عادی بود که با تک تک کلماتش آتش نیازم شعله ور تر میشد؟!

 

با حرکت انگشتش نفسم را تکه تکه بیرون دادم.

 

لذتی که از لمس دستانش میبردم به سوزشش میچربید که ناله ام هیچ نشانه ای از درد نداشت!

 

_ نمیخواستم… بس… کنی!

 

حرکت دستش متوقف شد و از میان پاهای باز مانده ام نگاهم کرد.

 

سیبک گلویش تکان سختی خورد و انگشتش بین پایم حرکت کرد.

 

غرق لذت لرزیدم که دو انگشتش را بالا آورد

 

_ تحریک شدی توله؟!

 

گوشه ی لبم را به دندان گرفتم که تکخندی زد. ابرو بالا انداخت و بین پایم را نوازش کرد.

 

_ خدا بهت رحم کرده، اگه این کوچولو سالم بود به یه بار راضی نمیشدم!

 

لعنت به انگشتانش، دیوانه ام میکرد.

مخمور و پر نیاز پاهایم را دور کمرش حلقه کردم.

 

_ سالمه!

 

چشمانش از حرکتم کمی گرد شد و دستش از حرکت ایستاد.

 

_ جر خورده دلبر، هنوز خون روشه!

 

پوف کلافه ام چشمانش را گردتر کرد.

 

_ میگم سالمه عامر!

 

_ تحریکم نکن توله سگ، با دم شیر بازی نکن!

تاب نمیاری منو، بدتر از این میشی باوانم!

 

_ میخوای تو این حال ولم کنی؟

 

صورتش به آنی سرخ شد و رگ های پیشانی اش بیرون زد.

 

_ درد داری دختر، پشیمون میشی… کوتاه بیا!

 

میدانستم بعد از خوابیدن این شهوت لاکردار درد زیادی خواهم کشید، اما در حال حاضر به بعدش فکر نمی‌کردم.

 

_ نمیشم!

 

و بالاخره سد مقاومتش شکست!

 

تعداد دفعات رابطه های پشت سر هممان از انگشتان دو دست تجاوز کرد.

هر دو کور و کرِ شهوت و خواستن شده بودیم…

 

تمام خانه شاهد عشق بازیمان بود و آخر شب بود که در آغوش هم، به معنای واقعی کلمه از حال رفتیم!

 

وحشیای ندید بدید😏😂

دیگه باید با تیر متوقفشون کنیم😂😂

 

«غرق جنون»

#پارت_۴۶۹

 

_ شرمندتم، به جان خودم هیچ راهی نداره!

 

صدای پچ پچ گونه ی عامر پلک های خسته ام را از هم فاصله داد.

 

_ آخ…

 

دست زیر دلم گذاشتم و خمیازه ای کشیدم. بیرون از اتاق چنان روشن و نورانی بود که به محض نگاه کردن به آنجا، چشمانم ناخودآگاه بسته شدند.

 

_ عزیز من، میگم الان نمیتونم بیام… چرا اصرار بیخودی میکنی قربونت؟!

 

دستم را سایه بان چشمانم کردم و آنقدر پلک زدم تا چشمانم به نور عادت کردند.

 

_ ای بابا این چه حرفیه؟ روز اول عیده، حق ندارم خونه بمونم؟!

 

اینطور آرام و پنهانی با چه کسی صحبت میکرد؟

اخم هایم ناخودآگاه در هم رفت.

 

بی توجه به ضعف جسمانی ام بی هوا از روی تخت پایین رفتم که زانوانم سست شد.

 

ناله ام را با گزیدن لبم محبوس کردم و روی تخت ولو شدم.

نفسم را با صدا بیرون دادم و نگاهی به بین پایم انداختم.

 

وضع ناجوری داشت. احتمالا چند روزی طول میکشید تا آثار دیوانگی های دیروزمان بهبود پیدا کند.

 

پتو را دور تنم پیچیدم و بعد از صاف کردن گلویم عامر را که هنوز داشت با تلفن صحبت میکرد صدا زدم.

 

هول و دستپاچه داخل اتاق پرید. مرا که نشسته روی تخت دید وا رفته دستی به صورتش کشید.

 

_ ببخشید، سعی کردم بیدارت نکنم…

 

گوشی را کنار گوشش گذاشت و با عجله گفت:

 

_ شرمنده من دیگه باید برم، خداحافظ!

 

سمتم آمد و بعد از زدن بوسه روی تمام نقاط صورتم، دست دور تنم حلقه کرد.

 

_ حالت خوبه؟ جاییت درد نمیکنه؟ میخوای دوباره بخوابیم؟ خوب استراحت نکردی.

 

نگرانی اش لبخند را مهمان لبهایم کرد اما نتوانستم از خیر کنجکاوی ام بگذرم.

 

_ با کی حرف میزدی؟!

 

سوال مام هست😏

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 172

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلنجار

    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به چالش میکشد و هرکدام به نحوی با این مسئله و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غزل
5 روز قبل

رمان های درست بنویسید سانسور کنید لطفا

غزل
5 روز قبل

خیلی شرم اوره این تیکه های زشت تو رمان تون خیلی شرمم شد رمان ها اینجاهاش سانسور کنید خیلی بده برای سنین کم

SET
2 روز قبل
پاسخ به  غزل

نخون خب وا

جدیدترین پست های سایت
دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x