رمان گلادیاتور پارت 24 - رمان دونی

 

گندم چهره در هم کشیده و ناراحت به لبان متورم او نگاه کرد ……….. آنچنان با نسرین صمیمی نبود ، اما دل دیدن نسرین ، آن هم با این سر وضع را نداشت .

– می خوای از این به بعد منم باهات بیام تا کارا رو زودتر انجام بدیم که دیگه دست روت بلند نکنن ؟؟؟

یزدان عصبی سر سمت گندم که گردن به عقب چرخانده بود و به نسرین نگاه می کرد ، انداخت و شانه او را با خشم گرفت و باز رو به جلو چرخاندش و با حرصی محسوسانه رو به او توپید :

– بشین سر جات ببینم ………. لازم نکرده بخوای بری کمکش ………. یک حرف و یک بار می زنن . درست بشین ببینم.

گندم نگاه متأثر شده اش را سمت یزدان چرخاند و با اخم نگاهش کرد :

– چرا می زننش ؟ …….. اگه منم باهاش برم ، کاراش زودتر تموم میشه و دیگه دلیلی نداره که بخوان روش دست بلند کنن .

یزدان با خشم گوشه نگاهی به او انداخت .

– یکبار دیگه از زبونت چیزی راجب رفتن با نسرین و کمک بهش بشنوم من می دونم و تو ………… فهمیدی یا یه جور دیگه حالیت کنم ؟ …….. فقط همین مونده که تو وارد این کار بشی .

و بدون آنکه توجهی به چشمان ترسیده و شوکه گندم کند ، پایش را بیشتر روی پدال گاز فشرد و سرعت ماشین را بالاتر برد .

گندم در خطر بود ……. و از همه بدتر سنش که لب مرز بود او را نگران می کرد ……… گندم زیبا بود و چهره دخترانه اش زیادی دلچسب به نظر می رسید و همین امر می توانست بجای اینکه نقطه قوت گندم باشد به نقطه ضعف او تبدیل شود و او را به دام تله کاووس بکشد .

یزدان ماشین را وارد گاراژ کرد و نسرین به سختی و به کمک گندم از ماشین پیاده شد و بی حرف به سمت اطاقشان راه افتادند ……….. یزدان رفتن دخترها را با چشم دنبال کرد و دقیقه بعد به سمت اطاق کاووس راه افتاد ……… پشت در که رسید لبانش را روی هم فشرد و کمی این پا و آن پا کرد و عاقبت ضربه ای به شیشه در زد .

– کیه ؟

– منم کاووس خان .

ـ بیا تو پسر .

در را در حالی باز کرد که تمام جانش از خشم و حرص و عصبانیت و شاید هم ………. غیرت و تعصب به جوش آمده بود و سلول به سلول تنش را لرزش نامحسوسی در بر گرفته بود .

کاووس به پشتی پشت سرش تکیه داده بود و نیِ قلیان چاق شده اش را میان لبانش گرفته بود و قل قل می کرد .

ـ دخترا رو آوردم .

کاووس در حالی که توجهش جلب ابروان در هم گره خورده یزدان شده بود ، نی قلیون را از لبانش جدا کرد و سری تکان داد :

_ خوب کردی …… حالا چرا این مدلی اخمات و برای من ریختی تو هم ؟؟؟

ـ رفتم دنبال نسرین و گندم …….. گندم سر چهارراه بود ، اما خبری از نسرین نبود .

کاووس با شنیدن حرف یزدان آنچنان با آن شکم بزرگ و درشتش از جا پرید و ابروانش از شوک حرف او در هم رفت که یزدان نتوانست بیش از این از خود ، خود داری نشان دهد و پوزخندی که روی لبانش نشست را رفع و رجوعش کند .
کاووس نی قلیانش را بند سر قلیان کرد و با تعجب و حیرت و اندکی هم شوک پرسید :

ـ نبود ؟ …… یعنی با خودت نیاوردیش ؟

ـ چرا الان با خودم آوردمش ………. اما اون لجظه که من رسیدم به سر چهار راه ، تا نیم ساعت هیچ خبری ازش نبود .

کاووس که خیالش از بازگشت نسرین راحت شده بود ، خودش را مجددا روی دشکی که زیرش پهن کرده بود رها کرد و نی قلیانش را برداشت و گوشه لبش گذاشت .

ـ مهم نیست ……… همین که برش گردوندی کافیه .

یزدان دستش را مشت کرد و با حرص گفت :

ـ اتفاقا به نظر من مهمه ……. من اونجا بودم وقتی که نسرین لنگون لنگون از اون ماشین مدل بالا پیاده شد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرا به صورت pdf کامل از زهرا

      خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه بیت
دانلود رمان شاه بیت به صورت pdf کامل از عادله حسینی

    خلاصه رمان شاه بیت :   شاه بیت داستان غزلیه که در یک خانواده ی پرجمعیت و سنتی زندگی میکنه خانواده ای که پر از حس خوب و حس حمایتن غزل روانشناسی خونده ولی مدت هاست تو زندگی با همسرش به مشکل خورده ، مشکلی که قابل حله غزل هم سعی میکنه این موضوع رو بدون فهمیدن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hananeh
Hananeh
2 سال قبل

آه بابا چه وضعشه نویسنده جان یکم به دست مبارکت تکون بده بیشتر بنوییییییییس بابا خسته شدیم الان ۳-۴تا پارت هست از این مجرایی نسرین بیرون نیومدیم😡

hadis
hadis
2 سال قبل

انقد پارت طولانی بود که فک کنم ۲۰ ثانیه طول کشید تموم بشه

Nazi
Nazi
2 سال قبل

منکه دیگه واقعا دارم گریه میکنم خدایت چقدر این کاووس بی وجدان خدا بکشتت بی شرف

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x