.

رویش را برگرداند.

 

_ درگیر جلسه شدم.

 

حتی جرات نمی‌کرد به چشمم نگاه کند. مردک دروغگو!

 

_ ولی کادوی شما سرجاشه!

بسته‌ای را سمتم گرفت.

 

_ امیدوارم دوست داشته باشی.

 

بسته را باز کردم، یک ساعت نقره‌ای رنگ با صفحه‌ آبی آسمانی.

_ دوست نداشتی؟

 

عادت کرده بود برای گرفتن هر هدیه‌ای مثل دختر بچه‌ها ذوق کنم.

 

_ قشنگه، مرسی. تاجم داره، خوشگله.

 

_ می‌دونم که ناراحتی. ولی خب لازم بود که جلسه رو شرکت کنم.

 

خودداری را فراموش کردم.

_ جلسه؟ اون موقع شب آخه؟

 

یک تای ابرویش بالا رفت.

 

_ مگه جلسات من ساعت خاصی داره؟ مگه من کارمندم که فقط ساعت اداری جلسه داشته باشم؟

 

بدهکار هم شدم.

 

 

♦️

♦️♦️

♦️♦️♦️

♦️♦️♦️♦️

 

♦️♦️♦️♦️

♦️♦️♦️

♦️♦️

♦️

#شاه‌_خشت

#پارت788

 

 

دستم را کشیدم و از جایم بلند شدم.

 

_ نخیر، شما یه تاجر و مدیر بی‌نظیری، دیشبم نبودی هیچ اشکالی نداره.

 

دستم را همراه ساعت بسته به مچم بالا گرفتم و تکان دادم.

 

_ مهم کادو بود که دادی!

به سمت روشویی رفتم و به کوبیده شدن در اتاق اهمیتی ندادم.

 

سلانه سلانه تا آشپزخانه رفتم. ماهی با دیدنم در آغوش پرستارش بند نشد. فروغ جان قهوه صبحگاهی‌شان را می‌نوشیدند.

 

_ فرهاد رو دیدی؟

دستم را بالا گرفتم.

 

_ بله، کادومو داد.

 

ماهی به بغل چند لقمه به دهان بردم. سهند وارد آشپزخانه شد و سلام داد. با عجله چند تکه نان را به مربا آغشته می‌کرد.

 

_ پری، یه لقمه می‌گیری؟ دیرم شده.

 

نان باگت کوچکی را با مربا و کره پر می‌کردم.

 

_ دو دقیقه زودتر بیدار بشی به جایی بر نمی‌خوره سهند!

 

_ بداخلاق نشو، راستی بابا اومد؟

 

فروغ جای من جواب داد.

_ بله، چند دقیقه پیش هم رفت.

 

چشمکی به من زد.

_ کادو گرفتی؟

 

دهانم را بی‌اختیار برایش کج کردم.

 

♦️

♦️♦️

♦️♦️♦️

♦️♦️♦️♦️

 

♦️♦️♦️♦️

♦️♦️♦️

♦️♦️

♦️

#شاه‌_خشت

#پارت789

 

 

با دیدن ساعت سوت کشید.

 

_ اوه اوه اوه، جهان‌بخش ولخرجی کرده!

رو به فروغ کرد.

 

_ خانجون، به این پسرت بگو جای کادوی خفن دادن، به موقع بیاد خونه!

 

ناز نفس سهند، حرف دل مرا زد. هرچند که کادوی خاصی هم نگرفته بودم!

فروغ جان صورتش را درهم کشید. به هرحال فرهاد عزیز‌کرده این زن بود، چه توقعی می‌رفت.

 

قبل از ظهر خودم را به شازده رساندم. بوی نان تازه، شیرمال و شیرینی‌های ساده کمی حواسم را از اوضاع نابسامان ذهنم پرت کرد. این‌قدر سرگرم کار شدم که ناهارخوردن هم فراموشم شد.

 

دیگر چیزی برای پختن نداشتیم. لیست خرید روز بعد را آماده میکردم که کسی از در مغازه وارد شد!

عمران!

 

آمده بود برای تبریک تولدم، هرچند با تاخیر. می‌دانستم که روز قبل را برای جلسه کاری به ازمیر رفته.

 

برایش قهوه درست کردم. عاشق نان‌های شیرمال بود.

بسته کوچکی را روی میز گذاشت و با لبخندی نگاهم می‌کرد.

 

– تولدت مبارک پری، ببخشید که دیروز نبودم!

 

جعبه را برداشتم و روبانش را باز کردم.

– نه بابا، چه حرفیه. دستت درد نکنه بابت کادو!

 

داخل جعبه یه زنجیر عینک بود. یک هدیه ساده.

خنده بدجنسی تحویلم داد.

 

– گفتم ببندی به عینکهات، گم نشن!

 

– واقعا کادو خوبیه! دستت درد نکنه.

 

♦️

♦️♦️

♦️♦️♦️

♦️♦️♦️♦️

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 72

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانو
بانو
7 ساعت قبل

چقد کم بود💔

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x