یزدان نیشخندی تصنعی بر لب آورد و نگاه تیره و ظلمانی اش را در چشمان گندم فرو کرد و تک ابرویی برای او بالا انداخت :

 

 

 

ـ اگه زبونت و تو دهنت غلاف کنی شاید باعث شدی از تصمیمم صرف نظر کنم .

 

 

 

و کمی به قسمت عمیق تر استخر رفت و آرام و بدون هیچ عجله ای ، گندم را روی سطح آب خواباند ……….. گندم که نه تجربه شنا کردنی داشت و نه تجربه استخر رفتنی ، تنها با چشمانی ترسیده و گشاد شده ، همچون چوب خشکی که انگار حتی توان چرخاندن میلی متری گردنش را ندارد ، به یزدان نگاه کرد .

 

 

 

یزدان از گوشه چشم نگاهی به لباسش که هنوز گیر میان پنجه های گندم بود ، انداخت .

 

 

 

ـ لباسم و آروم ول کن .

 

 

 

ـ نه ، میرم کف استخر .

 

 

 

ـ نمیری من گرفتمت ………… دستت و آروم رها کن .

 

 

 

گندم با تردید پنجه هایش را باز نمود که لباس یزدان از میان پنجه های آزاد شد .

 

 

 

ـ تروخدا یکدفعه ای نخوای همین الان زبون درازی هام و تلافی کنی و ولم کنی ها . اگه ولم کنی درجا میرم کف استخر .

 

 

 

یزدان خنده ای صدادار از این حرف گندم زد :

 

 

 

ـ مطمئن باش الان وقت تلافی کردنم نیست …………. حالا یه ذره این بدنت و شل کن . انقدر که خودت و محکم گرفتی الانِ که تمام عضلاتت بگیره .

 

 

 

تن گندم در حالی که یزدان یک دست زیر زانوی او قرار داده بود و یک دست پشت کمرش ، روی سطح آب مانده بود …….. یزدان به مردمک های گشاد شده و چشمان به لرز افتاده او نگاه کرد :

 

 

 

ـ به هیچی فکر نکن و فقط تمام عضلاتت و رها کن .

 

 

 

 

 

گندم انگار که تنها قدرت چرخاندن چشمانش را درون حدقه داشته باشد ، به او نگاه کرد و معترض گفت :

 

 

 

ـ من الان کنترل آب دهنم و هم ندارم ، چه برسه به کنترل عضلاتم . من اختیار هیچی رو ندارم . عضلاتم به طور غیر ارادی خودشون و منقبض کردن .

 

 

 

ـ وقتی که به این فکر کنی که من اینجام و هیچ خطری تهدیدت نمی کنه ، همه چی درست میشه .

 

 

 

انگار هم یزدان زبان بدن گندم را خوب می فهمید ، هم بدن گندم با یزدان آشنا بود .

 

 

 

گندم در حالی که توان قطع کردن تماس چشمی اش را با او نداشت ، عضلات بدنش اندکی آرام گرفت .

 

 

 

ـ آفرین خوبه ……… حالا آروم از طریق بینیت نفس بکش و دستات و روی آب رها کن . آها ، همینه .

 

 

 

گندم با حس قطع تماس یکی از دستان یزدان از زیر کمرش ، وحشت زده چشمانش را گشاد تر از قبل کرد :

 

 

 

ـ جون هر کی که دوست داری ، ولم نکنی یزدان جون ……… میرم ته آب غرق میشم خونم می افته گردنتا .

 

 

 

مگر یزدان می توانست چشمان گشاد شده و ترسیده گندم را ببیند و مقابل خنده ای که عجیب دلش می خواست روی لبانش ظاهر شود ، مقاومت کند .

 

 

 

ـ نترس حواسم بهت هست ……. ته استخر نمیری روی آب می مونی .

 

 

 

و خیلی آرام دست دیگرش را هم از پشت زانوی گندم عقب کشید که گندم هول کرده و ترسیده و بی اختیار از ترس رفتن به کف استخر دست و پایی زد که تعادلش بهم خورد و به سمت کف استخر کشیده شد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یاحدا

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

پارت نداریم امروز؟؟تمام نظم همه پارت گذاریا بهم خورده

سارا
سارا
1 سال قبل

بابا یه تغییر احساسی یه داستانی یه چیزی بزار تو این رمان با این روند تا ۱۰۰۰ ‌‌‌‌‌‌پارت می‌ره رمان

Zahra
Zahra
پاسخ به  سارا
1 سال قبل

سلام من این رمان و میخوام شروع کنم بنظرت ارزش خوندن داره؟

رضا
رضا
پاسخ به  Zahra
1 سال قبل

ن حیفه عمرت هدر میره

Zahra
Zahra
پاسخ به  رضا
1 سال قبل

چرا؟

hihi
hihi
1 سال قبل

آموزش شنای تخصصی به همراه مربی ای با تجربه به نام یزدان خان

*****
*****
پاسخ به  hihi
1 سال قبل

😂😂با جزئیات کامل ، بدون درد و خونریزی ، با لباس و تحت حجاب اسلامی 😂 و صد البته با مردی که از حضرت یوسف هم پاک تره لامصب

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x