رمان گلادیاتور پارت 233 - رمان دونی

 

 

 

 

ـ پس باید بگم متاسفم که مجبورم با خودم ببرمش ………….. چون می خوام آهنگ بعدی رو با این دختر برقصم .

 

 

 

گندم حرصی و عصبی نگاه به خشم نشسته اش را سمت چشمان سرد و تاریک یزدان کشید و او را بر و بر نگاه کرد .

 

 

 

یزدان می خواست او را ببرد تا یک دور دیگر با او برقصد ؟ اینبار دیگر قصد داشت او را پیش کش چه کسی کند ؟؟؟ ………… میمرد هم با او همپا نمی شد تا به میان آن پیست رقص مسخره برگردد و میان بازوان او خوش رقصی کند .

 

 

 

ـ اگر شما می خواین برید برقصید ، هیچ مانعی نداره ، من همینجا می شینم ………….. اصلاً اگر دوست دارید می تونید برید دست همون دختری که چند دقیقه پیش داشتید باهاش می رقصیدید و دوباره بگیرید و وسط پیست ببرید . اتفاقاً اون خیلی بهتر و قشنگ تر از من می رقصه .

 

 

 

یزدان نگاهش را سمت چشمان پر از خشم و گستاخ شده گندم کشید و بی توجه به حرف های اویی که در کلمه به کلمه اش منظوری نهفته بود ، اینبار حرفش را دستوری بیان کرد :

 

 

 

ـ بلند شو عزیزم …….. گفتم می خوام آهنگ بعدی رو با تو برقصم نه با کس دیگه ای .

 

 

 

گندم حرصی تر از قبل دستانش را میان سینه اش درهم جمع کرد و دست به سینه شده به پشتی مبل تکیه داد ………… به هیچ وجه حاضر به کوتاه آمدن نبود .

 

 

 

ـ گفتم که ، من همراه خوبی برای رقص با شما نیستم …….. بهتره برید با همون همراه قبلیتون برقصید . لذتشم بیشتره .

 

 

 

یزدان عصبی دندان بر هم فشرد و خم شد و بازوی گندم را گرفت و با خشونتی کاملاً محسوسانه از این نافرمانی که او در مقابل چشمان دیگران نشان می داد ، او را به سمت خودش بالا کشید و از روی مبل بلندش کرد .

 

 

 

 

عصبی و پر از خشم ، در صورتش غرید :

 

 

 

ـ من عادت ندارم یک حرف و دوبار بزنم دختر جون ………….. این و یکبار قبلاً هم بهت اخطارش و داده بودم .

 

 

 

گندم هم خشمگین بود …………. او هم دل شکسته و پر از حرص بود .

 

 

 

ـ اینبار قراره من و به کی عرضه کنی ؟

 

 

 

چشمان سیاه یزدان سرتا پا آتش شد و شعله هایش بالا رفت و زبانه هایش دامن گندم گستاخ شده را هم گرفت …………… بی نهایت دلش می خواست بخاطر این جمله ای که از دهان گندم خارج شده بود ، یک سیلی جانانه او را مهمان کند ………….. سیلی که زنگ آن حالا حالاها از گوشش خارج نشود .

 

 

 

گندم چیزی را مقابل چشمان دیگران بیان کرده بود که راه را برای آرام ماندن یزدان غیر ممکن تر از قبل می نمود .

 

 

 

کتی با نگاهی برق افتاده و موشکافانه ، انگار که به موش آزمایشگاهی اش نگاه می کند ، گندم مقابلش را برانداز کرد …………… هر ثانیه ای که می گذشت بیشتر به این موضوع پی می برد که گندم همان کیس خاص رویایی اوست ………….. او عاشق رام کردن دختران یاغی دور و اطرافش بود .

 

 

 

ـ من تو رو به هر کسی که دلم بخواد عرضه که هیچ ، هدیه هم میدم .

 

 

 

قلب گندم میان سینه اش فشرده شد و لحظه ای بعد فرو ریختن چیزی را میان سینه اش حس کرد ………….. تنها با چشمانی مات شده و ناباور همچون عروسک های چینی پشت ویترین مغازه ها به مرد خشمگین رو به رویش نگاه کرد .

 

 

 

جان از قلبش ؟ از روحش ؟ یا از دست و پاهایش خارج شد که حس کرد زانوانش هر لحظه امکان دارد خم شود و تن سنگین شده اش بر روی زمین و مقابل دیدگاه همه ، واژگون شود .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

چرا نظر مخاطبین براتون اهمیت نداره یا پارتا رو طولانی کنین یا هر روز پارت بدین

رضا
رضا
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

خب بی شعور بودن ک دلیل نداره تالان هزار بار بهش گفتیم ولی دریغ از اینکه ی جواب کوتاه بده

black girl
black girl
1 سال قبل

فک کنم چون زده کنی موشکافانه به گندم نگاه می کرد یزدان اینو گفت

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط black girl z
زعرا
زعرا
پاسخ به  black girl
1 سال قبل

تو اینجام که هستی تو رمان دلارای هم نظر میزاری

black girl
black girl
پاسخ به  زعرا
1 سال قبل

من همه جا هستم😂
دلارای، ماتیک، گلادیاتور، رزهای وحشی، هامین، تارگت،حورا و…

باروون
باروون
پاسخ به  black girl
1 سال قبل

چند سالته اهل کجایی و شغلت چیه؟!مجرد یا متاهلی؟!

black girl
black girl
پاسخ به  باروون
1 سال قبل

17سالمه تهرانم
سال بعد کنکور میدم و طبیعتاً مجردم و شغل ندارم(ツ)⁩🚶🏼‍♀️
چطور؟

زعرا
زعرا
پاسخ به  black girl
1 سال قبل

چند سالته اهل کجایی و شغلت چیه؟!مجرد یا متاهلی

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

چه مسخره
ریدی به داستان
هی م بدتر داری گند میزنی بهش

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x